پردازش گران تاکستان

اخبار روز، سبک زندگی، سلامت، ورزش، فرهنگ و اندیشه، اقتصاد، جامعه

برگزیده ای از اصطلاحات کوچه بازاری و خیابانی ایرانی قسمت 285

برگزیده ای از اصطلاحات کوچه بازاری و خیابانی ایرانی قسمت 285

خُرخُرو-آن که در خواب بسیار خرناس می کشد

 

تن خود را چرب کردن-برای دردسری آماده شدن-پیه چیزی را به تن مالیدن

چوچول باز-دغل-بی حیا

از دماغ کسی در آمدن-شادی و نشاطی را با اندوه و رنج تاوان دادن

دنگ دنگ-صدای برخورد دو چیز سخت به هم

حلیم روغن خوردن-کنایه از تشنگی بسیار داشتن

 

چشم سفید-گستاخ-حرف نشنو-پر رو

چنگول زدن-پنجه زدن

پر پر کردن-نزدیک شدن بلا

زنده باد-باقی و شاداب و فرخنده باد
زیر دم سستی-انحراف اخلاقی
جِر زن-کسی که در بازی یا کاری دبه در می آورد

خواب به سر شدن-نگا. خواب به خواب شدن

زبان پس قفا-نوعی گل است

ابوقراضه(ابوطیاره)

پف کردن-ورم کردن-باد کردن-مغرور شدن

استکانی زدن-می‌خوارگی اندکی کردن

پشم علیشاه-درویش بی قدر

برخوردن به کسی ،-به نطر کسی ناپسند آمدن-به کسی گران آمدن-احساس اهانت کردن-با کسی دیدار کردن

از بیخ(یکسره، به‌کلی، کاملن)

خط آوردن-مدرک کتبی ارایه کردن

چتوَل-یک چهارم

دایه ی مهربان تر از مادر-پرستاری که بیش از مادر مواظب کودک است-کسی که تظاهر به دل سوزی می کند

پیگرد-پی گیری-تعقیب

جیز شدن-سوختن در زبان کودکان

آهوی مانده گرفتن-بی‌انصافی کردن-عاجزکشی کردن

خوابیدن-خراب شدن-فرو ریختن
 

خدانگهداری کردن-خداحافظی کردن

خروس خوان-هنگام سحر

چشم بندی-شعبده بازی-تر دستی

تخته پوش کردن-پوشانیدن سقف و مانند آن با تخته

خر غلت زدن-مانند خر بر خاک غلتیدن

بازیگوشی کردن-بازی دوست بودن-سبکی کردن-شوخ بودن

راه مکه-کهکشان

بساط-جایی در کنار خیابان که دستفروشان کالاهای خود را عرضه می کنند

بلا گرفته-گرفتار بلا-شیطان-شلوغ

دنده ی کسی خاریدن-میل به کتک خوردن داشتن-کرم داشتن-تن کسی خاریدن

زار-کوتاه شده ی هزار برای ریال

چغلی کردن-شکایت کردن

تاریک خانه-اتاق تاریک برای ظهور و چاپ فیلم

رگ بسمل کسی خاریدن-در معرض خطر و مرگ قرار گرفتن

اِرا(هنگامی که کسی نمی‌تواند و یا نمی‌خواهد به چرایی پاسخ دهد آن را به طنز می‌گوید)

خراشه-تراشه-خرده ی چوب

خوش نشین-کسی که هر جا خواست اقامت می کند-ساکنان غیر زارع ده

چار سری گفتن-متلک گفتن-کلفت بار کسی کردن-حرف مفت زدن

دو رگه-از دو نژاد محتلف

روی تاب گذاشتن-سپردن شرط بازی به نفر سوم برای جر نزدن حریفان

بی سایه سر شدن-بی صاحب ماندن-بیوه شدن

خَنج-ناخن کشیدن بر چیزی

آش پختن برای کسی-کسی را برای آزار کسی برانگیختن-برای کسی توطئه‌ای ترتیب دادن

از زبان کسی مو در آمدن-کنایه از فرط تکرار و بی‌نتیجه بودن سخنی است

رو آمدن-به جایی رسیدن-ترقی کردن-ثروتمند شدن

خجالت زده-شرم زده-شرمگین

زود فهم-کسی که زود چیزی را درک می کند

 

بچه پس انداختن-فرزند به دنیا آوردن

ریش از دست کسی خلاص کردن-خود را رها کردن-در رفتن

باز و بسته ی امام هشتم بودن-نیروی و قدرت خود را مدیون نظر مساعد امام هشتم بودن

دستگیره-وسیله ی باز و بسته کردن در و پنجره-کهنه ای در آشپزخانه برای برداشتن دیگ از روی اجاق

دل کسی روی دل آدم بودن-درد دیگران را درک کردن-با دیگران غمخواری کردن

پا به دو گذاشتن-به سرعت فرار کردن

به ته دیگ خوردن کفگیر-بی چیز شدن-تمام شدن سرمایه
حق کسی را دادن-آن چه سزای کسی است به او دادن

ترکه مرکه-زن لاغر و خوش اندام

دَم کسی را دیدن-رشوه دادن-آجیل دادن

چرب دست-ماهر-زبر دست

پشت هم اندازی-حقه بازی-حیله گری

زوال در آوردن-نعمتی را در نتیجه ی ناسپاسی و بی اعتنایی از دست دادن

جگر گوشه-فرزند
 

دربند چیزی بودن-در خیال چیزی بودن

چم و خم-آداب و رسوم-فن-ناز و عشوه

چیزیش شدن-رازی در دل داشتن-حال غیر عادی داشتن

ریپ زدن-نامیزان کارکردن موتور

بنا بودن-قرار بودن
زد و بند کردن-ساخت و پاخت کردن-توطئه کردن

حال نداشتن-مریض بودن-بی حال بودن

تن زدن-سرپیچیدن-نپذیرفتن

پیش فروش کردن-پیش از آماده کردن کالا آن را فروختن

اهل کوفه(سست پیمان، بی‌وفا و غیرقابل اعتماد)

خانوار-مجموع اعضای یک خانواده

رخت آویز-جا رختی-چوب لباسی

چار چار کردن-داد و فریاد راه انداختن

بدن نما-جامه ای که بدن از پشت آن دیده شود-آیینه ای که تمام بدن را نشان دهد

تور انداختن کسی-گیر آوردن کسی علیرغم میل او

زنجیر زدن-زنجیر به پشت خود زدن

پس بودن-عقب افتادن از دیگران
آمدن(آغاز به کاری کردن)

بیا و ببین-تماشایی-بسیار جالب-قابل توجه

داو-نوبت بازی

پاتوغ-محل گرد آمدن

چلو کباب-غذایی مرکب از چلو و کباب

 

جفت و جلا کردن-مرتب کردن-حقه جور کردن

انگار نه انگار(موضوع را نادیده بگیر!، گویی وجود نداشت)

آیه آمدن-سوگند یاد کردن-به قرآن سوگند خوردن

بیا برو-رفت و آمد بسیار-معاشرت فراوان

تو گذاشتن-چیزی را مسکوت گذاشتن-از درون دوختن

جدول کشی-خط کشی و شبکه بندی

آرد خود را بیختن و الک را آویختن-کسی که وظایف زندگی‌اش را انجام داده و دیگر توقعی از او نیست

پر بدک-خیلی بد

بد تا کردن-بد رفتار کردن-بد معامله کردن

دو دلی-تردید-بی تصمیمی

حقوق بگیر کس-ی که ماهانه دستمزد می گیرد
دَلِگی-هیزی-چشم چرانی

چاچول زدن-گشت و گذار بی هوده-ول گردی

چاتمه-چند تفنگ که یه صورت ضربدر به هم تکیه داده اند

رنگ پریدگی-بی رنگ شدن چهره از ترس یا خشم یا بیماری-رنگ باختگی

دور ریختن-دور انداختن-بیرون ریختن

خُل و چل-مثل دیوانه ها-ساده لوح

جیب کسی سوراخ بودن-ولخرج بودن-غالبن پولی در جیب نداشتن

بوی حلوای کسی آمدن-قطعی شدن مرگ کسی

آلا گارسون(اصلاح موی سر زن به سبک موی پسران)

 

زوزه کشیدن-آواز برآوردن

چهار چوب-محدوده-قاب

خایه ی چپ کسی بودن-به تمسخر: نزد کسی اعتبار و احترام داشتن
بلبل زبانی کردن-شیرین زبانی کردن-حاضر جوابی کردن-پرحرفی کردن

خوشوقت شدن-شاد شدن-راضی شدن

زُل-خیره

زیر پوست کسی آب رفتن-چاق شدن-ثروتمند شدن

از این حرف‌ها-مطالبی از آن‌گونه که پیش از این گفته شد

پیله کردن دندان-ورم کردن لثه

چار دست و پا رفتن-راه افتادن کودکان که تازه به راه افتاده اند

از این شاخ به آن شاخ پریدن-دائمن از موضوع منحرف شدن و به مطالب فرعی پرداختن

از خود در آوردن(دروغ‌پردازی کردن)

پاره شدن چرت ب-ا امری نامنتظر روبرو شدن-جا خوردن

زود رس-آن چه که پیش از موقع مقرر به دست آید

دو لَتی-در دو لنگه ای

ریخته پاشیده-درهم برهم-شلوغ پلوغ

خرده خرجی-خرج های اندک

افسارسرخود-خود‌رای-افسارگسیخته

پا را توی یک کفش کردن-پافشاری کردن روی عقیده ی خود-لج کردن

بی کله-نترس-شجاع-بی خرد-تهی مغز

دوری-ظرف غذاخوری پهن

از چشم کسی دیدن-کسی را مسئول چیزی دانستن

دهان کسی آستر داشتن-قدرت خوردن خوردنی های بسیار داغ و تند را داشتن

پلاس بودن-ویلان و سرگردان بودن

پیداش کردن-کسی را یافتن-گیر آوردن

روز هفتاد هزار سال-روز قیامت

ریش کسی سر بالا رفتن-به مرگ نزدیک بودن کسی

دُم توی تاقچه گذاشتن-خود را گرفتن-لوس و ننر شدن

خاکشیر-کنایه از خرد و ریز ریز

در رفتن پاتیل کسی-تاب نیاوردن-ناتوان شدن

آت و آشغال-وسایل کهنه و بی‌مصرف

زدن به صحرای کربلا-مطلبی را به صورت اشاره و کنایه گفتن-روال سخن را به موضوع خاصی برگرداندن

چیز دار-ثروتمند

چل مرد-مرد کوتاه قد

دست به آب-داشتن ادرار-دستشویی-توالت

خواب نامه-کتابی که در آن تعبیر خواب ها نوشته شده است

پر پر کردن-نزدیک شدن بلا

از قلم افتادن(فراموش شدن، مورد بی‌مهری قرار گرفتن)
دلگرم-علاقه مند-مشتاق

افسار پاره کردن-سرپیچی کردن-یاغی شدن

 

پس دیدن هوا-اوضاع را نامساعد دیدن-احساس خطر کردن

راست و ریس کردن-آماده کردن-به ظاهر درست کردن

جاکن کردن-به حرکت درآوردن-کسی را از مقامی دور کردن

تو دلی-بره ای که هنوز زاده نشده و آن را از شکم مادرش درآورند

ارنعوت-آدم ستبر و پرزور و بی‌انصاف

جوش خوردن معامله-انجام شدن معامله-منعقد شدن قرارداد
ته تغاری-آخرین فرزند خانواده

تپل مپل-چاق و چله

چله-چاق-چرب و چیلی

آقایی فرمودن(لطف کردن، محبت کردن)

آبدار(سخت، شدید، سنگین)

خرید خدمت-فروختن خدمت کارمند به اداره-پرداخت پول برای نرفتن به خدمت سربازی

از زبان افتادن(لال شدن)

دستمال سفره-پارچه ای که کنار سفره می نهند تا با آن دست و لب را از غذا پاک کنند

ارباب حجت-اهل منطق

به تنگ آوردن-به ستوه آوردن-خسته کردن
آیینه‌ی اسکندری-آفتاب
حبه ی انگور-دانه ی انگور
خربان-صاحب خر-خرکچی

دستبرد زدن-دزدیدن-غارت کردن

بَده شدن-از چشم افتادن-بد جلوه کردن

چپو شدن-غارت شدن

چراغ دستی-چراغ قابل حمل با دست

حُجره-دفتر کار در بازار و تیمچه

چُش-کلمه ای که خر را ار رفتن و حرکت باز می دارند

خنک کردن-سرد کردن

در باغ سبز نشان دادن-وعده های فریبنده دادن-امید واهی برای کسی ایجاد کردن

زیر لب خندیدن-تبسم کردن

چشم بندی-شعبده بازی-تر دستی

تنگ بودن قافیه-مشکل بودن کار

پادگان-سربازخانه

 

پای چیزی را خوردن-تاوان کاری را پس دادن

زنجیر زن-کسی که در ماه محرم به پشت خود زنجیر می زند

چرسی-آدم معتاد-افیونی

پس دوزی-دوختن پشت لباس با دست

آفتاب خوردن(سختی کشیدن)

از تک و تا نینداختن خود-از رو نرفتن-جا نزدن-خود را نباختن

از زور پسی به گربه آقا عمو گفتن-با دشمنی که دفع آن نمی‌توان-مدارا کردن

آدم دیرجوش-کسی که به سختی با دیگران انس می‌گیرد

 

جاخالی رفتن-به دیدن خانواده ی مسافر رفتن

پس مانده-ته مانده-به کنایه به زن طلاق گرفته گفته اند

آزار داشتن(انجام کاری به قصد اذیت دیگری، کرم داشتن)

بُل گرفتن-چیز مفت به چنگ آوردن-از فرصتی استفاده کردن-بهانه ای بدست آوردن

چین و چوروک-چین و شکن

دیگ به سر-لو لو

 
جِر گرفتن کسی را-اوقات کسی تلخ شدن
خشکه مقدس-متدینی که جز اطاعت از ظاهر احکام دینی به چیزی تن نمی دهد
جی جی-خار پشت-جوجه تیغی

اوت کردن-بیرون انداختن-بیرون کردن

زیر زیرکی-پنهانی-با مکر و حیله

خبر داغ-خبر بسیار مهم

 

خوشبختانه-از حُسن اتفاق

توله سگ-در حالت تحقیر: بچه

حسن سینه-چاک کسی که به سر و وضع خود توجه نمی کند

داغ چیزی را به دل کسی گذاشتن-کسی را از چیزی محروم ساختن و در حسرت آن گذاشتن

جسته دوزی-نوعی دوختن

رای دادن-نظر دادن به انتخاب چیزی یا کسی

تگری-بسیار خنگ-یخچالی

چارلا-چهار لا-چهار تو

خداپسندانه-مورد پسند خدا

از روی معده حرف زدن-بدون تعمق و بدون منظور چیزی گفتن

زیر سبیلی در کردن-زیر سبیل در کردن

از سر و کول هم بالا رفتن(برای دیدن چیزی ازدحام کردن (اشتیاق زیاد نشان دادن))

جفتک انداختن-لگد زدن-از انجام کاری خودداری کردن

خیارک-ورم و آماسی که در کش ران و بغل پیدا شود

دریافتی-حقوق

تو سری-تحمیل نظر به کسی با تحقیر و برای تنبیه

دستی از دور بر آتش داشتن-از حقیقت امری بی خبر بودن-قضاوتی سطحی از چیزی داشتن

 

بالا آمدن کفر کسی-بی نهایت خشمگین شدن

بد ریخت-بد شکل-بد هیکل-بد قواره

اشک تمساح(گریه ی دروغین)

دست مزد-اجرت-مزد کار

خم شدن-دولا شدن
بازارچه-گذرگاه سرپوشیده با چند مغازه و دکان

پَرت-بی معنی-مزخرف-دور افتاده-خلوت

آروغ بی‌جا زدن(نابه‌جا سخن‌گفتن، نسنجیده کاری کردن)

خط دادن-سرمشق دادن-فکر کسی را هدایت کردن

روغن کاری-روغن زدن به هر نوع دستگاه

خر و پف-نگا. خرناس

حاملگی-آبستنی

دو تا شدن-خم شدن-دو لا شدن

خانه خانه-سوراخ سوراخ-شطرنجی

در هم رفتن-در فکر فرو رفتن-خشمگین شدن

درد گرفتن دل از اسهال

از خنده روده بر شدن-از شدت خنده بی‌حال شدن

تو به تو-گوناگون-لا به لا
پلاس شدن-مدت زیادی در جایی ماندن-جایی را پاتوق خود کردن

اله و بله کردن-لاف زدن-چنین و چنان گفتن

 
پروار-فربه-چاق

پر کردن کسی-کسی را تحریک کردن

دیر جوش-آن که دیر الفت و دوستی پیدا می کند

خر تب کرده-به تمسخر به کسی می گویند که در هوای گرم لباس بسیار کلفت بپوشد

تن در دادن-به کاری حاضر شدن-انجام کاری را پذیرفتن

از بیخ عرب بودن-یکسره منکر شدن-به‌کلی زیر چیزی زدن

برخورد کردن به رگ غیرت کسی-ناگوار آمدن حرفی یا کاری-گران آمدن-احساس اهانت کردن

خانه گرفتن-نگا. خانه بستن-اجاره کردن خانه

برادر زن-برادرِ زن هر مرد

افسار پاره کردن-سرپیچی کردن-یاغی شدن

دنگ و دیوانه-خُل و احمق-سخت داغ

تقه زدن-کوبیدن چیزی با ضربات پیاپی چکش و مانند آن

آب شدن قند توی دل-لذت بسیار بردن

خاله ماستی-آدم بی اهمیت و بی ارزش

رسوخ کردن-در دل اثر کردن-رخنه و نفوذ کردن

دوا شور-شستن فرش با نوعی دوای جلا دهنده

از سکه افتادن(ار رونق افتادن، از دست دادن زیبایی)

آسمان سوراخ شدن(رویداد بزرگ پیش آمدن)

دماغ چاق بودن-سر حال بودن-تندرست بودن

ازقحطی‌درآمده-گرسنه‌چشم-آدم ندید‌بدید

آوردن-باعث شدن-ایجاد کردن

پِتل پُرت-بیان عامیانه ی پترزبورگ-جای بسیار دور

به بیراهه زدن-از بیراهه رفتن-از جاده ی اصلی منحرف شدن

چوب پا-دو چوب بلند که پا در میان آن ها کنند و با آن ها راه روند

دربست-یک جا-به طور کامل-به طور کلی

به پیر و پیغمبر قسم خوردن-سوگند بسیار یاد کردن

چل زن-زن کوتاه قد

رشته ی سر در گم-وضع بغرنج-کار دشوار

بِدو-دوان دوان-کسی که بسیار می دود-سریع

اشک کسی دم مشکش بودن-سخت زود رنج بودن-زود به گریه افتادن

حالی کردن-فهماندن

دَم باز-چاپلوس-متملق

 

پشتک چار کش-نوعی بازی که کسی خم شده و کسی از پشت بر کمر او می جهد-جفتک چارکش

خوشی زیر دل کسی زدن-به بخت خود پشت کردن-موقعیت خوب را با ندانم کاری از دست دادن

امروزه روز(این روزها، در این دوره و زمانه)

از این شاخ به آن شاخ پریدن(دائمن از موضوع منحرف شدن و به مطالب فرعی پرداختن)

بوگندو-آدم کثیف و بد بو

آشیخ روباه(آب‌زیرکاه، مکار)
دماغ کسی چاق بودن-سالم و تندرست بودن-سر حال بودن

با پنبه سر بریدن-با نرمی و تدبیر آزار و آسیب رساندن

ته بساط-باقی مانده ی وسایل زندگی و کسب و کار
خرده فروش-فروشنده ی اجناس در اندازه های کم
چوب دو سر طلا-منفور از هر دو طرف-از این جا مانده و از آن جا رانده

پُلوغ-ازدحام-بی نظمی

بار خود را زمین گذاشتن-زایمان کردن

دله بازی-رفتار آدم دله

پدر کسی پیش چشمش آمدن-رنج و آزار بسیار دیدن

درسته-یکجا-یکپارچه-کاملن

با اشتها-متمایل به غذا

ژاندارمری-نهادی که عهده دار حفظ نظم و قانون در بیرون از منطقه های شهری است

البرز(بلندقامت، دلیر)

تلنگر-سر انگشت که به چیزی بزنند

به هر تقدیر-در هر صورت-خلاصه

حدمتکار-مستخدم

 

خودآموز-بدون آموزگار

الف به خاک کشیدن(خجالت کشیدن)

ریقش درآمدن-بیرون زدن مواد درون امعا و احشا

خجالت زده شدن-شرمسار شدن-شرمنده شدن

از گردۀ کسی کار کشیدن(کسی را به سود خود بی‌رحمانه به کار واداشتن)

تک پران-زن نانجیب

اله و بله کردن(لاف زدن، چنین و چنان گفتن)

از پارو بالا رفتن پول(ثروت بسیار داشتن)

خبر مرگش-خدا مرگش بدهد

آفت-زن عشوه‌گر و فتنه‌انگیز

باش !-نگاه کن-ببین

پنج زاری-سکه ی پنج ریالی-پنج هزاری

آب و تاب(تکلف، لفت و لعاب، تفصیل)

حبف و میل-ریخت و پاش

خِر کسی را گرفتن-نگا. خر کسی را چسبیدن

تکه گرفتن برای کسی-کاری برای کسی فراهم کردن

آبِ دندان-حریف ساده

چَه چَه-صدای بلبل

باد به آستین کسی کردن-کسی را به کاری تحریک کردن

حلال کردن-از تقصیر کسی گذشتن-طلبی را به کسی بخشیدن

دو شاخه-چوب دو شاخه ی درخت که کودکان از آن تیرکمان می سازند-رابط میان وسیله ی برقی و پریز برق

از راه به‌در بردن(فریب دادن، اغوا کردن)

ریش و قیچی را دست کسی دادن-اختیار کاری را به دست کسی دادن

آمد نیامد داشتن(روی دادن واقعه‌ای که احتمال فرخنده و نحس‌بودن هر دو در آن هست)

رسیدن به عرصه-بزرگ شدن-به سن پختگی رسیدن

جگرکی-جگر فروش

پای کسی لب گور بودن-به آخر عمر رسیدن-بسیار پیر شدن

پایین آمدن از خر شیطان- از خر شیطان پایین آمدن

چشم چرانی-هرزه نگاهی-به رن و دختر مردم نگاه کردن
 

خر کردن کسی-کسی را با چاپلوسی فریفتن

تله کاشتن پیش پای کسی-به کسی کلک زدن-کسی را گیر انداختن

به خاطر داشتن-به یاد داشتن-از بر بودن

بالاخانه را اجاره دادن-تهی مغز بودن-افکار ابلهانه داشتن

خنِس و فنِس-گرفتاری و ناراحتی

دیوار مردم بالا رفتن-دزدی کردن

دنبال کسی گذاشتن-در پی کسی دویدن-کسی را تعقیب کردن

دست چپی-از جناح چپ-مخالف حکومت

 

پاتیل-دیگ بزرگ مسی-مست مست

دررفت-خرج و هزینه-مقابل درآمد

زند و زا کردن-زاییدن-زاد و ولد کردن

زیر پای کسی نشستن-کسی را از راه به در بردن-فریب دادن

زیرش زدن-زیر چیزی زدن

دست نشانده-زیر دست-مطیع-فرمان بردار

خر پاپو-وسیله ای دارای چرخ برای آموزش راه رفتن به کودکان نوپا
 

بد کاره-زن ولگرد و عصمت فروش

زر زر کردن-غر زدن-گریه کردن شدید

روی سگ کسی بالا آمدن-تندخویی کردن-ناسازگاری کردن

آفتاب‌رو(جایی که آفتاب بر آن بتابد)
خودم جا، خرم جا-تکیه کلام کسانی که همه چیز را از دریچه ی منافع شخصی می بینند. من که دارم گور پدر بقیه

افتادن به گردن کسی(به کسی تحمیل شدن)

بار خود را زمین گذاشتن-زایمان کردن

روانه کردن-فرستادن اعزام کردن-گسیل داشتن

زدن به آن راه-خود را به ناآگاهی زدن

برخورد کردن به رگ غیرت کسی-ناگوار آمدن حرفی یا کاری-گران آمدن-احساس اهانت کردن
تو زرد از آب درآمدن-بی ارزشی یا فساد چیزی آشکار شدن

آستین از چشم برداشتن(آشکارا گریستن)

افسار کسی را شل کردن-به کسی آزادی کمی دادن
آبدوغ خیاری(بی ارزش، بی اعتبار)

زنگ-زمان آموزش درس یا فاصله ی میان دو درس در مدرسه

به کله ی کسی افتادن-به سر کسی زدن-به وسوسه افتادن

حرم خانه-درون خانه که زنان زندگی می کنند

آب آتش مزاج-می سرخ

این مطلب را هم از دست ندهید :   فروشگاه اینترنتی ابزار شگاتولز - خرید انواع ابزار آلات صنعتی و یراق آلات

دل آمدن-به چیزی تن در دادن

دست اندر کار شدن-آغاز به کاری کردن

ریش توپی-ریش تپه

دور تسبیح-بسیار و بی شمار
جای کلاه سر آوردن-آن قدر ضعیف کش بودن که که اگر از او کلاه کسی را بخواهند سر او را به درگاه برد

از دل و دماغ افتادن(شور و نشاط خود را از دست دادن، بی‌حوصله شدن)

زحمت را کم کردن-رفع مزاحمت کردن

 

تصدق کسی رفتن- تصدق شدن کسی را

باری از دوش کسی برداشتن-رنج و زحمت کسی را کم کردن

خیال باف-مالیخولیایی-کسی که همواره در عالم خیال به سر می برد و عملی نمی کند

پی پیش-کسی که نوبت دوم بازی مال او است

دروغ به هم بافتن-سر هم کردن-از خود درآوردن

چایمان کردن-سرما خوردن-چاییدن

رقاص خانه-دشنام گونه ای برای برخی جاها-جاهای بی حساب و کتاب و شلوغ و پلوغ

خوب کردن-درمان کردن-شفا دادن

تو دست و پا ریختن-فراوان بودن-همه جا بودن

درجه-تب سنج-مرتبه ی نظامی

خُلق تنگ-عصبانی-خشمگین

خانه تکانی-پاکیزه کردن خانه و وسایل خانه به صورنی اساسی در آغاز هر سال

خاکسترمال کردن-شستن ظرف با مالیدن خاکستر به آن

تفنگ دار-جنگنده ی مسلح به تفنگ

آدم استخوان‌دار-کسی که اراده و پشتکار دارد

اهل حال(دوستدار تفریح و خوش‌گذرانی)

رفتن با سر-نهایت شوق و اشتیاق برای انجام کاری

آلنگ دولنگ(چیزهای بی‌هوده‌ای که به‌عنوان زینت به چیزی می‌آویزند)

خِر کسی را چسبیدن-گریبان کسی را گرفتن و چیزی از او طلب کردن

خرخاری-همدیگر را خاراندن

پاتیل-دیگ بزرگ مسی-مست مست
بازجویی کردن-تحقیق و بررسی کردن

ژاندارمری-نهادی که عهده دار حفظ نظم و قانون در بیرون از منطقه های شهری است

روانه کردن-فرستادن اعزام کردن-گسیل داشتن

حَرَج-مسئولیت-تکلیف

باد هوا-وعده ی دروغ-چیز پوچ و بی اعتبار

درمالی-مالیدن آتش روی حقه ی وافور برای کشیدن بقایای تریاک

با محبت-زود جوش و مهربان

خوش وعده-آن که به وعده اش وفا می کند

آغبانو-لقبی برای زنان محتشم و بزرگ

انگشت به دهان(حیرت‌زده، سرگشته)

جور در آمدن-نگا. جور آمدن

جار-چلچراغ-شمعدان

پوزه ی کسی را به خاک مالیدن-کسی را شکست دادن

الابختکی-اتفاقی-تصادفی

الابختکی(اتفاقی، تصادفی)

آقایی فرمودن-لطف کردن-محبت کردن

به خانه ی بخت رفتن-شوهر کردن

پا بَد-بد قدم

از بام خواندن و از در راندن(خواستن و به بی‌میلی تظاهر کردن)

باد توی سرنا کردن-اسرار کسی را فاش کردن

چشمه آمدن-گوشه ای از مهارت خود را نشان دادن

آسمان را سِیر کردن-سخت خوشنود بودن-لذت بسیار بردن

خدا گرفته-بدبخت شده-به عذاب خدا گرفتار شده

خیت کردن-شرمنده کردن-کنفت کردن-بور کردن

اُق زدن(بالا آوردن)

چادر سر کردن-چادر پوشیدن

دنبال کسی فرستادن-کسی را احضار کردن

آقادایی را جنباندن(حرکتی به خود دادن)

حرف روی حرف کسی آوزدن-برخلاف حرف کسی چیزی گفتن-با حرف کسی مخالفت کردن

چلو کباب-غذایی مرکب از چلو و کباب

دویدن توی حرف کسی-حرف میان حرف آوردن-حرف کسی را قطع کردن

 

زه کشی-خشکاندن باتلاق از طریق کندن نهری برای حریان دادن آب راکد باتلاق به آن

رفتن تو هم-به فکر فرو رفتن-غمگین شدن-پریشان خاطر شدن

جگر-عزیز-عزیز دلم

پمپ بنزین-جایی که به وسایل نقلیه بنزین می دهند

به هوس چیزی افتادن-مایل به چیزی شدن-به یاد چیزی افتادن و آن را خواستن

رنگ آمیزی-آمیختن رنگ های گوناگون به هم

از نافِ جایی آمدن(کاری را به‌خوبی اهل جایی انجام دادن)

 

روانه کردن-فرستادن اعزام کردن-گسیل داشتن

خیک آسمان پاره شدن-کنایه از بارش تند و سیل آسا

حرف بی ربط-سخن نامربوط

بدک-نه چندان بد

بچه ی-اهل ِ

آسمان تا زمین-تفاوت بسیار

روانه کردن-فرستادن اعزام کردن-گسیل داشتن

جوش زدن-عصبانی شدن-داد و فریاد بیجا زدن

پشت هم انداز-حقه باز-حیله گر

از این حرف‌ها(مطالبی از آن‌گونه که پیش از این گفته شد)

ذوق کردن-خوش حال شدن-شاد شدن

زال و زندگی-وسایل زندگی-اسباب معیشت

آب به ‌زیر کسی آمدن(سراسیمه شدن)

به پر و پای کسی پیچیدن-پیله کردن به کسی-با کسی در افتادن

دیر فهم-کند ذهن-کودن

روده بر شدن-سخت خندیدن-از شدت خنده بی حال شدن

در لفافه سخن گفتن-پوشیده و کنایه آمیز سخن گفتن

حلیم روغن-هریسه-غذایی از گوشت و گندم و روغن داغ کرده و شکر

بنا کردن-شروع کردن

پشت پا به بخت خود زدن- به بخت خود پشت پا زدن

خشت مال-دروغ گو-لاف زن

ریز نقش-دارای اندام کوچک و ظریف

خاله قدومه-نگا. خاله سوسکه

دست من و دامن تو-دستم به دامنت

آب پاکی روی دست کسی ریختن(کسی را کاملن ناامید کردن)

پِر پِری-سخت نازک و باریک و تنگ

درینگ درینگ-صدای شکستن شیشه-صدای برخورد پیاپی چیزی به فلز یا شیشه

به سیم آخر زدن-بی قید شدن-از روی ناامیدی کاری را که نباید کرد انجام دادن

حنای کسی رنگ نداشتن-اعتبار نداشتن-دارای نفوذ نبودن

ارواح بابات-به هنگام سرزنش برای ناکام شدن در کاری گفته می‌شود

پیش انداختن-جلو انداختن-مقدم داشتن

تخم سگ-نوعی دشنام است مانند پدر سگ

خرابکاری-به هم زدن نظم-ایجاد اختلال-آلودن بستر و لباس-تروریسم
چرسی-آدم معتاد-افیونی

خوشا به حال ماهی-خیلی تشنه ام

به حال آوردن-به هوش آوردن-به کسی شور و حال دادن

جدا جدا-یکی یکی-جداگانه

دم کار گرفتن-به کار واداشتن

از دست دادن-گم کردن
چاک و بست نداشتن دهان-دهان لغ بودن-رازدار نبودن
 

جَلد-چابک-چالاک-کبوتر دست آموز

بد جنس-بد ذات-بد نهاد-فرومایه

چپ دست کسی-که کارهایش را با دست چپ می کند

خرخاری-همدیگر را خاراندن

دست کم-حداقل

پاچه لیز شدن-از راه پیمایی خسته شدن

چشم غره رفتن-نگاه خشم آلود کردن

بچه ننه-بچه ی لوس و نازک نارنجی

پات-بی آبرو-بی تربیت

ته کیسه دار-کسی که دارای مالی است و در برابر حوادث مادی دوام می آورد

رو قوز آمدن-سر لج افتادن
تُپ تُپ-صدای تپش قلب بر اثر ترس و هیجان

انسان(آدم خوب و پایبند به اصول اخلاقی)

دل کسی تو ریختن-دچار دلهره ی ناگهانی شدن-وحشت کردن

حرف پهلودار-سخن کنایه آمیز

بو دادن-بوی بد دادن-مشکوک بودن

تله کاشتن پیش پای کسی-به کسی کلک زدن-کسی را گیر انداختن

تپق-گرفتگی زبان

خوار و ضعیف-نحیف-ناتوان
جُستن-چیز گمشده را یافتن

حکم حکم نادر و مرگ مفاجا-حکم صد در صد لازم الاجرا

جیره خوار-کسی که از جایی یا کسی جیره و مزد دریافت می کند-مامور

آغا‌پنبه-زن بسیار سفیدرو-عروسک پنبه‌ای

رخصت خواستن-اجازه خواستن

تَق-صدای برخورد دو چیز به یکدیگر

دنده کج-کج خلق-یکدنده

احدالناس(کسی، فردی)

تخم جن-حرام زاده

جا انداختن-به سر جای خود آوردن

الحق-به‌راستی-حقیقتن

 

بشکن بشکن-وقت شادی و شادمانی-جشن و سرور

 

چُش گفتن-جلوگیری کردن-مانع شدن

پر اشتها-کسی که متمایل به خوردن زیاد است

 

پرت کردن حواس-حواس را از اصل موضوع منحرف کردن

حسن سینه-چاک کسی که به سر و وضع خود توجه نمی کند

آخِی-صوتی برای تاثر یا شادی

خر گرفتن کسی-کسی را احمق حساب کردن

در و تخته را مهر کردن-سکوت کردن-دست کشیدن

ذُق زدن-بهانه گرفتن و گریه کردن-نق زدن

جریحه دار کردن-زخمی کردن-رنجاندن-دل شکستن

پَخت-لوازم مورد نیاز زندگی

حرف زدن-پشت سر کسی بدگویی کردن-وراجی کردن

پُک-هر بار کشیدن سیگار و چپق و از این نوع

جا نیاوردن-کسی را نشناختن

پشت هم انداز-حقه باز-حیله گر

دلچرکی-ناخوشایندی-اکراه

از خود بودن-خودی بودن-محرم بودن

برچسب-نوشته ای دارای مشخصات که آن را روی چیزی می چسبانند-اتیکت

درد گرفتن دل از اسهال

استخوان در گلو داشتن(رنج و سختی کشیدن)

خر غلت زدن-مانند خر بر خاک غلتیدن

زکی-لفظی که به هنگام باور نکردن و رد کردن حرف طرف گفته می شود

پینه زدن-وصله کردن

آلاف و الوف-مال و ثروت-جاه و مقام

بزمجه-سوسمار-درحالت دشنام به کودکان می گویند

خال خالی-خالدار-دارای خال های بسیار

باشگاه-محل گردهمایی گروهی برای ورزش-تفریح و از این قبیل

پُلوغ-ازدحام-بی نظمی

جیز شدن-سوختن در زبان کودکان

بست-محلی در جاهای مقدس یا دیگر که شخص در آنجا از تعرض در امان می ماند-تکه ی کوچکی از تریاک

بیرونی-مقابل درونی-جایی از خانه که مردان و خدمتگزاران مرد می نشینند

چار سر-حرف مفت-متلک

پشه کوره-پشه ی ریز

جان به جان آفرین تسلیم کردن-مردن-درگذشتن

چنگول زدن-پنجه زدن

آواز کوچه‌باغی(آوازی که جاهل‌ها می‌ خوانند و یکی از گوشه‌های دستگاه شور است)
تپه ماهور-زمین ناهموار
خاک آلود-آلوده به گرد و غبار و خاک
تشنه ی چیزی بودن-یه چیزی سخت اشتیاق داشتن

آب در جگر داشتن-توانایی مالی داشتن

 

جوش خوردن-لحیم شدن-به هم پیوستن-معاشرت کردن با دیگران

زن مرده-مردی که زنش درگذشته است

اَنَک شدن-تحقیر شدن-خجالت کشیدن

پس هم بر آمدن-حریف یکدیگر بودن-از عهده ی هم برآمدن

التفاتی-داده شده-مرحمتی-اعطا شده

ته چک-بن چک-بنجاق-بخشی از دسته چک که پس از جداکردن چک باقی می ماند

انداختن پشت گوش-سهل‌انگاری کردن-دیر انجام دادن-کوتاهی کردن

جیر و ویر-داد و بی داد-سر و صدا-نوعی خوراک که از اسفناج پخته و تخم مرغ می پزند

به درک- به جهنم

از کسی رودست خوردن-از کسی فریب خوردن

به خون کسی تشنه بودن-کینه ی کسی را سخت در دل داشتن-با کسی سر جنگ داشتن

تمرگیدن-با تحقیر و خشونت نشستن

پس رفتن-عقب رفتن

در آستین داشتن-حاضر و آماده داشتن

افتادن بچه(سقط شدن جنین)

آفتاب گرفتن(زیر آفتاب خوابیدن)

رنگ دادن و رنگ گرفتن-رنگ به رنگ شدن

آک‌بند-نو واستفاده‌نشده-هنوز از جعبه بیرون‌آورده‌نشده-دست اول

پرت شدن از جایی-پایین افتادن از جایی

دماغ چاقی-احوال پرسی

تو جلد کسی رفتن-کسی را برای انجام کاری وسوسه کردن

حضرت عباسی-راست و درست

تنگ کلاغ پر-نزدیکی های صبح

دزد بازار-پر هرج و مرج-جایی که در آن دزدی زیاد می شود-جای بی قانون

چم کسی را به دست آوردن-رگ خواب کسی را دانستن-نقطه ی ضعف کسی را دانستن

داداش-برادر-لفظی برای ابراز صمیمیت
توی پیاز خوابانیدن-برای فرصت لازم نگاه داشتن

از حساب پرت بودن-در اشتباه بودن

چانه گیر-کسی که خمیر را چانه می کند

زود رنجی-نازک دلی-حساسیت
از خجالت کسی در آمدن(محبت کسی را جبران کردن)

آب دادن بند(خود را لو دادن، فرصت را از دست دادن)

دور تسبیح-بسیار و بی شمار

آب سیر-جانور خوش‌رفتار

آمدکار(شگون، فال نیک، خجستگی)

زود رنج-نازک دل-حساس

جل و پلاس خود را پهن کردن-در جایی اقامت کردن

خشخاشی-نان خشخاش زده

حرف مفت-سخن بی هوده و پوچ

جفتک پراندن-لگد زدن-بد رفتاری کردن-مخالفت کردن

بده بستان-داد و ستد-معامله
روزه ی گنجشک-روزه ی کله گنجشکی

دو دو زدن-تکان تکان خوردن

افسار پاره کردن-سرپیچی کردن-یاغی شدن

ای والله گفتن-به برتری کسی بر خود اقرار کردن

چاشنی زدن-ریختن یا زدن چاشنی به غدا

از دست دادن(گم کردن)

 

زدن رای کسی-کسی را از تصمیمی منصرف کردن

تعزیه گردان-کسی که در امور همگانی دخالت می کند و سود خود را می برد.

دالنگ و دلونگ-صدای زنگ چارپایان

چشم و دل کسی دویدن-حریص بودن

باد به آستین کسی کردن-کسی را به کاری تحریک کردن

چار سری گفتن-متلک گفتن-کلفت بار کسی کردن-حرف مفت زدن

 

پِندِر-لوازم فرسوده و ناچیز و کم بها

چشم و ابرو نازک کردن-ناز و افاده کردن

 

چار میخ-اذیت و آزار سخت

از خنده روده بر شدن(از شدت خنده بی‌حال شدن)

اسیر خاک(مرده، تن‌پرور)

پشت پا به بخت خود زدن- به بخت خود پشت پا زدن

بلغور کردن-سر هم ردیف کردن-حرف های قلمبه زدن-شکسته و نامفهوم حرف زدن

حسن سینه-چاک کسی که به سر و وضع خود توجه نمی کند

پارو-زن پیر

از زیر کار در رفتن-تن زدن و نپذیرفتن کاری-کار را جدی نگرفتن
آش همان آش و کاسه همان کاسه-چیزی تغییر نکرده
رشوه گرفتن-رشوه خواری

آلاف و الوف-مال و ثروت-جاه و مقام

ابرو تنگ کردن(ناز و غمزه نمودن، افاده و بی‌اعتنایی کردن)

تر دماغ-سرحال-شنگول

زن طلاق-مردی که به اندک بهانه ای زنش را طلاق می دهد

چیزی را در کوزه گذاشتن و آبش را خوردن-بی ارزش و اعتبار اعلام کردن چیزی

حساب بی حساب-سر به سر-این به آن در-مساوی-هیچ به هیچ
جرات کردن-گستاخی کردن-دلیری کردن

پته ی کسی روی آب افتادن-راز کسی فاش شدن-رسوا شدن

دورخیز کردن-دویدن از دور برای پریدن از روی چیزی

خوش خوراک-نگا. خوش خور

بازم تو-نسبت به دیگران تو بهتر بودی

رفتن تو هم-به فکر فرو رفتن-غمگین شدن-پریشان خاطر شدن

دوش فنگ-نهادن قنداق تفنگ در کف دست و لوله ی آن بر دوش

جوخه ی آتش-جوخه ای که مامور تیراندازی است

چانه لغ-نگا. چانه شل

چهار چشمی-با دقت و مراقبت کامل

باک کسی نبودن-اهمیتی ندادن-اعتنایی نداشتن

پوست پلنگ پوشیدن-سخت به دشمنی برخاستن

دُم لابه-چاپلوسی-تملق

حرف کسی در رو داشتن-دارای نفوذ بودن

چه غلط ها !-چه فضولی ها !

تاب خوردن-بازی کردن با تاب-پیچ و خم برداشتن

آخش درآمدن-از درد نالیدن

فرض کنیم که

البرز-بلندقامت-دلیر

بخت گشا-شانس آور-سبب خوش اقبالی-مایه ی سفید بختی

بار-آنچه برای پختن در دیگ بریزند-اجاق

چهار چنگول شدن-خشک شدن اعضای بدن
انگار نه انگار(موضوع را نادیده بگیر!، گویی وجود نداشت)

چوب دو سر گُهی-نگا. چوب دو سر طلا

آبِ آب-آبکی-بی‌مایه-بیرنگ

خودفروشی کردن-فاخشگی کردن-خیانت کردن

به خورد کسی دادن-به زور به کسی خوراندن-به کسی قالب کردن

خیال کسی تخت بودن-آسوده خیال بودن-کاملن مطمئن بودن

آشیخ روباه(آب‌زیرکاه، مکار)

اکبیری(زشت، بی‌ریخت)

خصوصی-مقابل عمومی

اخ و تف کردن(آب دهان بیرون افکندن)

تن کسی خاریدن-خواهان آزار بودن-دنبال دردسر بودن

آرواره‌ی کسی لق بودن(سرنگهدار نبودن، پرچانه بودن)

اهل کاری بودن-وارد بودن در کاری

حیدری و نعمتی-گروه های دشمن هم
تسویه حساب-تلافی-پاک کردن دل خوری

تمدن داشتن-دارای تربیت بودن

پا سبک کردن-زاییدن-زایمان کردن

آفت(زن عشوه‌گر و فتنه‌انگیز)

زیر خاکی-آن چه که از زیر حاک بیرون آید

تو کله ی کسی کردن-چیزی را به سختی به کسی آموختن
زاق-چشم زاغ چشم

اُق زدن-بالا آوردن

آلبالو گیلاس چیدن(نگاه کردن و ندیدن)

راسته بازار-بازار راست و مستقیم

دست آمدن-به دست آمدن-پیدا شدن-حاصل شدن

ازرق-چشم زاغ

تنه زدن-با تنه به کسی ضربه زدن

چشم انداز-منظره

درس خود را از بر بودن-موقعیت و وضعیت را خوب دزیافتن-به کار خود وارد بودن-بیدار و هوشیار بودن

دَمَر-دراز کشیده روی سینه و شکم

آتش بی‌باد(ظلم، می)

بادپا-تند رو-تیز تک

دل آمدن-به چیزی تن در دادن

بازار گرمی کردن-تعریف کردن از کالا برای فروختن آن

بی تفاوت-بی اعتنا

خط-راه-مسیر-مشی و مرام-مسلک-کنایه از نامه

تعارف دادن-هدیه فرستادن-پیشکش کردن

تا برداشتن-تا شدن-خم شدن

اُرد(درخواست، سفارش، دستور)

راست آمدن-درست درآمدن حدس و پیش بینی

بی کله-نترس-شجاع-بی خرد-تهی مغز

زنده به گور-کسی که در تیره روزی به سر می برد و زندگی اش فرقی با مردن ندارد

زوزه-صدای ناله ی حیوان یا صدای باد

بلند پروازی کردن-جاه طلبی کردن-خودنمایی کردن

حق القدم-پای مزد-پای رنج-حق ویزیت پزشک

حیوون-نگا. حیوان

انگشت کردن(انگشت رساندن)

ریگ دندان کسی شدن-مزاحم کسی شدن

چاخان پاخان-دروغ

پا برهنه-بدون کفش

خانم-زن بدکاره-هرزه

آش کشک خاله-کار ناگزیر-تکلیفی که بر عهده‌ی کسی باشد

به حرف کشیدن- به حرف آوردن کسی

خشتک دراندن-نگا. خشتک پاره کردن

حلیله و ملیله-چیز موهوم-داروی بی خاصیت-روغن میخ طویله

از زور پسی(از روی ناچاری، اجبارن)

از این رو به آن رو شدن(یکسره دگرگون شدن، به‌کلی تغییر کردن)

دور-بار-دفعه-نوبت

خون کسی در نیامدن-بی نهایت خشمگین بودن

بی بی قدومه-دختر بچه ای که ادای مادر بزرگ ها را در می آورد

بینی و بین الله-میان من و خدا-انصافا-الحق

انگشتر پا-چیز بی‌ارزش

خرج و دخل کردن-برابر شدن هزینه و درآمد

ریش گرو گذاشتن-ار احترام و اعتبار خود برای وساطت در کاری بهره گرفتن-ضمانت کردن
د ِهه !-کلمه ای برای پرسش به معنی چرا چنین می کنی؟ چرا چنین می گویی؟ یا برای بیان اعتراض به کاری
آتش به گور کسی باریدن(پس از مرگ دچار عذاب شدن)
دود چراغ-کشیدن شیره

آواز دادن(خواستن)

التفاتی(داده شده، مرحمتی، اعطا شده)

از بیخ عرب بودن-یکسره منکر شدن-به‌کلی زیر چیزی زدن
خبرگزاری-موسسه ی خبرگیری و انتشار خبر

بریدن-از نفس افتادن-درمانده شدن-از حرکت باز ماندن

پیشواز رفتن-به دیدار کسی شتافتن-پیش از آغاز ماه رمضان روزه گرفتن

دو برجی-کبوتری که در یک جا بند نمی شود
خون مردن-منجمد شدن خون در زیر پوست بر اثر ضربه

چاق کردن غلیان-آماده کردن غلیان برای کشیدن

تو هم رفتن-اوقات تلخ شدن-ناراحت شدن

زیر دماغ کسی سبز شدن-ناگهان در برابر کسی حاضر شدن

آتش بی‌باد(ظلم، می)

آفتابه خرج لحیم(بیشتر بودن هزینه‌ی تعمیر چیزی از بهای نو آن)

حَب جیم را خوردن-گریختن-فرار را بر قرار ترجیح دادن-جیم شدن

دلپُری-عقده ی دل-خشم و کینه ی انباشته شده

آب‌زیرکاه(حیله گر، فتنه انگیز، دو رو)

خرحمالی-بیگاری-کار پر زحمت و کم مزد

رد دادن-به غفلت کسی یا چیزی را از زیر دست رد کردن-صرف نظر کردن

دست انداز-ناهمواری راه و جاده

ژورنال-مجله ی ویژه ی چیزی
اصلاح(تراشیدن ریش و آرایش موی سر نزد مردان)

پر بدک-خیلی بد

 

اتیکت(برچسب، آداب و رسوم، قاعده)

توپ در کردن-توپ انداختن

خون به راه انداختن-آشوب و فتنه ی سخت به پا کردن

دل واپسی-نگرانی-اضطراب

خنکای صبح-سحرگاه

 
بی مناسبت-نابجا-نامربوط

دست و پای خود را جمع کردن-ترسیدن و مواظب گفتار و کردار خود شدن

این دست و آن دست کردن(وقت تلف کردن، وقت کشتن، به عقب انداختن)

ادب‌خانه(مستراح، طهارت‌خانه)

به جا آوردن-شناختن

دو سر قاف-دشنامی زشت که گاه برای شوخی نیز گفته می شود

جفت جنین-جفت نوزاد که پرده و غشای دور جنین است

خر چسونه-در مقام تحقیر به شخص خقیر و ناقابل می گویند-نام حشره ای است

زین و یراق کردن-برای کاری آماده شدن-رفتن به جایی