پردازش گران تاکستان

اخبار روز، سبک زندگی، سلامت، ورزش، فرهنگ و اندیشه، اقتصاد، جامعه

لیست کاملی از اصطلاحات عامیانه و کوچه بازاری قسمت 224

لیست کاملی از اصطلاحات عامیانه و کوچه بازاری قسمت 224
استخوان را پیش گاو و کاه را پیش سگ انداختن(کار را به نااهل سپردن)
زین و یراق کردن-برای کاری آماده شدن-رفتن به جایی

رنگ کردن کسی-گول زدن-فریب دادن کسی

پاخت-بند و بست-تبانی کردن

به تنگ آمدن-به ستوه آمدن-خسته شدن
پا خوردن فرش-نرم و لطبف شدن فرش بر اثر رفت و آمد بر آن
به کسی رو دست زدن-به کسی حقه زدن-کسی را فریب دادن

چپاندن-چیزی را به زور و فشار در چیز دیگری جا دادن-تپاندن

پا پیچ کسی شدن-با کسی در آویختن-به کسی سماجت کردن

ریسه شدن-پشت سر هم قرار گرفتن-به دنبال هم به جایی رفتن

آفتاب گز کردن-ولگردی کردن

حکیم باشی-پژشک تجربی و مدرسه نرفته

چادر درانی-جلوگیری از رفتن زن مهمان

آی زکی-در مقام ریشخند و تحقیر گفته می‌شود

در رفتن سخن از دهن-سخنی بی اراده گفتن

خون جگر خوردن-رنج بسیار کشیدن-غم فراوان خوردن

تلنگ در رفتن-باد صدادار در کردن-کنایه از ضعیف و ناتوان شدن

خراب شدن-از کار افتادن-منحرف

زار-کوتاه شده ی هزار برای ریال
دود-دخانیات-مواد مخدر
اِرا-هنگامی که کسی نمی‌تواند و یا نمی‌خواهد به چرایی پاسخ دهد آن را به طنز می‌گوید

آفتابی کردن-پدیدار کردن

دلخور بودن-گله مند بودن-ناراضی بودن

پابند شدن-دلبستگی پیدا کردن-به چیزی یا کسی گرفتار شدن

آب بردار(دوپهلو، کنایه‌آمیز)

چلو-برنج آب کشیده

آسمان به زمین آمدن(رویدادی مهم و عجیب پیش آمدن)

آرواره‌ی کسی لق بودن-سرنگهدار نبودن-پرچانه بودن

اصل‌ کاری(مهم‌ترین چیز یا شخص)

آب از آتش برآوردن-کار محال کردن

حال و احوال-وضعیت-کیفیت

روغن ریختن و عسل جمع کردن-نهایت پاکیزگی و نظافت

پر پری نشان دادن-کسی را فریب دادن و از راه به در بردن

دست کسی در کار بودن-شرکت داشتن در کاری

دست پیش گرفتن-پیشدستی کردن-سبقت گرفتن

دنیا آمدن-زاده شدن

 
اُتُل(شکم، اتوموبیل)

دیپلم-مدرک پایانی دبیرستان-گواهی نامه-تصدیق

دانش سرای مقدماتی-آموزشگاه تربیت دبیر

آس و پاس(در نهایت تهیدستی ، بینوا، مفلس)

پس رفتن-عقب رفتن

 
این خاکدان(دنیا)

خوشبختانه-از حُسن اتفاق

چشم نم نمی-کسی که چشمش آب پس نمی دهد

باد زدن-با ایجاد جریان هوا خنکی یا اشتعال پدید آوردن

دم خروس از آستین کسی پیدا بودن-آشکار بودن نشانه ی کار خلاف

 

بوق سحر-نزدیک صبح-سحرگاهان

دراز به دراز-تعبیری برای کسی که مدتی دراز خوابیده است

 
دهان به دهان شدن-بحث و مجادله کردن-با پست تر از خود جر و بحث کردن
رفت و روب-جارو و پارو-خانه تکانی-تمیز کردن منزل

بند و بساط-اسباب مختصر زندگی

افتادگی-پریشانی-احتیاج
حق الزحمه-دستمزد

از بای بسم الله تا تای تَمَت-از اول تا آخر-از سیر تا پیاز

دک و دنده-بالا تنه

خرفهم-فهماندن به ابله-شیر فهم

آتشِ تر(شراب، لب معشوق)

رفیق باز-دوست باز-کسی که به دوستان محبت بسیار می کند

حول و حوش-دور و بر-گوشه و کنار

خروس خوان-هنگام سحر

خش خش-صدای برخورد چیزهای خشک به یکدیگر-صدای راه رفتن روی برگ های خشک شده

پیاله فروشی-میخانه

آستین‌سرخود-هر چیزی که وسیله‌ی کاربردش همراهش است

زیر بغل کسی هندوانه گذاشتن-کسی را به قصد دریافت چیزی بیش از اندازه ستودن

خبرچینی کردن-سخن چینی کردن-خبر از جایی به جایی بردن-جاسوسی کردن

دانه ی درشت برچیدن-به دستمزد کم قانع نبودن

چشم انتظار-منتظر-چشم به راه

رج بستن-به ردیف کردن-دسته کردن

دست به آب-داشتن ادرار-دستشویی-توالت
دوخته فروش-کسی که پارچه بخرد-از آن لباس بدوزد و برای فروش عرضه کند

در و تخته را مهر کردن-سکوت کردن-دست کشیدن

زرت و پرت-چرت و پرت

پشم و پیله-ریش

زور آوردن-زیر فشار گذاشتن-در تنگنا قرار دادن

زیر بال کسی را گرفتن-به کسی کمک کردن

 
دریدگی-وقاحت-بی شرمی-پر رویی

جِر خوردگی-بریدگی-پارگی

پِر پِر آمدن-به لرزه افتادن

آب کردن(جنس نامرغوب را فروختن)

پدر آمرزیده-دعا یا خطابی برای آمرزیده شدن پدر کسی-پدرت

ته چک-بن چک-بنجاق-بخشی از دسته چک که پس از جداکردن چک باقی می ماند

خاله شلخته-زن شلخته و بی احتیاط

ذباله دانی-هر مکان کثیف-بی نظم و بی ارزش

آب شدن و به زمین فرو رفتن-دود شدن و به آسمان رفتن

بی پیر-آدم بد و تربیت نشده-چیز سخت-کار دشوار

آقام که شما باشید-خدمت شما عرض کنم

آفتابه خرج لولهنگ کردن-چیز با ارزشی را در بهای چیز بی‌ارزش دادن

 

حاشیه بندی-گل کاری کردن در باغچه-مرز بندی

 

بد مصب-بد مذهب-لاکردار-بی مروت

خاتون پنجره-بازیچه ای که کودکان با پنج چوب می سازند

ریزه پیزه-کوچک اندام-ریز نقش

دق کردن-از غصه مردن

خرج و دخل کردن-برابر شدن هزینه و درآمد

تخم دو زرده کردن-کاری بزرگ انجام دادن

پشه کوره-پشه ی ریز

بیراهه-راه میان بر ولی دشوار

زدگی-لک یا خرابی در میوه یا پارچه

دست دوم-کار کرده-مستعمل

زنده باد-باقی و شاداب و فرخنده باد

خدا به دور-پناه بر خدا

تو جلد کسی رفتن-کسی را برای انجام کاری وسوسه کردن

از کیسه‌ی خلیفه بخشیدن-از دارایی دیگران بخشیدن

تو آسمان ها سیر کردن-در خیال و تصور بودن-در عالم هپروت بودن

جنسی-آن چه که به سکس مربوط باشد

اسیر خاک-مرده-تن‌پرور

زیر زیرکی-پنهانی-با مکر و حیله

تک روی-عمل بدون توجه به جمع

چله ی کوچک-بیست روز میان هفدهم بهمن و پنجم اسفند

باجی-خواهر-زن ناشناس
جز جگر-سوختگی دل بر اثر اندوه و مصیبت
آب و گِل-بر و رو-سرشت آدمی

چرخ کار-کسی که با چرخ خیاطی کار و زندگی می کند

دست و پا کردن-فراهم آوردن

پیش پرده-نمایشی کوتاه پیش از آغاز نمایش اصلی

 
راست آمدن-درست درآمدن حدس و پیش بینی

آدم دیرجوش(کسی که به سختی با دیگران انس می‌گیرد)

پینه کردن- پینه بستن

پنج تن آل عبا- پنج تن

با خرس توی جوال رفتن-با آدم ناجور همدم و همکار شدن

دشت کردن-فروختن اولین جنس-نخستین بار پول گرفتن

در دهان ها افتادن-شایع شدن-شهرت یافتن

دالی دالی کردن-خود را مرتب پنهان کردن و سپس نشان دادن

خلق کسی تنگ شدن-عصبانی شدن-بی حوصله شدن

چله داری کردن-مراسم عزای چهلم کسی را به پا داشتن

دبور-بی سر و پا-لات-ولگرد-آسمان جل

انگشت بر چشم نهادن(پذیرفتن، مسلم دانستن)
چرخ گوشت-چرخ گوشت خرد کنی

چرخ کسی را چنبر کردن-به اصرار کسی را به کار واداشتن-پیله کردن

به درد خوردن-مفید بودن-به کاری آمدن

خاتون پنجره-بازیچه ای که کودکان با پنج چوب می سازند

ریش پروفسوری-ریشی که فقط روی چانه یلند شده است

آش پشت پا-آشی که در روز سوم پس از رفتن مسافر بپزند و به فقرا بدهند
دَمَر-دراز کشیده روی سینه و شکم

تَفت دادن-کمی سرخ و برشته کردن-بی روغن حرارت دادن

خشک و خالی-مختصر و ناچیز

آبدوغ خیاری(بی ارزش، بی اعتبار)

رَکَبی گفتن-به کسی متلک و حرف درشت گفتن

پشت سر کسی صفحه گذاشتن- پشت یر کسی حرف زدن

خوش باور-آن که هر گفته ای را راست می پندارد

جاخالی رفتن-به دیدن خانواده ی مسافر رفتن

رفت و روب-جارو و پارو-خانه تکانی-تمیز کردن منزل

جیم شدن-بدون سر و صدا فرار کردن

جک و جانور-جانوران موذی مانند عقرب و رطیل و کرم و مانند آن ها

آوردن(باعث شدن، ایجاد کردن)

آس و پاس-در نهایت تهیدستی-بینوا-مفلس

دخترینه-دختر-مونث

خوردنی-غذا-قابل خوردن

آن سفر(آن بار، آن دفعه)

حرف بی ربط-سخن نامربوط

باری از دوش کسی برداشتن-رنج و زحمت کسی را کم کردن

خفت انداختن-تنگ کردن-در تنگنا قرار دادن

دردانه ی حسن کبابی-بچه ی لوس
خاک اره-ریزه های چوب که پس از اره کردن آن بر زمین می ریزد

خرده پا-کاسبان جزء و کم سرمایه

چراغ روشن کردن-ارزان کردن جنس

بی پیر-آدم بد و تربیت نشده-چیز سخت-کار دشوار

 

دل پیچه-دل درد-فشار آمدن به معده و روده بر اثر بیماری های گوارشی

تا برداشتن-تا شدن-خم شدن

از قماش چیزی (کسی) بودن(از جنس چیزی بودن، از تیپ کسی بودن)

آدم ثانی(حضرت نوح)

تِپ تِپ-صدای تپش قلب بر اثر ترس و هیجان

اهل و نا اهل(کس و ناکس، نجیب و نانجیب)

خواب آلود-آن که کاملن بیدار نشده است

تنگاتنگ-بسیار نزدیک به هم-بدون فاصله

آدم دیرجوش-کسی که به سختی با دیگران انس می‌گیرد

آدم مقوایی-بی‌اراده-کسی که هیچ‌کاری نمی‌کند

پراندن-بی اراده حرف درشت و بی جایی در سخن آوردن-گاه گاه در نهان تباهی کردن زن

بند کردن-محکم کردن
تا کش به کشمش می خوره-هنوز چیزی نشده-سر کوچک ترین بهانه

زهر چشم از کسی گرفتن-ترساندن-چنان تنبیه کردن که دیگر جرات تکرار خطا نباشد

جا گذاشتن-چیزی را در جایی فراموش کردن-چیزی را سر جای خود قرار دادن

 

آن روی کسی بالا آمدن-خشمگین شدن

خاله خواهر خوانده-نگا. خاله خاک انداز

خوشمزگی-شوخی کردن-بذله گفتن

از کمر افتادن(از خستگی زیاد از کار افتادن، ناتوان شدن در امر جنسی)

دست و پا کردن-فراهم آوردن

 

بسیار دلواپس و نگران بودن

آب سیر(جانور خوش‌رفتار)
اخلاق سگی(تندخویی بیش از اندازه، ناسازگاری با همه)

خدا گرفتن-به عذاب خدا گرفتار شدن-بدبخت شدن

دل کسی را به دست آوردن-کسی را با نیکی و محبت از خود خشنود کردن

در رفتن پاتیل کسی-تاب نیاوردن-ناتوان شدن
خونین و مالین-زخمی-خونی شده
تار و تنبک-وسایل موسیقی-آلات ضرب و نوازندگی

بلند کردن-دزدیدن-بیدارکردن از خواب-تور کردن

چشم برداشتن-زضا دادن-قبول کردن

به خدا سپردن-برای کسی آرزوی امنیت در پناه خدا کردن

آل-موجودات افسانه‌ای مانند جن و غول

حکایت-بسیار مهم-چیز عجیب
بی ملاحظه-بی توجه-بی پروا

دست کم-حداقل

از خواب پریدن-بیدارشدن ناگهانی از خواب

حجله بستن-به پا کردن و آراستن حجله

چندر غاز-پول بسیار کم

از بیخ عرب بودن-یکسره منکر شدن-به‌کلی زیر چیزی زدن

چانه کردن-تقسیم کردن خمیر نان به گلوله های مساوی

از قلم انداختن(از یاد بردن، مورد بی‌توجهی قرار دادن)

راست و ریس-موانع و معایب

خاصه خرجی کردن-استثتا کذاشتن-تبعیض قایل شدن

آش پختن برای کسی(کسی را برای آزار کسی برانگیختن، برای کسی توطئه‌ای ترتیب دادن)

اهل نشست(تارک دنیا، گوشه‌نشین)

پِخ-صدایی برای ترسانیدن کسی

از بیخ گوش کسی گذشتن-در برابر خطری قرار گرفتن و آسیب ندیدن

دوش فنگ-نهادن قنداق تفنگ در کف دست و لوله ی آن بر دوش

راه گم کردن-نه از روی میل و اراده بلکه اتفاقی به جایی آمدن

جانور-کرم شکم و معده

 
به یک پول سیاه نیارزیدن- به لعنت خدا نیارزیدن

بد گل-زشت-بد ترکیب

پاره شدن بند دل-بسیار ترسیدن

 

ژست گرفتن-به بدن و چهره ی خود حالت ویژه ای دادن

تنگ کلاغ پر-نزدیکی های صبح

تیر کشیدن-درد کردن عضوی از بدن

زیر بال کسی را گرفتن-به کسی کمک کردن

دِردو-سر زبان دار-ناقلا و زرنگ

دنگ و دیوانه-خُل و احمق-سخت داغ

تق تق کردن-آواز برخورد پیاپی دو چیز به یکدیگر

باعث و بانی-عامل-محرک-سبب-حامی

ترک نشاندن-پشت سر نشاندن کسی

انگولک کردن-سر به سر گذاشتن-با انگشت به چیزی ور رفتن-انگشت رساندن

خیارک-ورم و آماسی که در کش ران و بغل پیدا شود

آبشان از یک جوی نرفتن(همداستان شدنشان ممکن نبودن، با هم نساختن)

دو پشته-دو ردیفه-دو ترکه

رمل انداختن-پیش گویی کردن-فال برآوردن

آب بندی کردن-آرام آرام به کار انداختن دستگاه نو

خورد دادن-درخیاطی کم کم قسمت اضافی را از بین بردن-به زور به کسی خوراندن

آتش‌بیار معرکه-فتنه‌انگیز میان دو دشمن

تیغه-هر چیزی که مانند تیغ باشد-دیوار نازک

آش آلو کردن-خجالت‌زده کردن-کنفت کردن-سکه‌ی یک پول کردن

رگ خود را زدن-به حق خود قانع بودن-ادعای زیاد نداشتن

بدن نما-جامه ای که بدن از پشت آن دیده شود-آیینه ای که تمام بدن را نشان دهد

پَکَر-افسرده-نومید-گیج-بی دل و دماغ-بی حوصله

پیش خور-از پیش گرفتن حقوق مقرری
خارش-خاریدن-نام بیماری خاریدن نشیمنگاه

چینه کش-بنایی که دیوار گلی می سازد

پا گذاشتن-وارد شدن-رسیدن

 

خرفهم-فهماندن به ابله-شیر فهم

زبان چرب و نرم داشتن-گفتار خوشایند و فریبنده داشتن

آش شله‌قلمکار(بی‌نظم و قاعده)

در خط چیزی بودن-در فکر و نقشه ی کاری بودن

آب از آب تکان نخوردن(رخ ندادن جنجال و هیاهو، آرام ماندن اوضاع)

دل دار-دلیر-شجاع-معشوق

دُم دار-پر رو-وقیح-دریده

تحویل گرفتن-به کسی احترام گذاشتن-از کسی پذیرایی کردن

پس بودن-عقب افتادن از دیگران

 
خزانه کردن-نشاء و قلمه ی درختی را در زمین کاشتن تا پس از سبز شدن در جای دیگر بنشانند
آشی بودن زندگی(نامساعد بودن حال و احوال)
تاق و توق-آواز بر هم خوردن دو چیز
چلوزیدن-خشک شدن-پلاسیدن

چک و چانه زدن-چانه زدن-وراجی کردن-مذاکره ی فراوان کردن

دست از پا دراز تر-مایوس شده-ناموفق
ریش تراش-دستگاهی دارای تیغ برای تراشیدن ریش

خاصه خرجی کردن-استثتا کذاشتن-تبعیض قایل شدن

پاتیل کسی در رفتن-تاب نیاوردن-ناتوان شدن

اصول دین پرسیدن(سوال‌پیچ کردن)

چوری-جوجه ی تازه از تخم درآمده

حرص و جوش-عصبانیت

از پس چیزی (کسی) بر آمدن(توان انجام کاری را داشتن، توان هماوردی با کسی را داشتن)

پاتیل در رفته-پیر و شکسته

خَنج-ناخن کشیدن بر چیزی

بار آوردن-تربیت کردن-ایجاد کردن-تولید کردن-نتیجه دادن-سبب شدن

پَر دادن-دل و جرات دادن-مفت و مسلم از دست دادن

بلد-راهنما-کسی که راه را می شناسد
 

از جیب رفتن-سود یا لذتی را از کف دادن

چس و فس-اسباب خرده ریزه ی ناقابل-خرت و پرت

دست من و دامن تو-دستم به دامنت

تخسی-شیطنت-شرارت-ناقلایی

بازی در آوردن-بهانه آوردن-دبه در آوردن

حلوا حلوا کردن-نهایت احترام و حق شناسی را کردن
خط خطی-درهم-خراب-متشنج-با خطوط زیاد روی آن ناخوانا شده
پاپی بودن-دنبال کردن-اصرار ورزیدن
تو ذوق کسی خوردن-از سخن یا رفتاری دمغ شدن

آیۀ یاس خواندن(هرچیزی را پیش از بررسی محکوم به شکست کردن)

انگشتر پا(چیز بی‌ارزش)
تنقل انداختن-جا خوش کردن-پلاس شدن

جیب کسی سوراخ بودن-ولخرج بودن-غالبن پولی در جیب نداشتن

پیچ گوشتی-وسیله ای که با آن پیچ را باز و بسته می کنند

افسار کسی را شل کردن(به کسی آزادی کمی دادن)

جست زدن-پریدن-خیز برداشتن

دامب و دومب-آوای ضرب و تنبک

زرت و زورت-زرت و پرت

رک و راست-صاف و پوست کنده-صریح

چاقوکشی-عربده کشی و حمله با چاقو

آت و آشغال(وسایل کهنه و بی‌مصرف)

باز و ولنگ-گل و گشاد-بی نظم و ترتیب

رو انداز-لحاف

از بر بودن(مطلبی را در حافظه داشتن)

چشمک زن-نگا. چراغ چشمک زن

زیر گوشی-بالش بسیار کوچک که هنگام خواب زیر گوش می نهند

چراغان شدن-جشن گرفتن

انسان بودن(شریف و درست بودن)

دزدیده-دزدکی

پاتیل شدن-از مستی از پای در آمدن-دیگرگون شدن حال

زپرتی-چیز یا شخص ناتوان-زوار در رفته-بی زور
ارنعوت(آدم ستبر و پرزور و بی‌انصاف)
 

زانو-قطعه ی استوانه ای با زاویه های گوناگون برای تغییر مسیر لوله یا گرفتن انشعاب

خر کردن کسی-کسی را با چاپلوسی فریفتن

از کیسه شدن(هدر شدن، ضرر کردن)

دل قرصی دادن-اطمینان خاطر دادن

تیپا کردن-با اردنگی بیرون کردن

تو هفت آسمان یک ستاره نداشتن-در نهایت فقر و تنگدستی بودن

توی باغ نبودن-کاملن از موضوع پرت و از آن بی خبر بودن

دلگشاد-بیرون آمده از غم و اندوه

از سر وا کردن-کاری را سرسری انجام دادن

بلایی به روز کسی آوردن-به کسی آزار سخت رساندن

در و تخته-دو دوست خوب-زن و شوهر جور

دیم کاری-کشاورزی دیم

ابنه‌ای(کسی که با شوخی‌های زشت و حرکات جلف وسیله‌ی آزار خود را فراهم می‌آورد)

چشم گرم کردن-چرت زدن-اندکی خوابیدن

جیک جیک کردن-غرغر کردن-جویده جویده حرف زدن
ترق و تروق-سر و صدای به هم خوردن دو یا چند چیز
زمین را به آسمان دوختن-گزافه گویی کردن-دروغ های شاخ دار گفتن

دم کار گرفتن-به کار واداشتن

به غوره مویز شدن-آموزش ندیده و بی تجربه ادعا داشتن

زور شنیدن-نحمل جور و ظلم کردن

خورد و برد-افراط و زیاده روی-ریخت و پاش-تعدی و تجاوز

آفتابی شدن-پیدا و آشکار شدن-بیرون زدن آب قنات

حساب کسی پاک بودن-کار کسی خراب و زار بودن

بادکش کردن-بیرون کشیدن خون بوسیله ی بادکش

 

پیش خر کردن-پیش از موعد خریدن

پاکار-امر بر-پادو-مباشر

چای دان-جای نگهداشتن چای خشک

تَپوک-ضربه ی دست یا پا

 

اصول دین پرسیدن-سوال‌پیچ کردن

پر بدک-خیلی بد
آل آروادی-زن سخت بی‌حیا و بد‌رفتار

بی همه کس-بی پدر و مادر

خَرخَری کردن-حرکات ابلهانه از خود درآوردن-خل بازی درآوردن

خرحمالی کردن-کار کردن بی اجر و مزد

آفتابی شدن(پیدا و آشکار شدن، بیرون زدن آب قنات)

آبدار(سخت، شدید، سنگین)

جنسی-آن چه که به سکس مربوط باشد

 

درس خود را از بر بودن-موقعیت و وضعیت را خوب دزیافتن-به کار خود وارد بودن-بیدار و هوشیار بودن

بخاری از کسی بلند نشدن-به حال دیگری سودی نداشتن-توانایی و برش نداشتن

توی گود نبودن-در متن موضوع نبودن-اطلاع دقیق نداشتن-در حاشیه بودن

دراز نوشتن-مطلب را طول دادن-طومار نوشتن

آلا گارسون-اصلاح موی سر زن به سبک موی پسران
جل و پلاس خود را پهن کردن-در جایی اقامت کردن

به دهان ها افتادن-فاش شدن-بر سر زبان ها افتادن

دو دستی-با هر دو دست

بَده کردن-کسی را بد وانمود کردن-کنفت کردن-از چشم انداختن

زد و خورد-کتک کاری-دعوا و مرافعه

پیش خور-از پیش گرفتن حقوق مقرری

خوردن سر کسی-سبب مرگ کسی شدن-کسی را دق مرگ کردن-در نتیجه ی پرحرفی کسی را کلافه کردن

پولک-زینت هایی دایره شکل و درخشان که به جامه می دوزند

راسته بازار-بازار راست و مستقیم

آینه‌ی بخت-آینه‌ای که داماد همراه شمعدان برای عروس می‌فرستد
چشم به دهان کسی دوختن-مطیع محض کسی بودن

خاکستر نشین-بدبخت-سیه روز-ذلیل

توپیدن-پرخاش کردن-تشر زدن

بازار پسند-مورد پسند خریدار و فروشنده-قابل فروش

تو دهنی-ضربه ای که به دهان کسی بزنند-سخنی درشت در پاسخ کسی

دست به چماق-چماق در دست-آماده ی چماق زدن

پارو-زن پیر

ادب کردن-با تنبیه آموختن-آدم کردن

دنیا پسند-آن چه که همه بپسندند

خوش رقصی کردن-چاپلوسی کردن-خود شیرینی کردن

جِر زن-کسی که در بازی یا کاری دبه در می آورد

پر و پا قرص-دارای اعتقاد محکم-استوار

این مطلب را هم از دست ندهید :   ویسمن کابل : خرید کابل rg59 و کابل دوربین مداربسته

خاک بر سری-بی آبرویی

تو ذوق کسی خوردن-از سخن یا رفتاری دمغ شدن

دلخوری-گله-شکایت-اوقات تلخی

اوستاکار(استادکار، ماهر و مسلط)

آلاخون (و) والاخون(دربه‌در، سرگردان، آواره)

پدر مادر دار-نجیب-اصیل-آبرومند و خوب

افسارگسیخته(سرکش)
چار چشم-کسی مه عینک می زند

ددم وای-وای پدرم-برای اظهار تاسف یا مزاح و شوخی گفته می شود

الابختکی-اتفاقی-تصادفی

خر کسی از کرگی دم نداشتن-از حق خود گذشتن-از حرف خود برگشتن

حکیم باشی را دراز کردن-مجازات کردن بی گناه

حمله ور شدن-یورش بردن

زبان را گاز گرفتن-از گفتن سخنی پشیمان شدن
بی معنی- بیخود
پر شر و شور-پر غوغا-پر هیاهو

رک گویی-صاف و پوست کنده حرف زدن

در آوردن پول-برای به دست آوردن پول و درآمد کوشیدن

رو دادن-گستاخ کردن-جسارت دادن

خندیدن به ریش کسی-کسی را مسخره کردن

چاک زدن-نگا. چاک دادن

دو دلی-تردید-بی تصمیمی

آواز خر در چمن(آواز ناخوش و گوش‌خراش)

جنسی-آن چه که به سکس مربوط باشد

جیم الف جا-آدم ریزه میزه

زبر و زرنگ-چابک و فرز

درجه-تب سنج-مرتبه ی نظامی

زمینه سازی کردن-مقدمه چیدن برای انجام کاری

ابرو نازک کردن-ابرو تنگ کردن

دست به ریش گرفتن-ضمانت و تعهد دادن

خوش خوشان-اندک اندک-به تدریج-کم کم

تلکه بندی-چیزی سرهم بندی شده و آسیب پذیر

از سر دست(کار یا سخنی که فورا و بدون تامل بکنند یا بگویند)

از شوخی گذشته-حالا برسیم به مطالب جدی

خر کردن کسی-کسی را با چاپلوسی فریفتن
دور کسی یا چیزی را خیط کشیدن-با کسی قطع رابطه کردن-از خیر کسی یا چیزی گذشتن

تو دهنی-ضربه ای که به دهان کسی بزنند-سخنی درشت در پاسخ کسی

پایین نرفتن چیزی از گلو-از غصه غذایی نخوردن-مال حرام نخوردن

زیر اخیه کشیدن-زیر فشار گذاشتن

چیزی بار کسی نبودن-علم و آگاهی نداشتن-شعور نداشتن

به له له افتادن-از شدت تشنگی مانند سگ زبان خود را از دهان خارج ساختن
باجه-جای بلیت فروشی

زناشویی-ازدواج-همسر اختیار کردن

به کوری چشم کسی-بر خلاف میل کسی

پای کسی بازشدن به جایی-رفت و آمد کردن کسی به جایی

بد گل-زشت-بد ترکیب

دست باف-بافته با دست

به باد فحش یا کتک گرفتن-یک ریز فحش دادن یا کتک زدن

خدا به دور-پناه بر خدا

دست روی دست گذاشتن-وقت گذراندن-به کاری دست نزدن

حق کسی بودن-سزاوار و مستحق چیزی بودن

حیوانکی-کلمه ای در مقام تاسف خوردن به حال کسی

دست به دست دادن-دست عروس را در دست داماد گذاشتن

بازم تو-نسبت به دیگران تو بهتر بودی

خون گرم-خوش برخورد-با عاطفه-پر مهر

برخورد کردن به تریج قبای کسی-گران آمدن-بی دلیل ناراحت شدن-به کسی توهین شدن

ارواح بابات-به هنگام سرزنش برای ناکام شدن در کاری گفته می‌شود

پاچین-دامن زنانه

اشهد را گفتن-برای مرگ آماده شدن

ریگ دندان کسی شدن-مزاحم کسی شدن

از این حرف‌ها(مطالبی از آن‌گونه که پیش از این گفته شد)

از شیر مرغ تا جان آمیزاد(از سیر تا پیاز)

زبان به دهان کسی گذاشتن-به کسی حرف یاد دادن-حرف توی دهان کسی گذاشتن

زنبور زدن-نیش زدن زنبور

بازو دادن-یاری دادن
 

در پوست کسی رفتن-سخت مزاحم کسی شدن-از کسی بد گفتن

چوب دو سر طلا-منفور از هر دو طرف-از این جا مانده و از آن جا رانده

آنجا رفتن که عرب نی انداخت(به جایی دور و بی‌بازگشت رفتن)

تلیت-نان خیسانده در غذای آبکی

آلاپلنگی(مثل پوست پلنگ، گل باقالی)
زاغ گرفتن-مسخره کردن-شیشکی بستن
جوراب شلواری-جوراب همراه با شلواری از همان جنس و چسبیده به آن

رد دادن-به غفلت کسی یا چیزی را از زیر دست رد کردن-صرف نظر کردن

تیز کردن گوش-دقت کردن برای درست شنیدن سخنی مهم

چین و چوروک-چین و شکن

آبگوشتی-بی‌ارزش-پیش پا افتاده

زیر ِ گوش-سخت نزدیک-دم دست

 

زیر بغل کسی هندوانه گذاشتن-کسی را به قصد دریافت چیزی بیش از اندازه ستودن

تعارف کردن-کسی را به گرفتن چیزی خواندن

جوش آوردن-نگا. جوش آمدن

 

بال به بال کسی دادن-جانب کسی را گرفتن

حلیله و ملیله-چیز موهوم-داروی بی خاصیت-روغن میخ طویله

پی پیش-کسی که نوبت دوم بازی مال او است

رو به قبله بودن-در خال مرگ بودن

بریدن از کسی یا چیزی-دست کشیدن از چیزی-ترک کردن-قطع رابطه و دوستی

از کاسه درآمده-بیرون‌زده-ورقلمبیده

دست کم گرفتن-کم بها دادن-اهمیت ندادن-حقیر شمردن

تریت- تلیت

انگشت به دندان گزیدن(متحیر شدن، حسرت خوردن)

چش-چشم

آب چشم گرفتن-ترسانیدن-به گریه انداختن

پر زور بودن سمبه-زیاد بودن فشار

دُم کلفت-پول دار-مقتدر
پوست سگ به روی خود کشیدن-بی شرمی را به نهایت رساندن

چاچول-حقه باز-شارلاتان

خارشک-مردم آزار-سادیست

رج زدن-ردیف ایستادن-صف بستن-نوشتن مشق به ترتیب عمودی

اسباب‌چینی(دسیسه‌چینی، توطئه‌چینی)

آپارتی-زن بی‌حیا و بدزبان-سلیطه-پاچه‌ورمالیده

تر و چسب-بی درنگ-بی معطلی-فرز و چابک

دیم کاری-کشاورزی دیم

در عالم هپروت سیر کردن-دارای خیالات واهی بودن-کاملن بی خبر بودن

 

جَخت آمدن-دومین عطسه که با آن به کار ادامه می دهند

دست آموز کردن-تربیت کردن

به کوچه ی علی چپ زدن خود-خود را به آن راه زدن-خود را به نادانی

حق شناسی-سپاس گزاری

چَکی-وزن نکرده-یک جا

چاق کردن غلیان-آماده کردن غلیان برای کشیدن

انسان بودن(شریف و درست بودن)

رسوخ کردن-در دل اثر کردن-رخنه و نفوذ کردن

جمال کسی را عشق است-کسی را دوست داشتن-دیدار کسی را به فال نیک گرفتن

زحمت دادن-اسباب زحمت شدن-کنایه از شوهر زنی بودن

جِر جِر کردن-چیزی را پاره پاره و ریز کردن-مانند کاغذ و پارچه

جاهل-جوان-نادان

تخته پاک کن-چیزی که با آن تخته سیاه را در کلاس پاک می کنند

ابرو انداختن(ابرو آمدن)

زهکونی زدن-تیپا زدن-اردنگی زدن

اخ و پیف کردن(اظهار ناراحتی کردن از بوی بد، منظره‌ی بد یا غذای بد)

بشکن-صدایی که در حال شادی و پایکوبی از بهم زدن انگشتان در می آورند.

خیز-ورم-آماس

رو به قبله بودن-در خال مرگ بودن

چپو کردن-چاپیدن-غارت کردن

چیز سرش بشو-آدم چیز فهم

دل آب شدن برای چیزی-بسیار مشتاق چیزی شدن

اُرد کسی را خواندن(به حرف کسی گوش کردن، اهمیت دادن)

زیش ریش-تار تار-از هم جدا شده

خورند-لایق-درخور-به اندازه ی-طرفیت

این دنده آن دنده شدن(این پهلو آن پهلو شدن)

در رو-راه خروجی-مخرج-بیرون شد

تک خال-به ترین در میان هم ردیف های خود

از این حَسن تا آن حَسن صد گز رسن-در باره‌ی دو چیز گویند که ظاهری یکسان و بهایی بسیار متفاوت دارند

پاپی چیزی بودن-چیزی را دنبال کردن-به چیزی محل گذاشتن

جلبی-حقه بازی-فاحشگی

دردسر-گرفتاری-سرگردانی

داغ کردن پشت دست-توبه کردن-برای نکردن کاری با خود شرط کردن

جا افتاده-آدم متین و با تجربه

چل و چو انداختن-منتشر کردن شایعه

جرز-شکاف میان دو بخش دیوار-ستون-بلند بی مصرف

دَرَنگ-صدای شکستن چیزی یا زدن سیلی

زرت و زورت-زرت و پرت

جان کلام-اصل مطلب
تازه نفس-دارای نیروی مصرف نشده

زهرحند-خنده ی تلخ و از روی خشم

آرواره‌ی کسی لق بودن-سرنگهدار نبودن-پرچانه بودن
چوب سیگار-نی سیگار

از سر وا کردن-کاری را سرسری انجام دادن

استخوان‌بزرگ-شخص دارای اصل و نسب

بخت برگشته-تیره روز-سیاه بخت-بیچاره

داریه زنگی-دایره ای دارای سنج های کوچک که چون آن را بنوازند از آن ستج ها آواز بر می آید

جلف-سبک-کسی که حرکات سبک دارد

ریزه خورده-خرده ریزه-وسایل کم بهای خانه

بغل پر کن-دختر یا زن چاق

 

خوش نشین-کسی که هر جا خواست اقامت می کند-ساکنان غیر زارع ده

پلاس شدن-مدت زیادی در جایی ماندن-جایی را پاتوق خود کردن

دشت کردن-فروختن اولین جنس-نخستین بار پول گرفتن

تر کردن لب-چیزی آشامیدن-به یک اشاره ترتیب کاری را دادن-حرف زدن
خنگ-نادان-ابله-کودن
پاشنه بخواب-کفش راحتی

خط خطی-درهم-خراب-متشنج-با خطوط زیاد روی آن ناخوانا شده

 

دست به ریش کشیدن-با التماس خواهش کردن

ریغماسی-ضعیف و مردنی-مریض و کم مقاومت

رفیق بازی-زیاده روی در دوستی کردن

زیست شناسی-دانش شناخت حیات و موجودات زنده

جنسی-آن چه که به سکس مربوط باشد

دهل کسی را زدن-کسی را از کار برکنار کردن

 
چرب کردن سبیل-رشوه دادن-حق السکوت دادن

جان به عزراییل ندادن-بسیار بخیل بودن-دیر مردن-سخت جان بودن

از جایی آب خوردن-ناشی از چیزی بودن

افتادن دست(از فرط کار زیاد در دست‌های خود احساس خستگی بسیار کردن)

دست به دست گرفتن-از یکدیگر پشتیبانی کردن

ته گیلاس-نوشیدنی کمی که ته گیلاس مانده است

روی دست کسی گذاشتن-به کسی تحمیل کردن

از کاسه درآمده(بیرون‌زده، ورقلمبیده)

بد حرف-کسی که پیوسته حرف های زشت می زند

رو به قبله بودن-در خال مرگ بودن

تشر تو شور کردن-هرت و پورت کردن

خودسر-گستاخ-سرکش

رقصیدن توی تاریکی-بی موقع یا بدون اطلاع کاری را انجام دادن

خاک برداری-بردن خاک های اضافی برای آماده کردن زمین ساختمان

تخت-آسوده-رضایت بخش-صاف و هموار

آمپر کسی بالا رفتن-از کوره در رفتن

خیط کاشتن-خطا کردن

باغ وحش-جایی برای نگهداری انواع حیوانات غیر اهلی

دانش سرا-آموزشگاه تربیت معلم

داغ باطل زدن-از کار انداختن-از رونق و رواج انداختن

جوشانده-دارویی که آن را در آب می جوشانند و عصاره ی آن را به بیمار می دهند

زیر زبانی-یواش و آهسته-سخنی که از روی بی میلی گفته می شود

دو دستی تقدیم کردن-با رضایت خاطر و احترام دادن

زن آمدن-دشنامی در مقام تحقیر و ریشخند

پاکاری-شغل پاکار

دمپایی-کفش راحتی خانه

از پس چیزی (کسی) بر آمدن(توان انجام کاری را داشتن، توان هماوردی با کسی را داشتن)

خط در میان حرف زدن-آرام آرام و شمرده سخن گفتن

آفت-زن عشوه‌گر و فتنه‌انگیز

در خط چیزی بودن-در فکر و نقشه ی کاری بودن

رو به راه-آماده-مهیا-منظم

چراغان کردن-جشن گرفتن

دله بازی-رفتار آدم دله

پر گو- پر چانه

خوش رو-زیبا-خندان
ارباب حجت-اهل منطق

ریختگی-ریزش

بی کله-نترس-شجاع-بی خرد-تهی مغز

جان به لب رسیدن-به ستوه آمدن-طاقت از دست دادن

آجرپاره(جواب کسی که به‌جای بله می‌گوید آره)

اوا خواهر-مرد زن‌نما-مردی که علائق زنانه دارد

تکه گرفتن برای کسی-کاری برای کسی فراهم کردن

حق به جانب-دارای ظاهر مظلومانه و دروغین

خنجر زدن از پشت-به نامردی به کسی آسیب رساندن یا او را از پای درآوردن

دست خالی برگرداندن-نا امید کردن-پاسخ رد دادن

زلف گذاشتن-موی خود را بلند کردن

تنگ کسی افتادن-در مجاورت کسی قرار گرفتن

جِر گرفتن کسی را-اوقات کسی تلخ شدن

زبان بازی-چرب زبانی-لفاظی-چاپلوسی

از کسی کشیدن(از کسی رنج کشیدن)

آه در بساط نداشتن(سخت بی‌چیز بودن، بیچاره و بینوا بودن)

بی بخار-بی خاصیت-بی عرضه-ناتوان

ازراه‌نرسیده(در همان لحظه‌ی رسیدن، به مجرد ورود)

اتوکشیده(با سر و وضعی شسته‌ورفته و مرتب)

تیپا زدن-با نوک پا ضربه زدن

بلوف زدن-لاف زدن-چاخان کردن-توپ خالی زدن

خیس آب شدن-سر تا پا تر شدن

افطاری-خوراکی که برای گشودن روزه می‌پزند

خاکسترمال کردن-شستن ظرف با مالیدن خاکستر به آن

اُریب-کجکی-یک بر-یک ور

دست به گریبان شدن-با هم به جدال پرداختن-گلاویز شدن

آشغالی-سپور

دست انداختن-ریشخند کردن-مسخره کردن

تخته پِهِن-پهن خشک شده که برای خوابیدن زیر حیوانات می گذارند

دوسیه-پرونده

پای پس-عوض-تلافی

دیدن چیزی از چشم کسی-از او دانستن-به حساب او گذاشتن

زیر پای کسی را درآوردن-زیر پا کشی کردن

زبان به دهان نگرفتن-پیوسته گریه کردن-آرام نگرفتن

پشت و روی یک سکه-دو چیز به ظاهر متفاوت ولی در واقع مانند هم

حرز جواد کسی بودن-پیوسته با کسی بودن

رم کردن-رمیدن-گریختن

دهن کسی لق بودن-رازدار نبودن

زورکی-از روی بی میلی-تصنعی

از ریخت افتادن-تناسب خود را از دست دادن-بی‌جلا و جلوه شدن

از جلوی کسی در آمدن-در برابر کسی مقاومت کردن

اهل هیچ فرقه‌ای نبودن-به کارها و چیزهایی که ناباب شمرده می‌شوند معتاد نبودن

خرده حساب-طلب مختصر-دشمنی قبلی

خش خشه-نوعی اسباب بازی کودکان که به هنگام تکان خوردن صدای خش و خش از آن می آید

جفتک انداختن-لگد زدن-از انجام کاری خودداری کردن

افسار پاره کردن(سرپیچی کردن، یاغی شدن)

خُل و چل-مثل دیوانه ها-ساده لوح

از چیزی (کسی) متنفر و بیزار شدن

خاک به سر شدن-مصیبت زده شدن-داغ دیدن-از فدر و اعتبار افتادن

الکی-بی‌هوده-بی‌خود-دروغکی

آجیل دادن(رشوه دادن، حق و حساب دادن)

خورند-لایق-درخور-به اندازه ی-طرفیت

جیب بری-دست بردن در جیب دیگران به قصد دزدی-شارلاتانی-حقه بازی

آتش بی‌باد-ظلم-می

دهان به دهان شدن-بحث و مجادله کردن-با پست تر از خود جر و بحث کردن

به گرد کسی نرسیدن-بسیار عقب بودن از کسی-فاصله ی بسیار با کسی داشتن

پخش و پلا-پراکنده-تار و مار

جان کُردی-سخت گیری-مقاومت

دولابچه-کمد کوچک

پا به سال گذاشتن-بزرگ شدن

بخور و نمیر-مقداری از غذا که تنها برای ادامه ی زندگی کفایت می کند

جان پناه-محل امن-آن چه جان را حفظ کند. پناهگاه

به حرف آوردن کسی-کسی را به سخن گفتن واداشتن

پس بودن هوا-خراب بودن اوضاع-نامناسب بودن وضعیت

چُش گفتن-جلوگیری کردن-مانع شدن

چوب خط زدن-نشانه نهادن بر چوب خط

تق تق کردن-آواز برخورد پیاپی دو چیز به یکدیگر

جارو کردن زیر پای کسی را-موجب اخراج کسی از کاری یا جایی شدن

ابرو آمدن(عشوه ریختن، غمزه کردن)

انگشت‌نگاری(ثبت کردن اثر خطوط روی انگشتان برای شناسایی در آینده)

خرفت-نادان-ابله-کند ذهن

حیوونی-نگا. حیوانکی

زبان بازی-چرب زبانی-لفاظی-چاپلوسی

تازه کار-کم تجربه-مبتدی-ناشی

پینه زده-وصله کرده

آدم شش‌درچهار-شخص کوچک اندام و ریزنقش

چپ افتادن با کسی-مخالف شدن با کسی-پیله کردن به کسی

حلاجی کردن-بررسی کردن-به تفصیل توضبح دادن

دیگ بخار-دستگاه تولید بخار

پیسی-بد رفتاری-آزار

زپرتو-ضعیف-بی دوام

داربست-چوبی چند که معماران روی آن ایستاده و کار می کنند-چوب بست-داربند

دهنی شدن-آب دهان خوردن به غذا یا چیزی

حرف‌های بی‌ربط و صد تا یک قاز

پالان کسی را لوخ کردن-به قصد فریب از کسی تعریف کردن

بله بران-قول و قرارهای پیش از ازدواج در میان خانواده های عروس و داماد

رَکَبی گفتن-به کسی متلک و حرف درشت گفتن

دو لَتی-در دو لنگه ای

اَنَک کردن(تحقیر کردن، خجالت دادن)

خودسر-گستاخ-سرکش

به سر کشیدن-یکباره نوشیدن-بالا انداختن

خرخره ی کسی را جویدن-به شدت از دست کسی عصبانی شدن

دور-بار-دفعه-نوبت

آب به آب شدن-تغییر آب و هوا دادن-بهبود یافتن به سبب سفر

از چیزی گلی چیدن(از چیزی بهره بردن)

آخِی(صوتی برای تاثر یا شادی)

حیوونی-نگا. حیوانکی

توی هم لولیدن-با هم و کنار هم ایستادن و حرکت کردن

بر خر مراد سوار شدن-موفق شدن-به آرزوی خود رسیدن

خس و خاش-آشغال-خس و خاشاک

خونسرد-آرام-بی خیال

به تور انداختن-به چنگ آوردن-تصاحب کردن

روی زمین سفت نشاشیدن-به مقاومتی بر نخوردن

بنا کردن-شروع کردن

دستی دستی-به دست خود-آگاهانه-عمدی

آل آروادی(زن سخت بی‌حیا و بد‌رفتار)

جاده خاکی-راهی که با وسایل فنی ساخته نشده است

ازراه‌نرسیده-در همان لحظه‌ی رسیدن-به مجرد ورود

 

پر گو- پر چانه

جوشی کردن خود-خود را عصبانی کردن

دل پُر داشتن-کینه و دلخوری دیرینه داشتن

چشم شور-آن که چشم زخم زند

 

راستی راستی-حقیقتن-واقعن

حقه به کار زدن-نگا. حقه به کار بردن

رُک زده-زل زده-خیره شده

بره کُشان-فرصت خوش گذرانی-هنگام استفاده های مالی

آجیل مشکل‌گشا-آجیلی که برای گشایش کار می‌خرند و بین مردم متدین پخش می‌کنند

دلقک بازی-مسخره بازی

چش شده ؟-او را چه شده است ؟

از پا در آوردن-سخت فرسوده و از کار افتاده کردن
انگشت بر حرف نهادن-ایراد گرفتن-نکته‌گیری کردن-اعتراض کردن

دو پا-انسان

 

اخلاق سگی(تندخویی بیش از اندازه، ناسازگاری با همه)

به روز سگ افتادن-بدبخت و بیچاره شدن-به فلاکت افتادن

از خر شیطان پایین آمدن(از لجاجت دست برداشتن، از تصمیم نادرستی منصرف شدن)

چِخه-نگا. چِخ

پرداخت کردن-صیقل دادن-جلا دادن

حق بردن-رشوه بردن-از راه حق و حساب گرفتن-درآمدی منظم داشتن

اشتباه لپی-اشتباه لفظی

دق کردن-از غصه مردن

چهره کردن-نگا. چهره شدن

دست پاچه شدن-مضطرب شدن-دست و پای خود را گم کردن

ازراه‌نرسیده(در همان لحظه‌ی رسیدن، به مجرد ورود)

سیار غم انگیز و. سوزناک بودن

دو رو-لباسی که از هر دو طرف می توان آن را پوشید-آدم غیر صمیمی و فرصت طلب

اسب چوبین-تابوت

در قوطی هیچ عطاری یافت نشدن-به کلی نایاب بودن

انگشت عسلی به‌دیوار کشیدن-هنگامه بر پا کردن-مردم را متوجه‌ی جایی کردن

انگشت به دهان-حیرت‌زده-سرگشته

از عزا در آوردن(به دوره‌ی عزاداری پایان دادن)

چفت کردن-با زنجیر بستن

دست انداز-ناهمواری راه و جاده

در نتیجه-سرانجام-عاقبت

الفرار-گریز-بگریز !

حرف کشیدن از کسی-کسی را به سخن گفتن واداشتن

سیار غم انگیز و. سوزناک بودن

شعله‌ی آتش

تازه داماد-پسری که تازه ازدواج کرده است

تنگ-بسیار نزدیک-چسبیده

دُم سیخ شدن-سقط شدن-مردن

زمزمه کردن-زیر لب خواندن-ترنم کردن

الدنگ(بیکاره، مفتخور، بی‌غیرت)

اخت شدن با کسی-مانوس شدن با کسی

ترشیده-غذایی که فاسد و ترش شده است-دختر خانه مانده و شوهر نکرده

زار-کوتاه شده ی هزار برای ریال

زیپو-بی رنگ و رو-بی رمق-رقیق و بی مزه
دست بالا را گرفتن-حداکثر را فرض کردن

چاقوکش-کسی که با چاقو به مردم حمله می کند-آدم شزیر و عربده کش

چوبی رقصیدن-رقصیدن با دوستمال در دو دست
برای کسی آش پختن که یک وجب روغن داشته باشد-زمینه ی تنبیه و گوشمالی برای کسی آماده کردن

زانو زدن-برای تعظیم زانو بر زمین زدن

بخت گشا-شانس آور-سبب خوش اقبالی-مایه ی سفید بختی

 

به دل گرفتن-رنجیده خاطر شدن

زبان ریزی کردن-زبان ریختن

آه در بساط نداشتن-سخت بی‌چیز بودن-بیچاره و بینوا بودن
آمد نیامد داشتن-روی دادن واقعه‌ای که احتمال فرخنده و نحس‌بودن هر دو در آن هست
حلوا جوزی-آدم ساده دل و سر به راه-پر حوصله و مطیع

آلت فعل(وسیله‌ی انجام کار)