پردازش گران تاکستان

اخبار روز، سبک زندگی، سلامت، ورزش، فرهنگ و اندیشه، اقتصاد، جامعه

کامل ترین مجموعه فرهنگ لغت، اطلاحات و تمثیل های کوچه بازاری قسمت هفتم

کامل ترین مجموعه فرهنگ لغت، اطلاحات و تمثیل های کوچه بازاری قسمت هفتم

چانه شل-دهن لغ-کسی که حرف در دهانش بند نمی شود

دل و حوصله-آمادگی-حاضر بودن برای انجام کاری-شور و اشتیاق

تن خود را چرب کردن-برای دردسری آماده شدن-پیه چیزی را به تن مالیدن

پاشنه بلند-کفش زنانه با پاشنه های بلند

 

دور اندیش-پایان نگر-پیش بین-عاقبت اندیش

دوبله ایستادن-نگه داشتن اتوموبیل در کنار یک اتوموبیل دیگر

تل و بل-جا به جا کردن-بالا و پایین کردن

آدم کردن کسی-کسی را تربیت کردن-سواد آموختن

خشتک کسی را سر او کشیدن-نگا. خشتک کسی را پاره کردن

رو دادن-گستاخ کردن-جسارت دادن

ای والله گفتن(به برتری کسی بر خود اقرار کردن)

این تو بمیری از آن تو بمیری‌ها نیست-از این گرفتاری به‌سادگی دفعات پیش رها نمی‌توان شد

ژاکت-کت بافته شده از کاموا

دُز کردن-فروختن چیزی که پیش از آن فروخته شده بوده است
چوب آخر را زدن-پایان کاری را اعلام کردن-مانند در حراج
جور در آمدن-نگا. جور آمدن
ته نشست-رسوب
از کف دست مو برآمدن-روی دادن پیشامدی غیرممکن
چله ی بزرگ-چهل روز میان هفتم دی ماه و شانزدهم بهمن

رودربایستی داشتن-ملاحظه کردن-پروا داشتن

درز کردن-فاش شدن-آشکار شدن

آفتاب‌نشین کردن کسی-کسی را از هستی ساقط کردن-خانه‌خراب کردن

خاله ی خر عمه ی گاو-بسیار نفهم-از اصل و نسب نادان

از بای بسم الله تا تای تَمَت-از اول تا آخر-از سیر تا پیاز

تپق-گرفتگی زبان

دراز کشیدن-خوابیدن-به پشت خوابیدن-مدتی کوتاه خوابیدن

چرب و نرم-غذای پر روغن و خوشمزه-سخن دلنشین-آدم متملق
زهرمار خوردن-کوفت کردن-خوردن به تحقیر

ریش در دست کسی دادن-اختیار خود را به دیگری سپردن-کار خود را به دیگری واگذار کردن

رضا ترکی-پارچه ی ابریشمی یزدی که در مشهد به آن علی شیر خدا می گویند.
آش کشک خاله(کار ناگزیر، تکلیفی که بر عهده‌ی کسی باشد)

از چیزی (کسی) زده شدن(از چیزی (کسی) متنفر و بیزار شدن)

جز جگر-سوختگی دل بر اثر اندوه و مصیبت

از زیر سنگ در آوردن-چیزی را هر چند نایاب و تهیه‌اش دشوار باشد به دست آوردن

خلاصه نویسی-کوتاه کردن مطلب

زیش ریش-تار تار-از هم جدا شده

به دم و دود رسیدن-سر و سامان یافتن

ریز حساب-جزییات صورت حساب-اقلام جزء سیاهه

رگ خواب کسی را به دست آوردن-نقطه ضعف کسی را پیدا کردن-کسی را تابع خود کردن

آن روی کسی بالا آمدن-خشمگین شدن

رایانه-کامپیوتر

زبان به چیزی باز کردن-چیزی را بر زبان آوردن

به مفت نیارزیدن-هیچ ارزشی نداشتن

به خاک سیاه نشستن-بدبخت و ذلیل شدن

پول و پله-پول

راحت کردن خیال کسی-به کسی اطمینان خاطر دادن

انسان-آدم خوب و پایبند به اصول اخلاقی

خمیازه کشیدن-دهن دره کردن

پیله کردن به کسی-با مزاحمت اصرار و پافشاری کردن به کسی-پاپی کسی شدن
تو نخ کسی یا چیزی بودن یا رفتن-کسی یا چیزی را پاییدن و زیر نظر داشتن
 

تفنگ در کردن-تیراندازی با تفنگ

به روز سگ افتادن-بدبخت و بیچاره شدن-به فلاکت افتادن

راست راستی-حقیقتن-واقعن

زهرآب-ادرار-شاش-پیشاب

خبرچینی کردن-سخن چینی کردن-خبر از جایی به جایی بردن-جاسوسی کردن

دیگ و بادیه را گرو گذاشتن-بسیار تهی دست و بی چاره شدن

پشت پا زدن به چیزی-چشم پوشی کردن از چیزی

 

بد نما-بد منظر-بد نمود-زشت

آب شیراز(شراب)

چم کسی را به دست آوردن-رگ خواب کسی را دانستن-نقطه ی ضعف کسی را دانستن

دنگ دنگ-صدای برخورد دو چیز سخت به هم

خایه-بیضه-جرات

خل بازی-حرکات غیر منطقی و غیر عاقلانه

آفتاب روی پشت بام جمع کردن(کاملا تنگدست بودن)

رقاصی کردن-کارهای ناشایست و سبک کردن

دلبخواه-به اختیار-بدون رعایت رسم و قانون

دامن بر آتش زدن-فتنه ای را شدیدتر کردن

جا رفتن-مغلوب شدن-خود را کنار کشیدن

تیپا زدن-با نوک پا ضربه زدن

چراغ الله-نگا. چراغ

خشت مال-دروغ گو-لاف زن

پاپوش دوختن-سخت حیله گر بودن

جبهه-میدان جنگ
از جا در رفتن(کنترل خود را ناگهان از دست دادن، ناگهان خشمگین شدن)

پشتک چار کش-نوعی بازی که کسی خم شده و کسی از پشت بر کمر او می جهد-جفتک چارکش

به دهان ها افتادن-فاش شدن-بر سر زبان ها افتادن

زبان بندان کردن-دهان همه را با ایجاد وحشت بستن و سپس چاپیدن

 
آبدست-ماهر-استاد

تزئیناتی-کسی که کارش تزیین است

زحمت را کم کردن-رفع مزاحمت کردن

زبان گرفتن-لکنت زبان-از حالات و گفتار مرده یاد کردن و دیگران را گریاندن

خرت و پرت-اثاثه ی کم بها-خرده ریزه

چهار ابرو-دارای ابروهای کلفت و پر پشت

چشم نازک کردن-ناز و افاده کردن

روخوانی-از روی کتاب و نوشته خواندن

زدن به تور-به چنگ آوردن-تصاحب کردن

تند کردن-سریع شدن در رفتار و حرکت-زبان گز کردن غذا

زور آوردن-زیر فشار گذاشتن-در تنگنا قرار دادن

خسته و مرده-درمانده-وامانده-قدرت از دست داده

برادر اندر-برادر ناتنی-نا برادری

آستین بر چشم گذاشتن(پنهان گریستن)

باد گرفتن-مغرور شدن

پیزه شُل-آن که شکمش روان باشد-ضعیف-سست

زبان به دهان کسی گذاشتن-به کسی حرف یاد دادن-حرف توی دهان کسی گذاشتن
زُق زُق کردن-احساس درد و تیر کشیدن

در تشک پر قو خوابیدن-از هر جهت آسوده و بی خیال بودن

خیط کشیدن-خط کشیدن

دُوال پا-آدم سمج

آتش به گور کسی باریدن(پس از مرگ دچار عذاب شدن)

خاکه رو خاکه-پی در پی کاری را انجام دادن یا چیزی را خریدن

پچ پچ-نجوا-حرف زیر گوشی
چپ رو-تند رو
چپ بودن-چپ دست بودن-لوچ بودن-مخالف یودن

حواله ی سر خرمن-وعده به آینده ی نامعلوم

پیر کسی در آمدن-سخت اذیت شدن- پدر کسی در آمدن

از کیسه شدن(هدر شدن، ضرر کردن)

بیخ-کاملا نزدیک-تنگ چیزی

پنج دری-اتاقی که پنج در دارد

روغن کاری-روغن زدن به هر نوع دستگاه

بغض کردن-متاثر و غمگین شدن و به خود فرو رفتن

حساب سوخته-بدهی قدیمی

رو دستی-نوعی دستکش-ضربه ی روی دست-حقه-کلک

بار زدن-پر کردن وسیله ی نقلیه از بار-حمل کردن بار

 

دوسیه-پرونده

جن زده-دیوانه

از نافِ جایی آمدن-کاری را به‌خوبی اهل جایی انجام دادن
جهل کردن-در انکار چیزی پافشاری کردن

چَپَری بی-درنگ-به سرعت

زوال در آوردن-نعمتی را در نتیجه ی ناسپاسی و بی اعتنایی از دست دادن

پا-حریف
 

زود فهم-کسی که زود چیزی را درک می کند

از چشم کسی دیدن-کسی را مسئول چیزی دانستن

 

چریدن-راه افتادن کار و کاسبی

دسته-جمعیت سینه زن

تنبل خان-تن پرور

دریده-وقیح-بی شرم-پر رو

از بیخ(یکسره، به‌کلی، کاملن)

اجابت کردن معده-قضای حاجت

چار خیابان زدن موی سر-تراشیدن مو به شکل + که برای تنبیه دانش آموران انجام می گرفت

خوش وعده-آن که به وعده اش وفا می کند

زرد آلو عنک-نوعی زردآلوی نامرغوب و ترش

حساب کشیدن-حساب خواستن

آفتابه‌آب‌کن(پست ترین نوکر)

اُس و فُس(اصل، مایه، چهارستون بدن)

دانش سرای مقدماتی-آموزشگاه تربیت دبیر

حساب بردن-پروا داشتن-اطاعت کردن

ایراد بنی‌اسرائیلی-بهانه‎های بی‌خود و بی‌جهت

خدا روز بد نده-چشم بد دور-روز بد نبینید

چار زانو نشستن-نوعی نشستن به طوری که زانوها در راست و چپ و پای راست زیر زانوی چپ و پای چپ زیر زانوی راست قرار گیرد-نهایت ادب و نزاکت

افتادن بچه-سقط شدن جنین

پِغِله-ریزه میزه-کوچک و ظریف

دست آمدن-به دست آمدن-پیدا شدن-حاصل شدن

روادید-اجازه ی ورود به یک کشور-ویزا

آب نکشیده(زشت، بد، نامفهوم)

تپق زدن-بیرون شدن بی اراده ی کلمه از زبان-چیزی جز مقصود گفتن

رای اعتماد-رایی که نمایندگان مجلس در تایید به دولتی بدهند

روی پا بند نبودن-آرام و قرار نداشتن

خوش منظره-خوش نما-زیبا

پیاله فروشی-میخانه

تند رفتن-دور برداشتن-زیاده روی کردن-از حد خود تجاوز کردن

دل به دریا زدن-بدون توجه به خطر به کاری اقدام کردن-هرچه بادا باد گفتن

اوراق-قراضه-اسقاط-ازکارافتاده

تیپ زدن-شیک و پیک کردن-خود را آراستن

دست گرفتن برای کسی-خطای کسی را مرتب به رخ او کشیدن

اره دادن و تیشه گرفتن(جنگ و دعوا داشتن)

آخر و عاقبت-نتیجه‌ی خوب

بی ملاحظه-بی توجه-بی پروا

زاد و رود-زاد و ولد-فرزندان

رانده و مانده-بدبخت و وامانده

دل دل را خوردن-عجله داشتن-بی تاب بودن

اوراق شدن-از هم پاشیدن-از کار افتادن

اصل‌ کاری-مهم‌ترین چیز یا شخص

به خدا سپردن-برای کسی آرزوی امنیت در پناه خدا کردن

خُردینه-بچه ی خردسال

جیک جیک-آواز پرندگان-سخنی که فهمیده نمی شود

بلا به دور-بلاها دور باد

خاکروبه ای-سپور-آشغالی

از چنگ دزد در آمدن و به دام رمال افتادن(از باران به ناودان پناه آوردن)
دست را بند کردن-به کاری مشغول کردن

ددر رفتن-بیرون رفتن

از دل و دماغ افتادن(شور و نشاط خود را از دست دادن، بی‌حوصله شدن)

جیب خالی پز عالی-کسی که در عین تهی دستی افاده دارد و خودش را با ظاهرسازی بگیرد

پا نوشت-زیر نویس-آن چه که در پایین صفحه می نویسند

 

رگ خواب-نقطه ی ضعف-راه تسلط بر کسی

بالا آمدن دل و روده-به حالت تهوع افتادن

در و تخته-دو دوست خوب-زن و شوهر جور

از این رو به آن رو شدن(یکسره دگرگون شدن، به‌کلی تغییر کردن)

بلایی به روز کسی آوردن-به کسی آزار سخت رساندن

پدر مادر دار-نجیب-اصیل-آبرومند و خوب

چوبدار-گله دار-گوسفند دار

جان بر لب نهادن-به کاری خطرناک اقدام کردن-آماده ی مرگ شدن

آب و خاک(میهن، دیار)

به راه انداختن-راه انداختن-به کار انداختن

زیر زمین-اتاق یا بخشی از ساختمان که در پایین تر از سطح زمین قرار دارد

بی خودی-بی دلیل-بی جهت

تو خشت افتادن-به دنیا آمدن

تعارف کردن-کسی را به گرفتن چیزی خواندن

دخیل-پناه برده-توسل جسته به

توالت رفتن-به دستشویی رفتن

پر گو- پر چانه

از شوخی گذشته(حالا برسیم به مطالب جدی)

زنده باد-باقی و شاداب و فرخنده باد

خوره-جذام-آکله

آویزان کسی شدن(طفیلی کسی شدن)

دولابچه-کمد کوچک

زیر زمین-اتاق یا بخشی از ساختمان که در پایین تر از سطح زمین قرار دارد

اختر در پیراهن کردن-بی قرار کردن

بی فک و فامیل-بی کس و کار

رقاص خانه-دشنام گونه ای برای برخی جاها-جاهای بی حساب و کتاب و شلوغ و پلوغ

 
بلا به سر کسی آوردن-کسی را به زحمت و دردسر انداختن-به کسی آسیب رساندن
چای دان-جای نگهداشتن چای خشک

خورش دل ضعفه داشتن-هیچ گونه خوردنی نداشتن

آه نداشتن که با ناله سودا کردن-آه در بساط نداشتن

از حال رفتن-بی‌حال شدن-غش کردن

خاله خواب رفته-آدم شل و بی حال و وارفته

راست رو-رو به رو-مقابل

روضه خواندن-سخنان بی فایده گفتن-آه و ناله کردن

دزد زدن-مورد دزدی قرار گرفتن

بازجو-مامور تحقیق و بررسی پرونده

ابوقراضه(ابوطیاره)

حلال وار-به صورت حلال

برادر خواندگی-ایجاد برادری با دیگری-دوستی بسیار نزدیک و صمیمی

دور سر گرداندن-بلاتکلیف گذاشتن-معطل گذاشتن

دست یکی داشتن-همدست شدن-متحد شدن

روز مبادا-روز سختی و پریشانی

زبان مو درآوردن-بسیار گفتن و نتیجه نگرفتن

آخرین تحویل-قیامت

آشنایی دادن(خود را معرفی کردن)

بر انداز کردن-کسی یا چیزی را عمیقا

دو برجی-کبوتری که در یک جا بند نمی شود

تند تیز-شتابان-خشمناک-ستیزه جو

انگشت در سوراخ مار کردن-دانسته خود را هلاک کردن

تلنگر-سر انگشت که به چیزی بزنند
جیگر-نگا. جگر-خطابی میان دوستان صمیمی به معنی عزیزم-عزیز دلم
برادر خواندگی-ایجاد برادری با دیگری-دوستی بسیار نزدیک و صمیمی

خدا به همراه-خدا خافظ

جور آمدن-اجزای لازم کاری با یکدیگر سازگار آمدن

به پیر و پیغمبر قسم خوردن-سوگند بسیار یاد کردن

خبرنگار-آن که برای روزنامه-مجله-یا رادیو و تلویزیون کسب خبر می کند

خیکی-آدم چاق و فربه

حساب کسی پاک بودن-کار کسی خراب و زار بودن

خود را باختن-دست و پای خود را گم کردن-مضطرب شدن

از زیر سنگ در آوردن-چیزی را هر چند نایاب و تهیه‌اش دشوار باشد به دست آوردن

پیچ و مهره ی کاری در دست کسی بودن-کاری تنها از عهده ی او بر آمدن

جوجه مشدی-تازه کار و نا آشنا با آداب و رموز مشدی گری

پالان خر دجال-کار پایان ناپذیر

خیس کردن-ادرار کردن به خود

الف به خاک کشیدن-خجالت کشیدن

چرسی-آدم معتاد-افیونی

آب در جگر داشتن(توانایی مالی داشتن)

با ریسمان کسی به چاه رفتن-با اعتماد به کسی به کاری دست زدن

خوار و خفیف-ذلیل-بدبخت

از غورگی مویز شدن(مقدمات کاری را فرانگرفته ادعای استادی کردن)

خیار شور-خیار سبز که مدتی در آب نمک بخوابانند

رخصت خواستن-اجازه خواستن

زبان پس قفا-نوعی گل است

رَطب و یا بس گفتن-سخنان درست و نادرست گفتن-آسمان و ریسمان به هم بافتن

دست کسی در کار بودن-شرکت داشتن در کاری

تو نخ کسی یا چیزی بودن یا رفتن-کسی یا چیزی را پاییدن و زیر نظر داشتن

پس افتاده-بچه ی کسی

امان کسی را بریدن(کسی را درمانده و بیچاره کردن)

پر پر زده-ور پریده-نفرینی با آرزوی جان کندن کسی

ریپ آمدن-فخر فروختن-به دروغ بر خود بالیدن

جیک و بیک کسی را دانستن-دانستن همه ی اسرار کسی

روی باد هوا بودن-سست و بی پایه بودن
آینه‌ی کسی بودن-یکسره از کسی تقلید کردن

راحتی-دمپایی

خرده قرض-بدهی اندک

خنگ-نادان-ابله-کودن

جی جی باجی-صمیمیت بسیار زیاد ولی غیر واقعی

آب دندان خوردن(حسرت خوردن)

خصوصی-مقابل عمومی

دست بلند کردن-بالا بردن دست به نشانه ی آمادگی پاسخ گویی-اعلام رای و نظر

جان به جان آفرین تسلیم کردن-مردن-درگذشتن

تو خط چیزی بودن-در کاری وارد بودن-در کاری تحقیق کردن

چشم دیدن کسی را نداشتن-تاب دیدن موفقیت و خوشی کسی را نداشتن-از کسی بدش آمدن

زیر سر داشتن-آماده شدن

پول پارو کردن-با رنج اندک پول بسیار به دست آوردن

 

پیش بها-بیعانه

خاله خوانده-زنی که با همه طرح دوستی می ریزد

چایمان کردن-سرما خوردن-چاییدن

چار چار کردن-داد و فریاد راه انداختن

زار زدن-سخت گریه کردن

چروک خوردن-نگا. چروک افتادن

ذوق زده-بسیار خوش حال

پا به رکاب-آماده ی رفتن

دستی از دور بر آتش داشتن-از حقیقت امری بی خبر بودن-قضاوتی سطحی از چیزی داشتن

چشم کسی را خون گرفتن-سخت خشمگین شدن

حُقه-زرنگ و ناقلا
پدر کسی در آمدن-بسیار اذیت شدن-دخل کسی آمدن

خام طمع-پر طمع و حریص-پر توقع

رسیدگی کردن-سرکشی و وارسی کردن

دل و دماغ-دل و حوصله

پیداش کردن-کسی را یافتن-گیر آوردن
رسوایی بالا آوردن-کاری مایه ی رسوایی و شرمساری کردن

پی جوری کردن-پی جویی کردن-دنبال نمودن

آلت دست کسی شدن(مورد سوء استفاده قرار گرفتن)

انگار نه انگار-موضوع را نادیده بگیر!-گویی وجود نداشت

تخمش را ملخ خورده-نایاب است

ریخت و پاش-اسراف-گشاده دستی-افراط در مصرف

(نزد کسبه) نخستین فروش بامداد

تکه پاره کردن-پاره پاره کردن-تکه تکه کردن

راست راستی-حقیقتن-واقعن

پرواربندی-پرورش گاو گوسفند برای سر بریدن

تخم سگ-نوعی دشنام است مانند پدر سگ

دخیل بودن-خواهش و التماس کردن از کسی برای انجام ندادن کاری

از خجالت کسی در آمدن-محبت کسی را جبران کردن

بور شدن-دماغ سوخته شدن-خجالت زده شدن

بختک-کابوسی به شکل هیکل که در خواب بر سینه ی شخص نشسته و مانع تنفس آزاد او می شود

زود رس-آن چه که پیش از موقع مقرر به دست آید

دست به فرار کسی خوب بودن-در گریختن استاد بودن

چرخ خوردن-به دور خود چرخیدن

بیخ ریش کسی ماندن-روی دست کسی ماندن

جیر جیر-سر و صدا-فریاد بی هوده-آواز گنجشک و برخی حشرات

 

چوب الف-نشانه ای که با کاغذ می سازند و لای کتاب می گذارند-لاغر و باریک

حرز جواد با خود کردن-همیشه با خود داشتن

پاشنه ی در-چارچوب در که لولا دارد و در روی آن می چرخد

برده خورده-ملاحظه-پروا

حاضری-غذایی که پختن نمی خواهد و به سرعت آماده می شود

امروزه روز(این روزها، در این دوره و زمانه)

اردک رفتن، غاز آمدن-دست از پا درازتر برگشتن

چین خوردن-چروک شدن

پشت-نسل-فرزندان

پشت پا زدن به چیزی-چشم پوشی کردن از چیزی
دست به چیزی شدن-بی درنگ آن چیز را برداشتن-آماده ی استفاده از آن چیز شدن

جامهر گذاشتن-مهری که به نشانه ی مشغول بودن در جایی بگذارند

الم‌شنگه(هیاهو، آشوب، جنجال، داد و قال)

ای والله گفتن(به برتری کسی بر خود اقرار کردن)
امان دادن-کسی را پناه دادن-از گناه کسی گذشتن

تامین آتیه-پیش بینی و اندوخته برای زندگی آینده

بی هوا-ناگهان-غفلتا-نا غافل-یک مرتبه

خش-صدای گرفته-خراش

جغور بغور-جگر و دل و قلوه ی گاو یا گوسفند که خرد کرده و با پیاز در روغن سرخ کنند
اجباری(خدمت سربازی)

آب دادن بند-خود را لو دادن-فرصت را از دست دادن

بلا تکلیف-کاری که معلوم نیست چه باید بشود-کسی که نمی داند چه باید بکند

جِر خوردگی-بریدگی-پارگی

خرج شدن-مصرف شدن-به کار رفتن

جنگ حیدری و نعمتی-جنگ میان دو تن یا دو دسته

بته مرده-بی اصل و نسب-بی کس و کار

اخت شدن با کسی(مانوس شدن با کسی)

حرف دو نبش-نگا. حرف پهلودار

زیر ابرو برداشتن-آرایش ابرو از طریق برداشتن موهای زاید زیر ابرو

آدم سر به راه(شخص خوب و نجیب، کسی که مزاحم دیگران نیست)

پشت سر کسی ایستادن-از کسی پشتیبانی کردن

آتشی-تندخو-زودخشم

حق السکوت-آن چه که یرای پنهان نگه داشتن رازی به کسی می دهند

از پا درآمدن-افتادن-سخت خسته و درمانده شدن

از غورگی مویز شدن(مقدمات کاری را فرانگرفته ادعای استادی کردن)

دو لُپی خوردن-دو لُپه خوردن-هم از آخور خوردن-هم از توبره

دسته کلید-مجموعه ی کلیدها در یک حلقه یا بند

چرک کردن-عفونت کردن زخم

چاق سلامتی کردن-احوال پرسی کردن

استکانی زدن(می‌خوارگی اندکی کردن)

خوشگل-دل پذیر-تو دل برو-زیبا

خودشیرینی-خوش رقصی-خود را صمیمی وانمود کردن

خاله سوسکه-دختران خردسالی که ادای زنان بزرگسال را درمی آورند

جانانه-محکم-کامل-بزرگ-شدید
زُل زُل-نگاه کردن زل زدن
بی زحمت-لطفا-خواهش می کنم
 

درآوردن دلی از عزا-پس از مدت ها گرسنگی غذای مفصل و مطبوعی خوردن-به خوشی و راحتی ساعتی را گذراندن

دست علی به همراه-علی یارت باد

بازار پسند-مورد پسند خریدار و فروشنده-قابل فروش

بز دل-ترسو

پا به زا-حیوان یا انسانی که هنگام زایمانش نزدیک است

در لاک خود فرو رفتن-کاری به کار دیگران نداشتن

آلاخون (و) والاخون(دربه‌در، سرگردان، آواره)

پیاده کردن-انجام دادن-تحقق بخشیدن-از هم باز کردن

دگنگ-چوب-چماق-اعمال زور

بزن قدش-دعوت به دست دادن برای نشان دادن توافق و همدلی

اسرار مگو(حرف‌های ناگفتنی)

دردر کردن-چو انداختن-شایع کردن

از زیر سنگ در آوردن-چیزی را هر چند نایاب و تهیه‌اش دشوار باشد به دست آوردن

اتوکشیده(با سر و وضعی شسته‌ورفته و مرتب)

روی باد هوا بودن-سست و بی پایه بودن

چلو چو انداز-شایعه پخش کن

تلکه بندی-چیزی سرهم بندی شده و آسیب پذیر

راه خود را کشیدن و رفتن-بی هیچ مقاومت و اعتراضی جایی را ترک کردن

آک‌بند(نو واستفاده‌نشده، هنوز از جعبه بیرون‌آورده‌نشده، دست اول)

دست بالا-حداکثر

تسمه از کدوی کسی بیرون کشیدن-پاپیچ نشدن-دست برداشتن

به یک چوب راندن-همه را به یک چشم نگاه کردن

پا به راه-سر به راه-آدم اهل و درست و حسابی

آلامد-باب روز-به‌رسم معمول

راست راستی-حقیقتن-واقعن

برزخ شدن-ناراحت شدن

دوبل-دو برابر

خر پشته-پشته ی بزرگ سقف شکم داری که روی ایوان و راه پله می سازند

چک و چانه زدن-چانه زدن-وراجی کردن-مذاکره ی فراوان کردن

جاده کوبی-راه صاف کردن

اجل‌برگشته(کسی که مرگ به‌سراغش آمده)

پاپاسی-مبلغ ناچیز-پشیز

بی حوصله-ناشکیبا-شتابزده

جد و آباد-آبا و اجداد-پدر و پدر بزرگان

دل گرفتگی-غم-غمگین بودن

رایانه-کامپیوتر

جیغ زدن-فریاد کشیدن-داد زدن
بنا را بر چیزی گذاشتن-قرار را بر چیزی گذاشتن-چیزی را ماخذ گذاشتن

بار شدن بر کسی-به کسی تحمیل شدن- سربار کسی شدن

از دماغ کسی در آمدن-شادی و نشاطی را با اندوه و رنج تاوان دادن

درز و دوز-شکافتن و دوختن-راست و ریس کردن کار

تَشَر-پرخاش-عتاب-سرزنش آمیخته با فریاد

چار راه-محل تقاطع دو راه

اخ و تف کردن-آب دهان بیرون افکندن

زرت-صدای باد در کردن یا شیشکی

آب و خاک(میهن، دیار)

به گوزی بند بودن-سست و ناپایدار بودن

پلیتیک زدن-سیاست به کار بردن

خلق تنگی-عصبانیت-خشمگینی

پیچ گوشتی-وسیله ای که با آن پیچ را باز و بسته می کنند

جزیی فروش-کسی که که کالا را در اندازه های کوچک می فروشد

حق البوق-رشوه

جایی-مستراح-توالت

چوری-جوجه ی تازه از تخم درآمده

تاریخچه-تاریخ مختصر

زار بودن کار کسی-پیچیده و دشوار بودن کار کسی

دو به هم اندازی-فتنه انگیزی-سخن چینی

خلیلی-نوعی غل و زنجیر-نوعی انگور

دست کج-نامطمئن-دزد

اسباب‌کشی(نقل اثاثه از خانه‌ای به خانه‌ی دیگر)

استکانی زدن(می‌خوارگی اندکی کردن)

پشت بند-به دنبال-در ادامه-چیزی که پس از چیز دیگری بنوشند یا بخورند

 

آبدیده-جلا یافته-آزموده و مجرب

دست بردن در چیزی-چیزی را تغییر دادن

چنگک-قلاب آهنی نوک تیز

حرف شنو-سر به را-مطیع

آبکی(بی‌ارزش، از روی بی‌علاقگی)

چقال-مهمل بقال

بز رقصاندن-هر دم بهانه ی تازه ای آوردن
داغ کسی را تازه کردن-کسی را به یاد مصیبتش انداختن

چوب لای چرخ گذاشتن-سنگ پیش پا انداختن-ایجاد مانع کردن

حلال به زنده ای-در پاسخ به حلالم کن می گویند-یعنی حلال می کنم و امیدوارم زنده باشی

جام زدن-شراب نوشیدن-باده خوردن

خوش برخورد-خوش محضر-خوش معاشرت

به کسی نگفتن که بالای چشمت ابروست-به کسی که ساده ترین مطلب را نمی پذیرد یا تحمل نمی کند و زود رنج یا زود خشم است نمی توان چیزی گفت

آن‌ها را خانم زاییده، ماها را کلفت؟-چرا آن‌ها را بر ما ترجیح می‌دهند؟ چرا به ما اجحاف می‌کنند؟

پشت و روی یک سکه-دو چیز به ظاهر متفاوت ولی در واقع مانند هم

اُس و فُس-اصل-مایه-چهارستون بدن

اشک کوه-یاقوت-لعل

زده-صدمه دیده-سوراخ شده-خراب

جیر جیر کردن-داد و فریاد عاجزانه کردن برای میانجی طلبی

زیر دماغ کسی سبز شدن-ناگهان در برابر کسی حاضر شدن

پا برهنه وسط حرف کسی دویدن-کسی را قطع کردن- آفتابه برداشتن

دار و دسته-پیروان و اطرافیان

 

رشته-موضوع و زمینه ی چیزی یا کاری: رشته تحصیلی-رشته ی افکار

ریش بابا-نوعی انگور درشت دانه

جو گندم-جویی که به گندم شباهت دارد-یک در میان بودن دو چیز

تحت اللفظی-کلمه به کلمه

چشم کسی آلبالو گیلاس چیدن-نگاه کردن و ندیدن

آسمان غرمبه(صدای رعد، تندر)
چشم غره رفتن-نگاه خشم آلود کردن

پریدن خواب از سر کسی-خواب نیامدن-هرچند وقت خواب باشد

دله کاری-پرداختن به کارهای پست و کم درآمد

داغ چیزی به دل کسی ماندن-آرزوی چیزی را داشتن و به آن نرسیدن

ژل-مایعی برای شکل دادن موی سر

ریش تپه-پر ریش-دارای ریش انبوه

به درد بخور-مفید-چیز یا کسی که سودمند باشد

در و تخته را مهر کردن-سکوت کردن-دست کشیدن

بالای چیزی پول دادن-برای چیزی پول خرج کردن

دل پیچه-دل درد-فشار آمدن به معده و روده بر اثر بیماری های گوارشی

آسمان را به زمین آوردن (دوختن)(کار شگفت‌انگیز کردن)

راسته-گوشت دو طرف ستون فقرات حیوان

جن زده-دیوانه

خوشگلک-با خوشگلی اندک

برای کسی لقمه گرفتن-برای کسی کار پر دردسری تدارک دیدن-کسی را بد معرفی کردن

 

زور آوردن-زیر فشار گذاشتن-در تنگنا قرار دادن

چاخان گفتن-دروغ و گرافه گفتن

چنگک شدن-چنگ شدن

افقی برگشتن-شهید شدن و روی دست‌ها تشییع شدن

در گوشی-با زمزمه-پچ پچ وار

دوا گُلی-دوا قرمز-پرمنگنات

رو-وقاحت-دل و جرات-پوشش
با حال-آدم سرحال و خوش-چیز یا جای دلپذیر

حاجی لک لک-لک لک-شخص بلند قد

حرص و جوش-عصبانیت

دو دانگ-یک سوم-مقدار اندک-کم

 

دل گرفتگی-غم-غمگین بودن

خط یازده سوار شدن-پیاده رفتن

از نان خوردن افتادن-نان کسی آجر شدن

تاب خوردن-بازی کردن با تاب-پیچ و خم برداشتن

دیم کاری-کشاورزی دیم

بازار کوفه- بازار شام

خُل و چل-مثل دیوانه ها-ساده لوح

آسمان‌جل-ندار-بی‌چیز-کسی که رواندازش آسمان است

حساب کار را داشتن-متوجه موضوع بودن-جوانب کار را در نظر داشتن

جوش آمدن-به خشم آمدن-کج خلقی سخت کردن

خاکشیر-کنایه از خرد و ریز ریز

دیوار را یک طرفه کاه گل کردن-یک طرفه قضاوت کردن

چاقاله ،-چغاله میوه ی هسته دار نارس

زرد آلو عنک-نوعی زردآلوی نامرغوب و ترش

بازارچه-گذرگاه سرپوشیده با چند مغازه و دکان

بچه باز-مردی که به پسربچگان تمایل جنسی دارد

دو پا-انسان

تور انداختن کسی-گیر آوردن کسی علیرغم میل او

آدم(نوکر، امردی که بچه‌بازان نزد خود نگاه می‌دارند و مخارجش را می‌پردازند)
توان هماوردی با کسی را داشتن

پاشنه ی کفش ور کشیدن-آماده ی انجام کاری شدن

حرف-سخن-گفتار-کلام

پوست کلفتی کردن-مقاومت کردن-سخت جانی کردن

جَری کردن-رو. دادن-گستاخ کردن
راه پیدا کردن-جستن راه حل برای مشکل-به نحوی در جایی وارد شدن

روی کسی را به زمین انداختن-درخواست کسی را رد کردن

پیمانکار-آن که مطابق قرارداد انجام کاری را در زمان معین به عهده می گیرد

خُردینه-بچه ی خردسال

رنگ-حیله-نقشه-تدبیر

تب خال زدن-در آمدن تب خال دور دهان

تر و خشک کردن-رسیدگی کردن-پرستاری کردن

آلکلی-معتاد به الکل

تک پران-زن نانجیب

اسم شب(کلمه‌ی رمز برای عبور به هنگام شب)

بال در آوردن-به سرعت رفتن-بسیار خوشحال شدن

خاکشیر نبات به حلق کسی کزدن-لطف و محبت بیش از اندازه به کسی کردن

روگیری-چهره پوشاندن از نامحرم-شرم و حیا

آدم مقوایی-بی‌اراده-کسی که هیچ‌کاری نمی‌کند

باز و ولنگ-گل و گشاد-بی نظم و ترتیب

خنده ی نخودی-خنده ی لوس و بی مزه

دستِ دلبر-گران قدر-عزیز

آهوی مانده گرفتن-بی‌انصافی کردن-عاجزکشی کردن

بز خر-کسی که به قصد ارزان خریدن چیزی توی سر جنس می زند

ز ِله شدن-به تنگ آمدن-عاجز شدن-به ستوه آمدن

زاییدن زیر کاری-کاری را به دلیل دشواری به پایان نرساندن

بدن نما-جامه ای که بدن از پشت آن دیده شود-آیینه ای که تمام بدن را نشان دهد

از زیر کار در رفتن-تن زدن و نپذیرفتن کاری-کار را جدی نگرفتن

جان در یک قالب-نهایت دوستی و صمیمیت

دست خالی برگرداندن-نا امید کردن-پاسخ رد دادن
ده مرده حلاج بودن-بسیار زرنگ و کاری بودن

بی چیز-تهی دست-فقیر

خِر کسی را گرفتن-نگا. خر کسی را چسبیدن

دستبرد زدن-دزدیدن-غارت کردن

رو انداز-لحاف

رُب کسی را کشیدن-کسی را به کار سخت واداشتن

پای کسی به سنگ آمدن-از سر بی تجربگی و خامی شکست خوردن

حق آب و گل داشتن-دارای امتیاز و اعتبار بودن

بار-آنچه برای پختن در دیگ بریزند-اجاق

چشم و ابرو نازک کردن-ناز و افاده کردن

زدن نفوس بد-گفته ی کسی را به فال بد گرفتن-فال زدن

 

خراب کردن دختر-دختری را منحرف کردن

ته مانده-آن چه که از خوردن باقی مانده است

از تو چه پنهان-راستش را بخواهی
اُتُل(شکم، اتوموبیل)

ابتدا به ساکن-ناگهانی-بی‌مقدمه

دید و بازدید-ملاقات خویشان و دوستان با یکدیگر

بند-ریسمان-طناب-رشته
جد و آباد درآوردن و گفتن-دشنام دادن-ناسزا گفتن

آب به آسیاب کسی ریختن-با زحمت خود سود دیگری را فراهم کردن

از خرس مویی کندن-از مردم خسیس چیزی درآوردن-هرچند ناچیز باشد

آقا بالاسر(امر و نهی کننده و مراقب)

پاشویه-دیواره ی حوض-آبروی کنار حوض

بریدن-از نفس افتادن-درمانده شدن-از حرکت باز ماندن

پا در هوا بودن-نامعلوم بودن تکلیف
از پا ننشستن(سماجت ورزیدن، از کوشش دست نکشیدن)

خفه خون-خفقان

چاشت یک بنگی-خوردنی کم با پول اندک

تو پوست کسی افتادن-کسی را وسوسه کردن

بد گل-زشت-بد ترکیب

پیسی سر کسی در آوردن-با کسی نهایت بدرفتاری را کردن

خشکه-مزد نقدی بدون غذا و لباس-غذای بدون پخت-لباس بدون دوخت

از منبر پایین آمدن(از پرچانگی دست برداشتن، سخن را به پایان آوردن)

زیپو-بی رنگ و رو-بی رمق-رقیق و بی مزه

حسرت به دل ماندن-به آرزوی خود نرسیدن

از سر دست-کار یا سخنی که فورا و بدون تامل بکنند یا بگویند

زن به مزد-دشنامی است به مردان فاسد

آیینه‌ی اسکندری(آفتاب)

پشمالو-دارای موهای بسیار

تلیت کردن-خیساندن نان در غذاهای آبکی

درد دل کردن-غم و اندوه خود را با دیگری در میان گذاشتن

دست به کار نرفتن-حال کار کردن نداشتن-برای کار بی حوصله بودن

پیت پیت کردن-پچ پچ کردن-نجوا کردن

 
 

خورش خوری-ظرفی که در آن خورش می ریزند

اگشت توی شیر زدن و مایه گرفتن برای کسی(برای کسی نقشه کشیدن، از کسی بد گفتن)

پای چیزی را جور کردن-وسیله ی انجام کاری را فراهم کردن

ته خانه-لوازم بی مصرف-بقایای اثاث خانه

اقبال کسی به برج ریق بودن(بداقبال بودن)

حلق آویز-به دار کشیده

 

آش پختن برای کسی(کسی را برای آزار کسی برانگیختن، برای کسی توطئه‌ای ترتیب دادن)

خط آوردن-مدرک کتبی ارایه کردن
خواب از سر کسی پریدن-نگا. پریدن خواب از سر کسی

به روی کسی نیاوردن-از طرح موضوعی خودداری کردن-به سکوت برگزار کردن

پیله-مو

دیم کار-کشاورزی که کشت خود را دیم زراعت می کند

ریقش درآمدن-بیرون زدن مواد درون امعا و احشا
چل مرد-مرد کوتاه قد

زندگی سگی-زندگی سخت و جان فرسا

چرکمرد شدن-آن قدر چرک که با شستن هم چرک نرود

از سیر تا پیاز-همه چیز-با همه‌ی جزئیات

رو افتادن-علنی شدن-آشکار شدن

دو ترکه سوار شدن-دو پشته سوار شدن

بشکن بشکن-وقت شادی و شادمانی-جشن و سرور

زار-کوتاه شده ی هزار برای ریال

توی کوک کسی یا چیزی رفتن-کسی یا چیزی را زیر نظر داشتن- توی نخ چیزی رفتن

ژاندارم-مامور انتظامی عضو ژاندارمری

زیر سری-بالش-متکا

دبه کردن-دبه در آوردن

دوستی خاله خرسه-دوستی از روی نادانی که موجب زیان شود

انگشت در سوراخ مار کردن(دانسته خود را هلاک کردن)

چپه شدن-واژگون شدن به یک سمت-برگشتن

ژل-مایعی برای شکل دادن موی سر

ادب‌خانه-مستراح-طهارت‌خانه

چفت کردن-با زنجیر بستن

زمین گذاشتن چیزی-چیزی را ترک کردن

پا پتی-پا برهنه

زبان کوچک-گوشت زبان شکل آویخته در حلق

انگشت زدن-انگشت در چیزی فرو بردن-امضاء کردن با اثر انگشت

روبنده-نقابی سیاه رنگ برای پوشاندن چهره

داماد سرخانه-دامادی که در خانه ی پدر زن زندگی می کند

حساب کردن-پرداختن خرج

خوب-کافی-بسیار

خدا به رد-در پناه خدا

از خاک برداشتن(کسی را نواختن و به جایی رساندن)

رضا قورتکی-بی حساب و کتاب-بی اساس

دل آب شدن برای چیزی-بسیار مشتاق چیزی شدن

پیش بردن-کاری را به انجام رسانیدن

ازقحطی‌درآمده-گرسنه‌چشم-آدم ندید‌بدید

بای بسم الله-اول کاری-آغاز چیزی

ای والله گفتن-به برتری کسی بر خود اقرار کردن

زیر زبان کشی-با زرنگی از کسی حرف بیرون کشیدن-زیر پا کشی

رسیدن-مواظبت کردن-مورد لطف قرار دادن

از خر افتادن-نابود شدن-مردن

تکیه-محلی برای روضه خوانی-پشت به چیزی دادن

خر چسونه-در مقام تحقیر به شخص خقیر و ناقابل می گویند-نام حشره ای است
اُرد-درخواست-سفارش-دستور

حمله ای-مبتلا به بیماری غش

چاخان پاخان-دروغ

چپ-لوچ-مخالف حکومت

جن بو داده-نوعی دشنام است
ارنعوت-آدم ستبر و پرزور و بی‌انصاف

چُل-آلت مرد

برو برو داشتن-دارای مال و قدرت بودن-مورد توجه بودن- بر و بیا داشتن

پا خوردن فرش-نرم و لطبف شدن فرش بر اثر رفت و آمد بر آن

بیدار خوابی-خواب سبک-بیدار شدن پیاپی

از خدا خواستن-در برابر پیشنهاد یا کاری قرار گرفتن که خود شخص در آرزویش بوده است
خدا گرفته-بدبخت شده-به عذاب خدا گرفتار شده

ریش سفید-مرد سالخورده و محترم

از خشت افتادن(بدنیا آمدن)

پشک انداختن-قرعه کشیدن

چای صافی-نگا. چای صاف کن

چاچول بازی-حقه بازی-هوچی گری-لاف زنی

دوبله-دو برابر-دوبلاژ

 

پیش پا افتاده-کم ارزش-حقیر-معلوم-آشکار

آب لمبو-چلانده‌شده-فشرده

رم دادن-رماندن-فراری دادن

پشم علیشاه-درویش بی قدر

تَک-بی نظیر-مفرد-تنها

به چشم-اطاعت می شود

رضایت دادن-در گذشتن از شکایت و دنبال کردن قضیه-قبول کردن

دل کسی تو ریختن-دچار دلهره ی ناگهانی شدن-وحشت کردن

زیر و زبر گذاشتن-حرکت گذاشتن برای حروف-اِعراب
توی دل کسی را خالی کردن-کسی را ترساندن-ناامید کردن

چس خوری-خست-بخل

اهل حال-دوستدار تفریح و خوش‌گذرانی

بی بند و بار-بی قید-بی اعتنا به آداب و رسوم

بی تفاوت-بی اعتنا

چُلمن-پخمه-کسی که زود گول می خورد

بیرق کسی نخوابیدن-همواره کامروا بودن-پایدار بودن دولت و شکوه

از پا در آوردن-سخت فرسوده و از کار افتاده کردن

دل و دماغ-دل و حوصله

به سر دویدن- با سر رفتن

افت کردن(کاهش یافتن، کم شدن)

رُک زده-زل زده-خیره شده

آشی شدن-سوراخ‌سوراخ‌شدن بدن از ترکش‌های فراوان

رم دادن-رماندن-فراری دادن

 

آلکلی(معتاد به الکل)

چغلی کردن-شکایت کردن

جاگیر شدن-در جای خود ثابت شدن-قرار گرفتن

خرخور-چیزی که قابلیت خورده شدن را از دست داده است

زبان مرغی-زبانی ساختگی مانند زبان زرگری

توجیهی-برنامه های توضیحی
ژتون-پولک فلزی یا پلاستیکی که به جای پول به کار می رود

خراب شدن-از کار افتادن-منحرف

آدم عوضی(کسی که ظاهرش با باطنش یکی نیست، بدطینت)

پیش پای کسی-لحظه ای پیش از آمدن کسی

ته نشین شدن-رسوب کردن

چروک خورده-چین خورده-ناصاف شده

از این حرف‌ها(مطالبی از آن‌گونه که پیش از این گفته شد)

دست بالا را گرفتن-حداکثر را فرض کردن

 

چهار چنگول شدن-خشک شدن اعضای بدن

آجرپاره(جواب کسی که به‌جای بله می‌گوید آره)

دست به سینه-آماده ی فرمان-در نهایت ادب و احترام

چیزی را به کسی زهرمار کردن-مانع از لذت بردن از چیزی شدن

حاملگی-آبستنی

آگوز-لقب ریشخندآمیز برای مرد ریزنقش و متکبر

پایین تنه-از کمر به پایین-قسمت پایین لباس-کنایه از آلت تناسلی

آیۀ یاس خواندن-هرچیزی را پیش از بررسی محکوم به شکست کردن

خشک شدن شیر کسی-به کسی که زیاد حرص می خورد و جوش می زند می گویند

 

چینه چینه خوردن-ریزه خواری کردن

چهار قُل-چهار سوره ی قرآن که با قُل آغاز می شود

چرند گفتن-نگا. چرند بافتن

آمدیم (و) . . .(فرض کنیم که)

خوش بنیه-سالم و قوی

چوب بست-داربست چوبی-چوب بندی

امن و امان-بدون بیم و هراس

رو شویی-ظرف یا دستگاهی که برای شستن دست و صورت نصب می کنند

رو دست بالا آمدن-رقابت کردن-پیشی گرفتن

زه کشی-خشکاندن باتلاق از طریق کندن نهری برای حریان دادن آب راکد باتلاق به آن

زرد آلو عنک-نوعی زردآلوی نامرغوب و ترش

زیش ریش-تار تار-از هم جدا شده

پا روی دم سگ گذاشتن-خشم شخص پستی را برانگیختن

دوم از آن-در ثانی-دوم آن که

چادر خانه-چادری که زن در خانه می پوشد

احتیاطی-نجس-ناپاک

دله دزدی-عمل دله دزد

دلسوزه-سوختن دل از حسد و مانند آن

زیر قول خود ردن-به گفته ی خود عمل نکردن-عهد خود را شکستن

دَمکنی-پارچه ای کلفت که برای جلوگیری از بیرون رفت بخار و دم کشیدن برنج یا چای بر روی دیگ یا قوری می گذارند

تو سری خورده-آدم خوار و حقیر

خیالاتی-وسواسی-آن که پندار و توهمات بی جا دارد

اشرفِ خر-حریصی که زیان کند-نه خود خورد و نه به دیگران خوراند

از پشت کوه آمدن(بی‌خبر از آداب و رسوم بودن، دهاتی بودن)

برج ریق-برج نامیمون و نامبارک
خجالتی-کم رو-پرحیا

آسمان با زمین دوختن(داشتن کمال مهارت در تیراندازی)

 

از سیر تا پیاز(همه چیز، با همه‌ی جزئیات)

زن آمدن-دشنامی در مقام تحقیر و ریشخند

آلکلی(معتاد به الکل)