پردازش گران تاکستان

اخبار روز، سبک زندگی، سلامت، ورزش، فرهنگ و اندیشه، اقتصاد، جامعه

برگزیده ای از اصطلاحات کوچه بازاری و خیابانی ایرانی قسمت 125

برگزیده ای از اصطلاحات کوچه بازاری و خیابانی ایرانی قسمت 125
آک‌بند(نو واستفاده‌نشده، هنوز از جعبه بیرون‌آورده‌نشده، دست اول)

از دور دستی برآتش داشتن(آشنایی سطحی و ناکافی با چیزی داشتن)

اما توی کار آوردن-شک و تردید درست کردن-اشکال‌تراشی کردن

جسته جسته-یواش یواش-کم کم-به تدریج

چوروک افتادن-چین پیداکردن چیزی

از دور دستی برآتش داشتن(آشنایی سطحی و ناکافی با چیزی داشتن)

 

پنبه توی گوش کردن-غفلت داشتن-هوشیار نبودن

تلکه بند شدن- تلکه کردن

در غورگی مویز شدن-هنوز تازه کار بودن ولی ادعای مهارت و استادی کردن

از قرار(ظاهرن، آن‌طور که پیدا است)

از خواب پریدن-بیدارشدن ناگهانی از خواب

 

بهم رسیدن-به وصال هم رسیدن

بیشتر از کوپن حرف زدن ،-سخنان بالاتر از حد و مقام خود گفتن پا را از گلیم خود فراتر نهادن

رفوزه-رد شده در امتحان-مردود

خیساندن-در آب فرو بردن-در آب گذاشتن-خیس کردن

پینه کردن- پینه بستن

 

چنگک-قلاب آهنی نوک تیز

روی خون افتادن زن آبستن-بچه انداختن

چارخیابان-میدانی که چهار خیابان به آن باز می شوند

از بیخ عرب بودن(یکسره منکر شدن، به‌کلی زیر چیزی زدن)

تنگ آفتاب-درست در لحظه ی طلوع خورشی

از خنده روده بر شدن(از شدت خنده بی‌حال شدن)

از این حَسن تا آن حَسن صد گز رسن(در باره‌ی دو چیز گویند که ظاهری یکسان و بهایی بسیار متفاوت دارند)

دولت سرا-تعبیری احترام آمیز از خانه ی کسی

استخوان ترکاندن(رشد ناگهانی اندام پس از رسیدن به سن بلوغ)

اشتر گربه-چیزهای نامتناسب با هم

از سر دست(کار یا سخنی که فورا و بدون تامل بکنند یا بگویند)

آمد کردن-رخ‌دادن واقعه‌ای خجسته

برادر دینی-هم کیش-هم مذهب

پفکی-سخت بی دوام و ضعیف

تیغ کسی بریدن-اعتبار و زور داشتن- خر کسی رفتن

حمام زنانه-جای پر سر و صدا و شلوغ

راسته چینی-چیدن ساده و آسان

 
زبان باز کردن-توانایی گفتار پیدا کردن
پُک زدن-هر بار کشیدن سیکار و چپق و از این قبیل با نفس عمیق

پا پس کشیدن-عقب کشیدن

زنده باد مرده باد-جار و جنجال سیاسی-تظاهرات سیاسی-شعارهای موافق و مخالف دادن

خُردینه-بچه ی خردسال

تُف به دهن-حیرت زده

درگیر شدن-گرفتار شدن-دچار آمدن-برخورد کردن

جفتک چارکش زدن-کنایه از جفتک زدن
خیس گذاشتن-در آب ریختن آرد برای تهیه ی خمیر
اشهد را گفتن(برای مرگ آماده شدن)

چپ بودن-چپ دست بودن-لوچ بودن-مخالف یودن

چرندیات-سخنان بی هوده و مزخرف

دوبله-دو برابر-دوبلاژ

بد مروت-نامرد-ناجوانمرد

باد به آستین کسی کردن-کسی را به کاری تحریک کردن

آفتاب از کدام طرف در آمده؟(چه عجب از این طرف‌ها؟!)

اُرد کسی را خواندن-به حرف کسی گوش کردن-اهمیت دادن

در ثانی-ثانیا-دوم

تند و تیز- تند تیز

اُق گرفتن-حالت تهوع پیدا کردن
جِرم-ته نشست هر چیز-آن چه از دود چسبنده بماند
پیچ دادن-چیزی را پیچاندن-به گردش در آوردن

چلاندن-فشار دادن برای آب گرفتن

آمپر کسی بالا رفتن(از کوره در رفتن)

دان دان بیرون زدن-ظاهر شدن دانه ها بر پوست

دفتر یادداشت-دفتر ثبت رئوس مطالب که جنبه ی یادآوری دارد

دو راهی-آن جا که راه دو شاخه می شود

خون سیاوش-انگیزه ای که سبب نابودی دو خانواده-دو شهر یا دو کشور شود

تعارف شاه عبدالعظیمی-تعارف زبانی و غیرجدی

از پاشنه در آوردن(به هر گوشه و کنار سر کشیدن)

روغن مالی-روغن زدن به دستگاه

بی سایه سر شدن-بی صاحب ماندن-بیوه شدن

ابوقراضه-ابوطیاره

درز گرفته-کوتاه کرده
اُق زدن-بالا آوردن

پالان خروس-کنایه از چیزی که وجود ندارد برای نشان دادن نداری مطلق

آفتابه گرفتن(آفتابه برداشتن)

بی وقت-نابهنگام-بی موقع

دست بالا را گرفتن-حداکثر را فرض کردن

زبان گرفتن-لکنت زبان-از حالات و گفتار مرده یاد کردن و دیگران را گریاندن

زد و بند کردن-ساخت و پاخت کردن-توطئه کردن

پرند-حرف بی هوده

خرخره ی کسی را جویدن-به شدت از دست کسی عصبانی شدن

زکی-لفظی که به هنگام باور نکردن و رد کردن حرف طرف گفته می شود

تق و توق-سر و صدای کار یا حرکت

الف به خاک کشیدن-خجالت کشیدن

انگار نه انگار(موضوع را نادیده بگیر!، گویی وجود نداشت)

چپ بودن-چپ دست بودن-لوچ بودن-مخالف یودن

پا به دو گذاشتن-به سرعت فرار کردن

تیز بزی-فورن-بی درنگ

خوردن چیزی به چیزی-جور بودن چیزی با چیزی

خشکه پز-نانوایی که نان هایی از قبیل نان روغنی-قندی-شیرمال-پنجه ای و مانند آن ها می پزد

آتشِ تر(شراب، لب معشوق)

دست به سینه ایستادن-در نهایت ادب و آماده ی فرمان ایستادن
آدم عوضی(کسی که ظاهرش با باطنش یکی نیست، بدطینت)

آینه‌ی بخت-آینه‌ای که داماد همراه شمعدان برای عروس می‌فرستد

تُف به دهن-حیرت زده

آب و خاک-میهن-دیار

اهل دود(سیگاری)

داش مشدی-لوطی محل-آن که غرور جوانی دارد

دل کسی تو ریختن-دچار دلهره ی ناگهانی شدن-وحشت کردن

چشم وزغ-نگا. چشم ورقلمبیده

از پا در آوردن(سخت فرسوده و از کار افتاده کردن)
جا-رختخواب-بستر

آبِ آب(آبکی، بی‌مایه، بیرنگ)

خر کسی رفتن-دارای اهمیت و اعتبار بودن

تُف به دهن-حیرت زده

خوش و بش-خوش آمد گویی و احوال پرسی-چاق سلامتی کردن

حلاجی کردن-بررسی کردن-به تفصیل توضبح دادن

ابنه‌ای-کسی که با شوخی‌های زشت و حرکات جلف وسیله‌ی آزار خود را فراهم می‌آورد

راست شدن-رو به راه شدن

آب بردار(دوپهلو، کنایه‌آمیز)

دستم به دامنت-به یاری ات سخت نیاز دارم

زیر سری-بالش-متکا

انگشت بر حرف نهادن(ایراد گرفتن، نکته‌گیری کردن، اعتراض کردن)
جان به جان کسی کردن-محبت بی اندازه به کسی کردن

به کارخوردن-بدرد خوردن-کارآمد بودن

از کار در آمدن(آزموده شدن، نتیجه دادن)

دو پوسته-دو چیز به هم پیوسته

پس پناه-جای خلوت در خانه یا کوچه-پستو

چاییدن-سرما خوردن-زکام کردن

از سر وا کردن(کاری را سرسری انجام دادن)

حکیم جواب کرده-یتیم

تیغی-چیزی که با کلاه برداری از کسی گرفته باشند
چپکی-از طرف چپ-خشم آلود

خانم باز-مرد معاشر با زنان هرزه

بخاری از کسی بلند نشدن-به حال دیگری سودی نداشتن-توانایی و برش نداشتن

اشکنک سرشکنک داشتن(با خطر همراه بودن)

بار زدن-پر کردن وسیله ی نقلیه از بار-حمل کردن بار

 

تیر کردن-نشان کردن

جگر گوشه-فرزند

ریختن مو-سخت وحشت کردن

به لعنت خدا نیارزیدن-دارای هیچ ارزشی نبودن-به هیچ نیارزیدن-مفت نیارزیدن

خوردن-مغلوب شدن-شکست یافتن-فرودادن

از روی معده حرف زدن(بدون تعمق و بدون منظور چیزی گفتن)

تیپ زدن-شیک و پیک کردن-خود را آراستن

دلسوز-غمخوار

خاکشیر نبات به حلق کسی کزدن-لطف و محبت بیش از اندازه به کسی کردن

از زیر کار در رفتن(تن زدن و نپذیرفتن کاری، کار را جدی نگرفتن)

در رفتن از جا-کنترل خود را ناگهان از دست دادن-ناگهان خشمگین شدن
خیک آسمان پاره شدن-کنایه از بارش تند و سیل آسا

بیگاری-کار اجباری و بی مزد

بند و بساط-اسباب مختصر زندگی

برای کسی آش پختن که یک وجب روغن داشته باشد-زمینه ی تنبیه و گوشمالی برای کسی آماده کردن

چنگ مالی کردن-چیزی را زیاد دست مالی کردن

خاطر جمع-مطمئن

ذِله کردن-ذله آوردن

آواز دادن(خواستن)

این به آن در-چیزی که عوض دارد گله ندارد-در مقام انجام عمل متقابل می‌گویند

به نعل و به میخ زدن-دو جانبه رفتار کردن-نه سیخ بسوزد نه کباب

دامنگیر کسی شدن چیزی-گرفتار شدن کسی به چیزی

روی دست کسی بلند شدن-کاری را به تر از کسی انجام دادن

 

رو قوز آمدن-سر لج افتادن

تازه وارد-کسی که تازه وارد شده است

دست خر کوتاه-فوضولی موقوف !-دخالت نکن ! دست نزن !

دوربین انداختن-دید زدن-چشم چرانی کردن

اشهد را گفتن-برای مرگ آماده شدن

بغداد خراب-شکم گرسنه

خالچه و میخچه گذاشتن-شاخ و برگ دادن-شرح و تفصیل بیش از اندازه دادن

چوب خوردن-تنبیه شدن

تِلِک و تُلُک-کار مختصر و محقری داشتن

پول ساز-کسی که کارهایش موجب در آمدن پول بسیار شود
خشک شدن قر در کمر-به پایان نرساندن خودنمایی و جلوه گری

خوش محضر-شیرین سخن-خوش مجلس

بته مرده-بی اصل و نسب-بی کس و کار

در چاه افتادن-فریب خوردن

بی اُرس و پرس-بی مقدمه

چسبیدن-لذت دادن

دو به هم اندازی-فتنه انگیزی-سخن چینی

بی دماغ-افسرده-اوقات تلخ-دمق

زانو بند-پارچه ی کشی حلقه مانند که برای حفاظت زانو در برابر ضربه یا در رفتگی بزر آن می بندند
اسباب‌چینی-دسیسه‌چینی-توطئه‌چینی

پیراهن بیش تر پاره کردن-بیش تر تجربه داشتن

دیدن چیزی از چشم کسی-از او دانستن-به حساب او گذاشتن

جوش خوردن-لحیم شدن-به هم پیوستن-معاشرت کردن با دیگران

 

اما توی کار آوردن-شک و تردید درست کردن-اشکال‌تراشی کردن

چاشت-صبحانه-ناشتایی

چنگک شدن-چنگ شدن

به درد خوردن-مفید بودن-به کاری آمدن

چار میخ کشیدن-سخت اذیت و آزار کردن

ته چین-نوعی پلو که در آن گوشت بره یا مرغ پخته را در ته دیگ می گذارند

تشت کسی از بام افتادن-رسوا شدن-آشکار شدن راز

زبانزد شدن-معروف شدن-فاش شدن

پر آب و تاب-به تفصیل-با اوصاف بسیار

پلاسیدن-پژمرده شدن-از دست رفتن تازگی و شادابی

فرسوده و خراب شدن

دادستانی-دادخواهی-کار دادستان

چوب بندی-داربست

باد در سر داشتن-تکبر و غرور داشتن

داغ چیزی به دل کسی ماندن-آرزوی چیزی را داشتن و به آن نرسیدن

خیس کردن برنج-در آب ریختن برنج

دست مزد-اجرت-مزد کار

دردانه ی حسن کبابی-بچه ی لوس

پای کسی به سنگ آمدن-از سر بی تجربگی و خامی شکست خوردن

خردمرد کردن-ریزه ریزه کردن

اصلاح(تراشیدن ریش و آرایش موی سر نزد مردان)

دبه خایه-مبتلا به فتق بیضه

آوردن(باعث شدن، ایجاد کردن)

چروک انداختن-چین انداختن

خاج پرست-مسیحی-عیسوی-ارمنی-آشوری

روی پای خود ایستادن-به خود متکی بودن-به دیگران نیاز نداشتن

اجل‌برگشته-کسی که مرگ به‌سراغش آمده

جَخت-متضاد صبر

حجله بستن-به پا کردن و آراستن حجله

زیر سبیل گذاشتن-تحمل کردن-به روی خود نیاوردن

اردنگ-تیپا-لگدی با نوک پا

جل و پلاس کسی را بیرون ریختن-کسی را از جایی بیرون کردن

چار دستی-قمار چهار نفری

خیمه شب بازی درآوردن-ادا و اطوار در آوردن-حیله و تزویر به کار بردن-خلاف واقع جلوه دادن
بو بردن-حدس زدن-از روی شواهد فهمیدن
خوش جنس-خوش باطن-سلیم النفس

خایه قوچی-نوعی شیشه ی کوچک بیضی شکل

خاک آلود-آلوده به گرد و غبار و خاک

جوش زدن دل-نگران و مضطرب بودن-در دلهره به سر بردن

تخم مرغ کسی زرده نداشتن-حقه باز بودن

آبدیده-جلا یافته-آزموده و مجرب

دَم باریک-نوعی انبردست که نوک آن باریک و دراز است

خال مَخال-خال خال

تور خوردن-برخورد کردن-به پست کسی خوردن

درق دروق-درق درق

آب از آتش برآوردن-کار محال کردن

بکُش-تا سر حد مرگ-بیش از حد توانایی

تخت شدن-صاف و هموار شدن-کاملا نشئه شدن

خون سیاوش-انگیزه ای که سبب نابودی دو خانواده-دو شهر یا دو کشور شود

زر ورق-کاغذ نازک و شفاف و زنگی

چله داشتن-عزادار بودن در روز چهلم مرگ عزیزی

بپا-مواظب باش-متوجه باش

پنج دری-اتاقی که پنج در دارد

چم و خم-آداب و رسوم-فن-ناز و عشوه

بالش نرم زیر سر کسی گذاشتن-به کسی وعده های شیرین دادن

پشه کسی را لگد زدن-با دردی اندک بنای گله و زاری گذاشتن
آبجی خاک‌انداز-زن فضول و خبرچین

از پشت خنجر زدن(به نامردی به کسی آسیب رساندن یا او را از پای در آوردن)

دست آمدن-به دست آمدن-پیدا شدن-حاصل شدن

چله بُران-جشن حمام رفتن زن پس از گذشت چهل روز از زاییدن

چارچوب-قاب-چهار چوب که چیزی را در بر گیرند

چم گرفتن-رونق گرفتن-سر و سامان گرفتن

بَر و رو-قد و قامت-چهره

چلچلی-دیوانگی-بیعاری

آفتاب کسی به زردی رسیدن-به پایان رسیدن دوران زندگی و یا قدرت و نفوذ کسی

زوزه کشیدن-آواز برآوردن

بله قربان گفتن-تملق بیش از حد گفتن

خط آوردن-مدرک کتبی ارایه کردن

تیکه-چیز جالب-نصیب و قسمت-زن زیبا و خوشگل

زرد بودن اوضاع-خراب بودن اوضاع

اشرفِ خر(حریصی که زیان کند، نه خود خورد و نه به دیگران خوراند)

چوب حراج چیزی را زدن-در برابر تاراج و غارت قرار دادن

پیچ افتادن در کار-گره خوردن کار-مشکلی در کار پیدا شدن

از دست کسی کشیدن-از کسی در زحمت و رنج بودن

حرف از دهن کسی قاپیدن-سخن کسی را به نام خود قلمداد کردن

زدگی-لک یا خرابی در میوه یا پارچه
این و آن را دیدن(برای انجام کاری از همه کمک گرفتن)

تقه زدن-کوبیدن چیزی با ضربات پیاپی چکش و مانند آن

روده دراز-پر حرف-وراج

از پا ننشستن(سماجت ورزیدن، از کوشش دست نکشیدن)

داراشکنه-سمی قوی از گروه کلرور جیوه

تشریک مساعی-با کسی همکاری کردن

آفتاب‌نشین-بیکاره و تنبل

پشت گوش انداختن-دیر انجام دادن-اهمیت ندادن-امروز و فردا کردن

خواهی نخواهی-نگا. خواه و ناخواه

پیش خودمان بماند-به کسی مگو-نشنیده بگیر

زن ذلیل-مردی که مطیع محض زنش است

تیار-درست و آماده

چَپَری بی-درنگ-به سرعت

تخته پوست انداختن-زمانی دراز نزد کسی ماندن-کنگر خوردن و لنگر انداختن

بد معامله-آن که در معامله ناراستی کند

الابختکی-اتفاقی-تصادفی

زینه-پله

خُل-نیمه دیوانه-سفیه

ترشی انداختن-ترشی درست کردن-بی استفاده گذاشتن و به کسی ندادن چیزی

دستک-دفتر حساب

دری وری گفتن-سخنان نامربوط گفتن-چرند و پرند گفتن-آسمان و ریسمان به هم بافتن

چرم پاره-خرده های چرم در دکان کفاشی

هرمار-ز درد بی درمان-کوفت

دایر شدن-بر پا شدن-رواج یافتن-آباد شدن

دگنگ-چوب-چماق-اعمال زور

با پا پس زدن و با دست پیش کشیدن- از بام خواندن و از در راندن

بار زدن-پر کردن وسیله ی نقلیه از بار-حمل کردن بار

ریغماسی-ضعیف و مردنی-مریض و کم مقاومت

خواب آور-مخدر-بی هوش کننده

چه غلط ها !-چه فضولی ها !

آبِ سیاه(نیمه کوری)
چرندیات-سخنان بی هوده و مزخرف

از پشه گوشت کبابی خواستن(خواهش یا انتظاری نابه‌جا و نشدنی داشتن)

اینجانب(تعبیر گوینده یا نویسنده از خود)

زیر گوش کسی زدن-به کسی سیلی زدن

دو تا شدن-خم شدن-دو لا شدن

اما توی کار آوردن(شک و تردید درست کردن، اشکال‌تراشی کردن)

دان دان شدن-دانه بستن عسل و شیره و روغن و مانند این ها

اشرفِ خر-حریصی که زیان کند-نه خود خورد و نه به دیگران خوراند

ترکیدن بغض- بغض کسی ترکیدن

بند-ریسمان-طناب-رشته

زیر بغل کسی هندوانه گذاشتن-کسی را به قصد دریافت چیزی بیش از اندازه ستودن

انگشت به دهان(حیرت‌زده، سرگشته)

پولکی-آن که پول را دوست دارد-آن که رشوه می گیرد-آن چه که با گرفتن پول انجام گیرد

چاخان کردن-دروغ گغتن-چُسی آمدن

پَپِه-بی عرضه-پخمه-بی سر و زبان-خجالتی-ترسو

بد قواره-بد ریخت-بد ترکیب

دل پَر زدن-بسیار مشتاق بودن

دیمی حرف زدن-سخن گفتن بدون اندیشیدن-حرف بی هوده و مفت زدن

بند کشی-پر کردن درزهای آجرها و سنگ ها با سیمان و ساروج

آفتابگیر-جایی که آفتاب بر آن بتابد-سایبان-چتر آفتابی

دو لُپی خوردن-دو لُپه خوردن-هم از آخور خوردن-هم از توبره

تاب-طنابی که از دو سو بر درخت یا دو ستون می بندند و در میان آن می نشینند

جانب کسی را گرفتن-از کسی پشتیبانی کردن

جزغاله-سوخته-زغال شده

از بیخ عرب بودن(یکسره منکر شدن، به‌کلی زیر چیزی زدن)

تامین آتیه-پیش بینی و اندوخته برای زندگی آینده

تکه-پاره ای از چیزی-زن زیبا و خوشگل-لقمه

خوش خوشک-یواش یواش-آهسته آهسته

خواب آور-مخدر-بی هوش کننده

تو دهنی-ضربه ای که به دهان کسی بزنند-سخنی درشت در پاسخ کسی

تر دست-ماهر-شعبده باز
به حال آوردن-به هوش آوردن-به کسی شور و حال دادن

بازو دادن-یاری دادن

آت و آشغال(وسایل کهنه و بی‌مصرف)

دست و پا کردن-فراهم آوردن

دفتر یادداشت-دفتر ثبت رئوس مطالب که جنبه ی یادآوری دارد

آتش از چشم کسی گرفتن-ترسانیدن

حرف تو حرف آوردن-سخن کسی را قطع کردن-مطلب دیگری را پیش کشیدن

تو پوزی-تو دهنی

دوبله ایستادن-نگه داشتن اتوموبیل در کنار یک اتوموبیل دیگر

خرده خرجی-خرج های اندک

خنگ-نادان-ابله-کودن
بی رگ-بی غیرت-بی حس
 

چینه چینه خوردن-ریزه خواری کردن

اول دشت((نزد کسبه) نخستین فروش بامداد)

دماغ چاق بودن-سر حال بودن-تندرست بودن

چاشته بندی-ته بندی

رفتن بالای منبر برای کسی-پشت سر کسی بد و بیراه گفتن-غیبت کردن

چِل بسم الله-لوحه ی کوچکی که در آن آیات قرآن می نوشتند و برای دفع چشم زخم بر گردن کودک می آویختند

استخوان را پیش گاو و کاه را پیش سگ انداختن(کار را به نااهل سپردن)
در هچل انداختن-به درد سر انداختن-به مخمصه انداختن
بلا گردان-چیزی یا کسی که جلوی آسیب و زیان را می گیرد

بازار پسند-مورد پسند خریدار و فروشنده-قابل فروش

آویزان کسی شدن(طفیلی کسی شدن)

چراغ پا شدن-بر روی دو پا ایستادن اسب
راه انداختن کار کسی-وسیله ی تسهیل انجام شدن کار کسی را فراهم کردن-رو به راه کردن کار کسی

جوان مرگ شدن-در جوانی مردن

تو خط چیزی بودن-در کاری وارد بودن-در کاری تحقیق کردن
جور آمدن-اجزای لازم کاری با یکدیگر سازگار آمدن

از خرس مویی کندن-از مردم خسیس چیزی درآوردن-هرچند ناچیز باشد

ختم گذاشتن-مجلس ترحیم گذاشتن

بازارچه-گذرگاه سرپوشیده با چند مغازه و دکان

بوق زدن-اعلام موافقت کردن

بند بودن دست-گرفتار بودن-مشغول به کاری بودن و به کار دیگری نرسیدن

جیره ی کسی را روی یخ نوشتن و جلو آفتاب گذاشتن-با کسی دشمنی کردن

انگشت بلند کردن-اجازه‌ی سخن خواستن

ازقحطی‌درآمده(گرسنه‌چشم، آدم ندید‌بدید)

خدمت کسی رسیدن-به حضور کسی رسیدن-کسی را تنبیه کردن

آسمان با زمین دوختن(داشتن کمال مهارت در تیراندازی)

آقایی فرمودن-لطف کردن-محبت کردن

جنس-کالا-کالای قاچاق-مواد مخدر مانند هرویین-تریاک و مانند آن ها

بخت، بخت اول-برای هر زنی شوهر اول بهتر است

چشم و چار-چشم-دید-بینایی

پیمانکار-آن که مطابق قرارداد انجام کاری را در زمان معین به عهده می گیرد

داداشی-برادر در زبان کودکان

چاک و بست نداشتن دهان-دهان لغ بودن-رازدار نبودن

بچه ی سر راهی-بچه ای که او را سر راه گذاشته اند تا برده شود
رو دست کسی بلند شدن-از کسی پیشی گرفتن-با کسی رقابت کردن

بیل را پارو کردن-در کاری ناشیگری محض کردن

دست به سر و روی کسی کشیدن-کسی را نوازش کردن-کسی را اندکی آرایش کردن

بد عنق-کج خلق-بد اخلاق

اخلاق سگی(تندخویی بیش از اندازه، ناسازگاری با همه)

خود یا چیزی را با افاده به دیگری نمودن

چینه کشی-شغل چینه کش

دو لا شدن-خم شدن-تعظیم کردن

زحمت دادن به خود-خود را به زحمت انداختن

از دماغ فیل افتادن-بسیار متکبر و خودبین بودن

درجه-تب سنج-مرتبه ی نظامی

بی ریخت-زشت-بد ترکیب

این تن بمیرد-سوگندی که یا در اصرار و یا در اثبات حرف خود یاد می‌کنند

زناشویی-ازدواج-همسر اختیار کردن

خوشگلک-با خوشگلی اندک

درق درق-صدای خوردن دو چیز سخت به هم

خاله گردن دراز-شتر-آدم فضول که در هر کاری سرک می کشد

پینه بستن-سخت شدن پوست کف دست و پا

خوشمزگی-شوخی کردن-بذله گفتن

پشت اندر پشت-نسل اندر نسل
حیوون-نگا. حیوان
توالت-مستراح-دستشویی-آرایش-بزک

رفیق بازی-زیاده روی در دوستی کردن

خون راه انداختن-نگا. خون به پا کردن

تیر رس-میدان دید-منطقه ی نزدیک

ابرو نازک کردن-ابرو تنگ کردن

بد گل-زشت-بد ترکیب

خر کسی را نعل کردن-رشوه دادن-سبیل کسی را چرب کردن-راضی کردن

حق کسی بودن-سزاوار و مستحق چیزی بودن

پیش چشم داشتن-در برابر چشم قرار دادن

زو کشیدن-اصطلاحی از بازی الک دولک که بازنده باید بدون تازه کردن نفس یدود

ریغ زدن-خراب کردن-کثافت کاری کردن

درد دل-غم و اندوه درونی

خندیدن به ریش کسی-کسی را مسخره کردن

از این حَسن تا آن حَسن صد گز رسن-در باره‌ی دو چیز گویند که ظاهری یکسان و بهایی بسیار متفاوت دارند

جُعلق-آدم بی سر و پا و بی ادب

الیسون و ولیسون(وردی است که برای کسانی که منتظرشان هستند می‌خوانند)

چشم زهره رفتن-با خشم نگاه کردن

 

تا فیها خالدون-تا پایان-همه و همه

حرامزادگی-بد ذاتی-مکر

بی طرف-کسی که در دسته بندی گروهی شرکت و دخالت ندارد

خلیفه-مبصر مکتب خانه-ارشد کلاس

بکُش-تا سر حد مرگ-بیش از حد توانایی

اله و بله کردن-لاف زدن-چنین و چنان گفتن

آغا‌پنبه(زن بسیار سفیدرو، عروسک پنبه‌ای)

چشم نداشتن برای دیدن کسی-تحمل نکردن کسی-از کسی بدش آمدن

چلو چو انداز-شایعه پخش کن

اما-اشکال‌تراشی-ایجاد شبهه

چنگول چنگولی-مجعد-حلقه حلقه-پر چین و شکن

چُس افاده-افاده ی بی جا

چین خوردن-چروک شدن

تفنگ در کردن-تیراندازی با تفنگ

دو پولی-کالای بی ارزش

از چیزی (کسی) زده شدن(از چیزی (کسی) متنفر و بیزار شدن)
خپله-چاق و کوتاه قد

خودتراش-تیغی که می توان تیغه ی آن را عوض کزد

تف به روی تو-زهی بی شرم که تویی

 

آوار شدن سر کسی-بی‌خبر نزد کسی در آمدن

چاقچوری-زنی که چاقچور می پوشد-زن باحجاب

زیر دم سستی-انحراف اخلاقی

رمباندن-خراب کردن

پختن کسی-کسی را برای کاری آماده کردن

پیچه-دل درد-مالش رفتن شکم

چال شدن-گود شدن-دفن شدن-در زیر خاک گذاشته شدن

خواب دیدن برای کسی-نقشه کشیدن برای استفاده یا کوبیدن کسی

دهن لق-کسی که راز خود و دیگران را بازگوید

تازگی-طراوت-خرمی-اخیرن

 

پول مول-پول

 

انگشت بر حرف نهادن(ایراد گرفتن، نکته‌گیری کردن، اعتراض کردن)

چوب در چیزی کردن-تحریک کردن

جل و پلاس-اثاثیه ی ناچیز و کم بها

خرسک-نوعی فرش

اجباری-خدمت سربازی

خارج از محدوده-بیرون از شهر که شامل خدمات شهرداری نمی شود

آب چشم گرفتن-ترسانیدن-به گریه انداختن

پیاده-کنایه از آدم کم مایه و بی تجربه

جواب سربالا-جواب منفی-جواب طفره آمیز

تر تری-کسی که اسهال گرفته است

از آب درآوردن-عمل آوردن-انجام دادن

 
تنابنده-انسان-آدم-ضعیف ترین بنده ی خدا

تاکسی تلفنی-نوعی تاکسی که تلفنی درخواست می شود

زندگی-مال-وسایل کار و خانه

از قرار(ظاهرن، آن‌طور که پیدا است)

خل و ول-دیوانه-ساده لوح

پرت شدن از جایی-پایین افتادن از جایی

جای شکرش باقی است-باید سپاس داشت که از این بد تر نشده است
پا سبک کردن-زاییدن-زایمان کردن

تمدن داشتن-دارای تربیت بودن

حلال به زنده ای-در پاسخ به حلالم کن می گویند-یعنی حلال می کنم و امیدوارم زنده باشی

حساب راسته حسینی-رو راست-بی شیله پیله

زیر و زبر گذاشتن-اعراب گذاشتن بر حروف

آروغ بی‌جا زدن(نابه‌جا سخن‌گفتن، نسنجیده کاری کردن)

دوره کردن-درسی را دوباره و سه باره خواندن-حلقه زدن به دور چیزی یا کسی

به کسی نگفتن که بالای چشمت ابروست-به کسی که ساده ترین مطلب را نمی پذیرد یا تحمل نمی کند و زود رنج یا زود خشم است نمی توان چیزی گفت

تا-توانایی

پای کسی لب گور بودن-به آخر عمر رسیدن-بسیار پیر شدن

دوربین انداختن-دید زدن-چشم چرانی کردن

ترید- تلیت

به سر کشیدن-یکباره نوشیدن-بالا انداختن
پر و پخش-پراکنده

خاک پای کسی بودن-ذلیل کسی بودن-مرید کسی بودن

خال خالی-خالدار-دارای خال های بسیار
زبان مرغی-زبانی ساختگی مانند زبان زرگری

به عرصه رسیدن-به سن پختگی رسیدن-بزرگ شدن

چسی در کردن-نگا. چسی آمدن

جا دکمه-سوراخی که دکمه ی لباس در آن جا می گیرد

روی هم گذاشتن چشم-بستن چشم-خوابیدن-گذشت کردن-صرف نظر کردن

جوخه-کوچک ترین یگان نظامی شامل هشت نفر

به هزار زحمت-با رنج بسیار-با سختی فراوان

خود را به کرگوشی زدن-به نشنیدن تظاهر کردن

پا منبری-شاگرد روضه خوان

تخت کردن-هموار کردن-پر کردن-کامل کردن

آخِی-صوتی برای تاثر یا شادی

پا برهنه-بدون کفش

خارج از مرکز-مزایایی که به کارمندان خارج از پایتخت داده می شود

پُلُغ زده-ورقلمبیده-برجسته

حاج بادام-گونه ای شیرینی از آرد و بادام و شکر

چرب و نرم-غذای پر روغن و خوشمزه-سخن دلنشین-آدم متملق

خانه ی خاله-جای راحت و خودمانی-ملک شخصی

بال بال زدن-بی قراری کردن-دل واپس بودن

آب‌کور(کسی که سودش به دیگران نمی رسد)

زیگزاک رفتن-به چپ و راست پیچیدن-مستقیم نرفتن

ددر رفتن-بیرون رفتن

در قال را گذاشتن-به سکوت برگزار کردن-مسکوت گذاشتن

حق کسی را کف دست کسی گذاشتن-کسی را به سزای کار خود رساندن

چشم و چراغ-شخص مورد علاقه-محبوب

دستمال ابریشمی-چاپلوسی-تملق

بادمجان دور قاب چین-آدم چاپلوس-متملق-سبزی پاک کن

دل و قلوه ای-کسی که دل و قلوه می فروشد

ارواح بابات(به هنگام سرزنش برای ناکام شدن در کاری گفته می‌شود)

زیر ابرو برداشتن-آرایش ابرو از طریق برداشتن موهای زاید زیر ابرو

دهن بین-آن که به گفته ی این و آن عمل می کند

جیر و ویر-داد و بی داد-سر و صدا-نوعی خوراک که از اسفناج پخته و تخم مرغ می پزند

پا خوردن فرش-نرم و لطبف شدن فرش بر اثر رفت و آمد بر آن

دون-برنج خوب نپخته-دانه هایی که به پرندگان می دهند
تن کسی خاریدن-خواهان آزار بودن-دنبال دردسر بودن

چول کردن-شرمنده کردن

پی نخود سیاه فرستادن کسی-کسی را از سر خود باز کردن

جا نیاوردن-کسی را نشناختن

بسم الله-جمله ای که هنگام آغاز به کاری و یا به هنگام تعجب و حیرت می گویند-بفرمائید ! این گوی و این میدان

پزا-زود پخت شونده

چای صافی-نگا. چای صاف کن

دولت سرا-تعبیری احترام آمیز از خانه ی کسی

حاجی ارزانی-گران فروش

آب در چشم نداشتن(شرم و حیا نداشتن)

دق-غصه و ناراحتی-نوعی بیماری روحی که بیمار را رنجور می کند و از بین می برد

خون کسی را کثیف کردن-کسی را بسیار عصبانی کردن

پاپاسی-مبلغ ناچیز-پشیز
دَم دادن-دل دادن-جرات دادن-گستاخ کردن

آستین‌سرخود(هر چیزی که وسیله‌ی کاربردش همراهش است)

دست مزد-اجرت-مزد کار

حرف روی حرف کسی آوزدن-برخلاف حرف کسی چیزی گفتن-با حرف کسی مخالفت کردن

از تک و تا نینداختن خود(از رو نرفتن، جا نزدن، خود را نباختن)

چشم کار کردن-دیدن

بالا آمدن گندکاری-برملا شدن افتضاح پنهان شده
خر زور-نیرومند-پرزور

تنگ بودن قافیه-مشکل بودن کار

تازه عروس-دختری که تازه ازدواج کرده است

تخم شر-مردم آزار- شرور

ابرو آمدن-عشوه ریختن-غمزه کردن

تو ذوق زدن-ناخوشایند بودن-بر خلاف میل کسی سخن گفتن

چشم و گوش کسی را باز کردن-کسی را با مسایل اجتماعی آشنا کردن

تره بار-میوه ها و سبزی ها

داربست-چوبی چند که معماران روی آن ایستاده و کار می کنند-چوب بست-داربند

بنا-قرار

تو دوزی-دوختن از درون

راه انداختن-به حرکت انداختن-به کار کردن واداشتن

چه غلط ها !-چه فضولی ها !

حاجیت-بنده
پرونده سازی-گردآوری سندهای دروغین برای متهم کردن کسی

زبان گرفتن-کسی را با زبان خوش آرام کردن

تو دست و پا ریختن-فراوان بودن-همه جا بودن

ریق رحمت را سر کشیدن-ریغ رحمت را سر کشیدن

راه آمدن-سازش کردن-همراهی کردن

آسمان سوراخ شدن-رویداد بزرگ پیش آمدن

دَلِگی-هیزی-چشم چرانی

 

خبط کردن-اشتباه کردن-به خطا افتادن

به چپ چپ-فرمان نظامی برای گردش به چپ

پا پیچ-شکایت-سخن چینی-مزاحم

پاتیل-دیگ بزرگ مسی-مست مست

خر زور-نیرومند-پرزور

چینی-در یک رده قرار دادن آجرهای دیوار

حرف مفت-سخن بی هوده و پوچ

دده مطبخی-آدم کثیف و بد بو

پیچ دادن-چیزی را پیچاندن-به گردش در آوردن

 

دمبل و دیمبو-صدای دایره و دمبک-صدای بزن و بکوب

با کرم الکاتبین بودن حساب کسی-گرفتار وضعی شدن که فقط خدا می تواند آدم را نجات بدهد
انداختنی(جنس نامرغوب)

روغن مالی-روغن زدن به دستگاه

درس خوان-شاگرد زرنگ و کوشا

اخ و پیف کردن-اظهار ناراحتی کردن از بوی بد-منظره‌ی بد یا غذای بد

آب چشم گرفتن-ترسانیدن-به گریه انداختن

خاکسترمال کردن-شستن ظرف با مالیدن خاکستر به آن

دنیا آمدن-زاده شدن

به صرافت افتادن-به فکر انجام کاری افتادن

چول کردن-شرمنده کردن

چپو شدن-غارت شدن

آب دادن بند-خود را لو دادن-فرصت را از دست دادن

حریم گرفتن-از کسی پروا داشتن-احترام کسی را نگه داشتن

رشته-موضوع و زمینه ی چیزی یا کاری: رشته تحصیلی-رشته ی افکار

تخته زدن-پنبه زدن

دله کردن-کسی را به دلگی عادت دادن

خانه آبادان-عبارتی به عنوان سپاس

پَلِه-پول

دست باف-بافته با دست

آب نمک زدن-با شیرین زبانی گفتن

رشته برشته-حرف های بی هوده و بی معنی

خانه آبادان-عبارتی به عنوان سپاس

ختم قرآن کردن-یک بار قرآن را از اول تا آخر خواندن

دزد زده-سرقت شده

ریسک کردن-به کاری خطرناک دست زدن

بهم رسیدن-به وصال هم رسیدن

اشک خنک(گریه‌ی ساختگی)

زرشک-لفظی است مانند زکی که به هنگام باور نکردن و رد کردن حرف طرف گفته می شود

دراز کشیدن-خوابیدن-به پشت خوابیدن-مدتی کوتاه خوابیدن

زُهم-بوی تند و زننده ی گوشت گندیده یا تخم مرغ فاسد

زاله-کناره ی برآمده ی جوی-مرز کشتزار

از یک قماش بودن-سر و ته یک کرباس بودن
جز جگر زدن-نفرینی است به معنی به بلا گرفتار شدن-دل سوختن بر اثر اندوه و مصیبت

پَرت-بی معنی-مزخرف-دور افتاده-خلوت

خرس گنده-برای تحقیر به کسانی که اداهای خارج از سن خود در می آورند گفته می شود

آزگار(زمان دراز)

پیشانی-بخت و اقبال-طالع

بردن از رو- از رو بردن

 

تو پوزی زدن-تو دهنی زدن-با سخن تندکسی را نا امید کردن

بی برو برگرد-بدون تردید-بی چون و چرا

زن طلاق-مردی که به اندک بهانه ای زنش را طلاق می دهد
خاک به سر شدن-مصیبت زده شدن-داغ دیدن-از فدر و اعتبار افتادن

بَر و رو-قد و قامت-چهره

در قال را گذاشتن-به سکوت برگزار کردن-مسکوت گذاشتن

زهره و زنبل کسی را ترکاندن-سخت ترساندن

دل به دریا زدن-بدون توجه به خطر به کاری اقدام کردن-هرچه بادا باد گفتن

چَک-سیلی-کشید

چای کاری-کشت و زرع چای

 
پاتوغ-محل گرد آمدن

دُم کسی را گرفتن-از کسی پی روی و تقلید کردن-کسی را رها نکردن

از آب روغن گرفتن(از هر اتفاقی بهره برداشتن)

آبِ سیاه-نیمه کوری

به کله ی کسی افتادن-به سر کسی زدن-به وسوسه افتادن

توپ در کردن-توپ انداختن

ابوطیاره(اتوموبیل کهنه و فرسوده)

پِق-صدای خنده ی ناگهانی

حاشیه نشین-تهیدستان ساکن در کناره های شهر

تنگ بودن قافیه-مشکل بودن کار

خیمه شب بازی-نمایش عروسکی-حیله و تزویر

چینی بند-چینی بند زن

پا به ماه-آبستنی که در ماه آخر خود است
تکیه کلام-آن چه که در موضوع اثری ندارد ولی پی در پی تکرار کنند

پِغِله-ریزه میزه-کوچک و ظریف

حرز جواد با خود کردن-همیشه با خود داشتن

تنه ی کسی به تن آدم خوردن-عادت و خوی کسی را پذیرفتن

از ترس مار توی دهان اژدها رفتن-از باران به ناودان پناه آوردن

حیوانی-نگا. حیوانکی

زیر سبیل گذاشتن-تحمل کردن-به روی خود نیاوردن

ریقش را در آوردن-بیرون آوردن مواد درون امعا و احشا

 

خیر باشد-پس از شنیدن خواب کسی به فال نیک به او می گویند

چس ناله-آن و ناله ی ساختگی برای جلب توجه

دنگ دنگ-صدای برخورد دو چیز سخت به هم

تیکه-چیز جالب-نصیب و قسمت-زن زیبا و خوشگل

خرج تراشی-هزینه درست کردن

بسلامت-همراه با تندرستی-تندرست-در پاسخ به خداحافظی گفته می شود

بد مصب-بد مذهب-لاکردار-بی مروت

داش مشدی-لوطی محل-آن که غرور جوانی دارد

رنگ و رو-آب و رنگ-جلا و درخشندگی

دبیرستان-آموزشگاه برای دریافت دیپلم متوسطه

به باد دادن- باد دادن

تک و تو-توان و قدرت-شتاب

دُم گرفتن-پشت سر هم ایستادن

برو برو-اوج خوش بیاری و کامکاری

پا روی دم سگ گذاشتن-خشم شخص پستی را برانگیختن
تیپ هم-جور-هماهنگ-متناسب
خوشمزه-آدم اهل شوخی-بذله گو

خاطر نشان کردن-یادآوری کردن-تذکر دادن

پای چیزی ایستادن-از چیزی دفاع کردن

بیل را پارو کردن-در کاری ناشیگری محض کردن

 

آشیخ روباه-آب‌زیرکاه-مکار

ژوری-هیئت داوران

خرده قرض-بدهی اندک

با یک دست چند هندوانه برداشتن-در آن واحد چند کار انجام دادن

بیخ ریش کسی بستن-به زور دادن-تحمیل کردن

دمپایی-کفش راحتی خانه

باد توی گلو انداختن- باد به غبغب انداختن

آستین‌سرخود-هر چیزی که وسیله‌ی کاربردش همراهش است

زبان کوچک-گوشت زبان شکل آویخته در حلق

خورد کردن-ریز ریز کردن-له کردن

حال و احوال کردن-سلام و احوال پرسی کردن

جهنم-کلامی که آن را به هنگام بی اهمیت دانستن چیزی می گویند

حاضر و غایب کردن-خواندن نام افراد برای تعیین حاضران و غایبان

رج زدن-ردیف ایستادن-صف بستن-نوشتن مشق به ترتیب عمودی

زورکی-از روی بی میلی-تصنعی

خیار چنبر-نوعی خیار

جیب خالی پز عالی-کسی که در عین تهی دستی افاده دارد و خودش را با ظاهرسازی بگیرد

از تو چه پنهان-راستش را بخواهی

اصحاب منقل-اهل گفت‌وگو و سخن

پای پس-عوض-تلافی

 
زار زار-گریه ی شدید

جود-یهودی-حهود

خام عقلی-حماقت-دیوانگی

خز گیر آوردن-نگا. خر گرفتن کسی

از دور دستی برآتش داشتن(آشنایی سطحی و ناکافی با چیزی داشتن)

دختر سعدی-دختری که بیش تر در بیرون از خانه و کم تر در خانه است

از خنده روده بر شدن-از شدت خنده بی‌حال شدن

تیغ کش-چاقوکش حرفه ای-لات و جاهل
از کیسه شدن-هدر شدن-ضرر کردن

ارزانی(بخشیدن، دادن)

تحویل سال-سال گردش-لحظه ی وارد شدن به سال نو

خپله-چاق و کوتاه قد

بخت گشا-شانس آور-سبب خوش اقبالی-مایه ی سفید بختی

از آب کره گرفتن-از آب روغن گرفتن

حِکِه ای-مردم آزار-کرمکی-ناراحت

بر و برگرد نداشتن-مسلم-قطعی-بی چون و چرا

دو رانو نشستن-نشستن چون شتر که نشانه ی ادب است

پشت پا به بخت خود زدن- به بخت خود پشت پا زدن

 

ازرق شامی(اخمو، ترشرو)

چاقوکش-کسی که با چاقو به مردم حمله می کند-آدم شزیر و عربده کش
تلنگر-سر انگشت که به چیزی بزنند

تعارف آب حمامی-تعارفی که خرج و مایه ای ندارد

به قدر پشت خاک انداز-بسیار کوچک و محقر

انسان(آدم خوب و پایبند به اصول اخلاقی)

حال آمدن-بهبود یافتن-سرحال شدن-چاق شدن

تبدیل به احسن کردن-چیزی را با چیز بهتری عوض کردن

پشت بند-به دنبال-در ادامه-چیزی که پس از چیز دیگری بنوشند یا بخورند

چَکه-شوخ و بذله گو

خرابکار-اخلالگر-تروریست

دو پول-مبلغ بسیار ناچیز و اندک

خِرخِر-آواز کشیدن چیزی سنگین بر زمین-صدای ناهنجار و گوش خراش

 

پِرک-بوی ترشیدگی-بوی ماندگی

رنگ نداشتن حنای کسی-اعتباری نداشتن حرف یا عمل کسی

به دردسر انداختن کسی-کسی را به وضع دشواری دچار کردن

نیروی انجام کاری را داشتن
چس مثقال-بسیار اندک-سبک و کم وزن

پر رودگی-پر گویی-پر حرفی

دون پاشیدن-دانه دادن به پرندگان-در باغ سبز نشان دادن-وعده دادن

حکم حکم نادر و مرگ مفاجا-حکم صد در صد لازم الاجرا

توی مخ کردن-به خاطر سپردن-از بر کردن

دسته جمعی-باهم-گروهی

روضه خواندن-سخنان بی فایده گفتن-آه و ناله کردن

از این دنده به آن دنده غلتیدن-از درد یا فکر و خیال نخوابیدن

 
ته مانده-آن چه که از خوردن باقی مانده است

دنبال نخود سیاه فرستادن کسی-کسی را از سر وا کردن-به دنبال چیزی واهی فرستادن

زیر اخیه گذاشتن-کسی را به کاری که سودش به دیگری می رسد گماشتن-زیر فشار گذاشتن

چاپچی-دروغ گو-لاف زن

چُش-کلمه ای که خر را ار رفتن و حرکت باز می دارند

دعوا مرافعه-جنگ و جدال بر سر چیزی

رشوه گیر-رشوه خوار

بر افتادن-از کار بر کنار شدن-بی اعتبار شدن

دَنگ-صدای به هم خوردن دو چیز

ادا اطوار(پیچ و تاب و حرکات غیرطبیعی بدن برای جلب توجه)

دخل کسی آمدن-کلک کسی کنده شدن-کار کسی ساخته شدن-نابود شدن

پس افت-حقوق هنوز پرداخت نشده

حالی شدن-فهمیدن-درک کردن

ز ِله-ستوه-عجز