بهترین مجموعه فرهنگ لغات و اصطلاحات کوچه بازاری و عامیانه قسمت 181
ژست دادن-تنظیم وضع و حالت و قیافه برای عکس گرفتن
روی زمین سفت نشاشیدن-به مقاومتی بر نخوردن
الفرار(گریز، بگریز !)
تاب-کجی چشم- طاقت و تحمل
حق و حساب دان-لوطی منش-پای بند به آداب و رسوم اجتماعی
جی جی باجی-صمیمیت بسیار زیاد ولی غیر واقعی
خر رنگ کن-خوش طاهر بد باطن
انگشت عسلی بهدیوار کشیدن(هنگامه بر پا کردن، مردم را متوجهی جایی کردن)
اهل حال-دوستدار تفریح و خوشگذرانی
چُس افاده-افاده ی بی جا
زُل-خیره
زبان بندان کردن-دهان همه را با ایجاد وحشت بستن و سپس چاپیدن
حساب پس دادن-جواب دادن به مسئول-دادن صورت ریز مخارج
روی کسی نشدن-خجالت کشیدن
حرف شنو-سر به را-مطیع
جای کلاه سر آوردن-آن قدر ضعیف کش بودن که که اگر از او کلاه کسی را بخواهند سر او را به درگاه برد
ژیلت-نیم تنه ی بدون آستین و جلو باز
امن و امان(بدون بیم و هراس)
پوست از سر کسی کندن-کسی را سخت آزار و گوشمالی دادن-کشتن
ارنعوت(آدم ستبر و پرزور و بیانصاف)
انگار نه انگار-موضوع را نادیده بگیر!-گویی وجود نداشت
به امان خدا رها کردن-اصلا به فکر نبودن-فراموش کردن
چوروک-چین و شکن
از دهان در رفتن(پریدن حرفی از دهان، بدون پیشبینی سخن راندن)
برگ زدن-حقه زدن-سر کسی کلاه گذاشتن-تقلب کردن
خاصه تراش-آرایشگر مخصوص بزرگان
پف کرده-بادکرده-ورم کرده
بالای منبر رفتن-پر گویی کردن
دادار دودور-عِرض و ناموس زن-آلت تناسلی مرد-هارت و پورت
خود را بستن-پول دار شدن
خاکروبه-زباله-آشغال
تخت و تبارک-با آسودگی خیال
حسابگر-کسی که در کارها سود و زیان خود را در نظر می گیرد
حلال وار-به صورت حلال
از زیر سنگ در آوردن-چیزی را هر چند نایاب و تهیهاش دشوار باشد به دست آوردن
پشمالو-دارای موهای بسیار
تنگ شدن خلق-عصبی شدن-بی حوصله شدن-خشمگین شدن
دردر کردن-چو انداختن-شایع کردن
باطله-چیزی که ارزش خود را از دست داده است
از خر شیطان پایین آمدن-از لجاجت دست برداشتن-از تصمیم نادرستی منصرف شدن
چتوَل-یک چهارم
دندات روی جگر گذاشتن-طاقت آوردن-تحمل کردن-تاب آوردن
آسمان سوراخ شدن-رویداد بزرگ پیش آمدن
آستین تر داشتن-بسیار گریه کردن
آش پختن برای کسی(کسی را برای آزار کسی برانگیختن، برای کسی توطئهای ترتیب دادن)
خیسیده-چیزی که آب در آن نفوذ کرده است
پته ی کسی را روی آب انداختن-راز کسی را فاش کردن-کسی را رسوا کردن
دزد حاضر و بز حاضر-می توان همه چیز را دید و داوری کرد
جیک جیک کردن-غرغر کردن-جویده جویده حرف زدن
تحویل دار-کسی که در بانک از مشتری پول می گیرد و یا به او پول می دهد
سیار غم انگیز و. سوزناک بودن
بازپرس-کسی که از متهم پرس و جو می کند
پُخی بودن-کاره ای بودن-مهم بودن
اهل دود(سیگاری)
دُم گرفتن-پشت سر هم ایستادن
خوش وعده-آن که به وعده اش وفا می کند
از بیخ(یکسره، بهکلی، کاملن)
آب سیر(جانور خوشرفتار)
تا شدن-دو لا شدن-جمع شدن
تک روی-عمل بدون توجه به جمع
تفنگ سر پر-تفنگی که باروت و گلوله را از سر لوله به درون تفنگ می گذاشتند و با سمبه آن ها می فشردند
بست زدن-کشیدن یک بست تریاک
خودافتاده-عاجز-کسی که موجب بیچارگی خود باشد
پخته کردن کار-مقدمات کاری را فراهم کردن
رقصیدن توی تاریکی-بی موقع یا بدون اطلاع کاری را انجام دادن
جنگ زرگری-دعوای دروغین-جنگ مصلحتی
پلاس شدن-مدت زیادی در جایی ماندن-جایی را پاتوق خود کردن
تسمه ای-آدم لاغر و باریک ولی نیرومند
بزن-شجاع-دلاور-اهل دعوا و مرافعه
دیر جوش-آن که دیر الفت و دوستی پیدا می کند
دیگجوش-خوراکی مانند آش که در شب های جمعه و عید می پختند
آمپر کسی بالا رفتن-از کوره در رفتن
بلغور کردن-سر هم ردیف کردن-حرف های قلمبه زدن-شکسته و نامفهوم حرف زدن
جلو بُر شدن-مورد حمله قرار گرفتن
زیر اخیه رفتن-به نفع کسی به کاری تن دادن
چرکتاب-پارچه ای با رنگ خاکستری یا قهوه ای که چرک را زود نشان نمی دهد
زمین خوار-کسی که زنمین های بی مالک را تصاحب کند و به دیگران بفروشد
خانه خراب کردن-بدبخت کردن-بی چیز کردن
آبکور(کسی که سودش به دیگران نمی رسد)
رتوش-دستکاری و آرایش عکس
زینه-پله
تو سی خودت، من سی خودم-از تو به خیر و از ما به سلامت
آمدن (چیزی) به کسی(تناسب داشتن (چیزی) به کسی)
خر پول-دارای پول زیاد-تروتمند
دست پاچه شدن-مضطرب شدن-دست و پای خود را گم کردن
رو به راه کردن-آماده و مهیا کردن
دست به کیسه شدن-آماده ی پرداخت پول شدن
تعارفی-کسی که بیش از اندازه اهل تعارف است-قابل پیشکش
دله دزد-آفتابه دزد-دزدی که به چیزهای کم ارزش قانع است
خال گوشتی-نقطه ی برجسته ای از گوشت بر پوست بدن
بی اُرس و پرس-بی مقدمه
زیر لب خندیدن-تبسم کردن
بیشتر از کوپن حرف زدن ،-سخنان بالاتر از حد و مقام خود گفتن پا را از گلیم خود فراتر نهادن
چهار دیواری کسی نشست کردن-بدبخت شدن-از کار و زندگی ساقط شدن
ریپال کسی را در آوردن-پدر کسی را در آوردن
باج سبیل-چیزی که به ناحق به اشخاص قلدر و مقتدر باید داد
پالان کسی را لوخ کردن-به قصد فریب از کسی تعریف کردن
زخمه-ضربه ای که برای نواختن به تار می زنند.
دوره افتادن-گرداگرد شهر گشتن-به دیدار هر کسی رفتن
دَمَغ-افسرده-ناراحت-خیت
چِرت-حرف بی معنی و نامربوط
دان پاشیدن-دانه ریختن-به قصد گرفتار کردن کسی به او امتیازات دادن
ابرو تنگ کردن(ناز و غمزه نمودن، افاده و بیاعتنایی کردن)
حبه ی انگور-دانه ی انگور
آل(موجودات افسانهای مانند جن و غول)
از چنگ دزد در آمدن و به دام رمال افتادن-از باران به ناودان پناه آوردن
پول پول شدن-شکسته شدن ظرف چینی به تکه های کوچک
چقال-مهمل بقال
دست باف-بافته با دست
افسار کسی را شل کردن-به کسی آزادی کمی دادن
حاشا کردن-نگا. حاشا زدن
انگشتر پا-چیز بیارزش
پوست پلنگ پوشیدن-سخت به دشمنی برخاستن
چفت و بست-قفل و زنجیر در یا صندوق
دستمال سفره-پارچه ای که کنار سفره می نهند تا با آن دست و لب را از غذا پاک کنند
(نزد کسبه) نخستین فروش بامداد
خبره-ماهر-استاد
پیشکار-رییس دارایی شهر یا استان
پیش بها-بیعانه
برو برو داشتن-دارای مال و قدرت بودن-مورد توجه بودن- بر و بیا داشتن
آمدن-آغاز به کاری کردن
زمین گیر شدن-ناتوان شدن از پیری یا بیماری
رجاله-اراذل و اوباش
جهنم دره-جای نامناسب و عذاب دهنده
چشم به دهان کسی دوختن-مطیع محض کسی بودن
خیس کردن-ادرار کردن به خود
اجاق-دودمان
احتیاطی-نجس-ناپاک
آفتاب برِ دیوار آمدن(به پایان آمدن عمر)
آفتاب کسی به زردی رسیدن(به پایان رسیدن دوران زندگی و یا قدرت و نفوذ کسی)
آلنگ دولنگ(چیزهای بیهودهای که بهعنوان زینت به چیزی میآویزند)
دنبال نخود سیاه فرستادن کسی-کسی را از سر وا کردن-به دنبال چیزی واهی فرستادن
دل دل کردن-تردید داشتن-دو دل بودن
خرد و خمیر شدن-بسیار خسته شدن-له و لورده شدن
چرب زبان-خوش سخن-چاپلوس
تسمه از گرده ی کسی کشیدن-کسی را به سود خود بی رحمانه به کار واداشتن
دلپخت-پختن مغر چیزی
رکاب کش-به تاخت-با سرعت
راست کردن-بلند شدن آلت تناسلی مرد-ایستادگی و پافشاری کردن-پیچیدن به پر و پا
اقبال کسی به برج ریق بودن-بداقبال بودن
حلال واری-نگا. خلال وار
چهار دستی-فراوانی
اسبابچینی-دسیسهچینی-توطئهچینی
بنا-قرار
این تو بمیری از آن تو بمیریها نیست(از این گرفتاری بهسادگی دفعات پیش رها نمیتوان شد)
حق به جانب-دارای ظاهر مظلومانه و دروغین
تُخس-ناقلا-شیطان-شرور
دست به سینه-آماده ی فرمان-در نهایت ادب و احترام
دخترکی-دوشیزگی-بکارت
خر دادن و خیار گرفتن-چیز گرانی را با چیز ارزان مبادله کردن-فریب خوردن در معامله
خانه خرابی-بدبختی-زیان بسیار
خیط کردن-نگا. خیت کردن
چوب کاری کردن-از کسی پذیرایی زیاد کردن-به کسی محبت بسیار کردن-کتک زدن بیش از حد
افتاده(فروتن، متواضع)
آب و گاوشان یکی بودن(شریک و همدست بودن)
اُزبَک-بیریخت-ژولیده-ازخودراضی
چارگوش-مربع-دارای چهار زاویه-چهار خانه
پُرز دادن-روی آتش گرفتن مرغ پر کنده برای سوزاندن پرهای ریز آن
ترکیدن دل-از چیزی سخت ترسیدن
خانه خراب کردن-بدبخت کردن-بی چیز کردن
تراشیده-نازک-قلمی-لاغر
دختر سعدی-دختری که بیش تر در بیرون از خانه و کم تر در خانه است
آدم سر به راه-شخص خوب و نجیب-کسی که مزاحم دیگران نیست
دوما-در ثانی-دیگر آن که-دوم آن که
بوی الرحمان کسی بلند شدن-نزدیک به مرگ شدن-مردن
خلق الله-مردم
پایگیر کسی شدن-زیان یا جرمی به کسی افتادن
دورادور-اطراف-پیرامون-گرداگرد
خوش انصاف-با انصاف-منصف
رعیت داری کردن-حراست کردن از زیردستان-مورد نوازش و محبت قرار دادن زیردستان
ترگل ورگل-خوش سر و وضع-تر و تمیز
آتش سوزاندن-شیطنت و شرارت کردن
زار بودن کار کسی-پیچیده و دشوار بودن کار کسی
چلو-برنج آب کشیده
خاک به دهنم-زبانم لال
چشم سفیدی کردن-پر رویی کردن-گوش به حرف ندادن
اصل کاری(مهمترین چیز یا شخص)
جمال کسی را عشق است-کسی را دوست داشتن-دیدار کسی را به فال نیک گرفتن
بسلامتی-سلامتی دادن-هنگام نوشیدن شراب به یکدیگر می گویند
پشت و روی یک سکه-دو چیز به ظاهر متفاوت ولی در واقع مانند هم
زیر جلی-پنهانی-آهسته
تازه به دوران رسیده-نو کیسه-کسی که تازه به ثروت یا به جایی رسیده است
توپ بستن به مال-حیف و میل کردن مال-ولخرجی کردن
پارتی بازی-حزب بازی-انجام کار از طریق سفارش و توصیه
توی گود نبودن-در متن موضوع نبودن-اطلاع دقیق نداشتن-در حاشیه بودن
در ثانی-ثانیا-دوم
بد سابقه-بد پیشینه-دارای گذشته ی بد
خنگ خدا-نادان و کودن
چله ی بزرگ-چهل روز میان هفتم دی ماه و شانزدهم بهمن
در دهان افتادن چیزی-مشهور شدن چیزی-فاش شدن-رسوا شدن
پادویی کردن-فرمان برداری از استادان در مورد کارهای سرپایی-فراهم آوردن مقدمات
پول چای دادن-انعام دادن
آلنگ دولنگ-چیزهای بیهودهای که بهعنوان زینت به چیزی میآویزند
آفتابِ پس دیوار-شامگاه
از قلم انداختن-از یاد بردن-مورد بیتوجهی قرار دادن
زیر دم سستی-انحراف اخلاقی
دیر به دیر-هر از گاهی-هر از چندی-دیر دیر
بوق سگ-بسیار دیر وقت
الدرم بلدرم کردن-بد و بیراه گفتن-ناسزا گفتن
خشکبار-میوه های خشک مانند پسته-بادام-گردو و فندق
خِس خِس-صدای تنفس کسی که نفس تنگی دارد
از بیکفنی زنده بودن(بینهایت فقیر و نیازمند بودن)
جاده خاکی-راهی که با وسایل فنی ساخته نشده است
خاک و خُل-گرد و غبار-آشغال
دهان کسی چاییدن-آرزوی محال داشتن-از عهده ی چیزی بر نیامدن
زوال در آوردن-نعمتی را در نتیجه ی ناسپاسی و بی اعتنایی از دست دادن
زبان به چیزی باز کردن-چیزی را بر زبان آوردن
رشته ها را پنبه کردن-کارهای انجام شده را به باد دادن
حی و حاضر-آماده
استخوانبزرگ-شخص دارای اصل و نسب
تاج گل به سر کسی زدن-کار نیکی در حق کسی کردن
خبرکش-سخن چین
بی بخار-بی خاصیت-بی عرضه-ناتوان
چار خیابان زدن موی سر-تراشیدن مو به شکل + که برای تنبیه دانش آموران انجام می گرفت
چشم انداز-منظره
حرام و حرس-ریخت و پاش
جوخه-کوچک ترین یگان نظامی شامل هشت نفر
جفتک چارکش زدن-کنایه از جفتک زدن
جیگر-نگا. جگر-خطابی میان دوستان صمیمی به معنی عزیزم-عزیز دلم
خجالت زده شدن-شرمسار شدن-شرمنده شدن
دَلِگی-هیزی-چشم چرانی
بچه ی سر راهی-بچه ای که او را سر راه گذاشته اند تا برده شود
حبف و میل-ریخت و پاش
خر تو خر-پر هرج و مرج-بی نظم
چُرت-خواب کوتاه
پشتک چار کش-نوعی بازی که کسی خم شده و کسی از پشت بر کمر او می جهد-جفتک چارکش
چای خوری-وسایل چای خوری-سرویس چای خوری
دهان پر کن-بدون ارزش و اهمیت واقعی
چوبدار-گله دار-گوسفند دار
پیاله فروشی-میخانه
چرس رفتن-حشیش کشیدن
چنگلوک-مچاله شده-درهم و برهم-بی قواره
ادا اصول-ادا اطوار
دو دلی-تردید-بی تصمیمی
جرینگ-صدای سکه های پول
دوستی خاله خرسه-دوستی از روی نادانی که موجب زیان شود
پوست سگ به روی خود کشیدن-بی شرمی را به نهایت رساندن
بی نماز شدن-گرفتار عادت ماهانه شدن
از بیکاری مگس پراندن(بیکار و بدون سرگرمی ماندن)
حرف به حرف کردن-موضوع گفت و گو را عوض کردن
ترید- تلیت
از قلم انداختن-از یاد بردن-مورد بیتوجهی قرار دادن
جوش خوردن معامله-انجام شدن معامله-منعقد شدن قرارداد
آب لمبو-چلاندهشده-فشرده
چقال-مهمل بقال
تقلا-دست و پا زدن-کوشش زیاد
دست بالا را گرفتن-حداکثر را فرض کردن
آبِ دندان(حریف ساده)
الف کوفی-چیز کج-آلت تناسلی
ریخت و روز-سر و وضع-شکل و حالت
چادر دَران کردن-از رفتن زن مهمان جلوگیری کردن
جوشی-تند مزاج-زود خشم-عصبانی
دک کردن-از سر وا کردن
پلاس-اثاث مختصر منزل
اتر خان رشتی-آدم پرافاده
اوا خواهر(مرد زننما، مردی که علائق زنانه دارد)
بد خواب شدن-بی خواب شدن-خواب آسوده نکردن
زبان درازی-گستاخی در سخن گفتن-عمل آدم زبان دراز
زیپ دهن را کشیدن-حرف نزدن-دهان را بستن
آب از گلو پایین نرفتن(غصه و ناراحتی شدید داشتن)
ار زبان کسی(از قول کسی)
ترشرویی-بد خویی-اخمو بودن
تا گلو زیر بار قرض بودن-قرض بسیار داشتن
بنده منزل-خانه ی من
خدا و خرما را با هم خواستن-از دو محل سود بردن-دو سره بار کردن
آبکش کردن-سوراخ سوراخ کردن
دستبرد زدن-دزدیدن-غارت کردن
توپ-پرشده-کامل-بی نیاز
انداختن-فروختن جنس بنجل و ارزان به بهای گران-درست کردن
بازی در آوردن-بهانه آوردن-دبه در آوردن
دست کردن-دست فرو بردن
چیزی را به کسی زهرمار کردن-مانع از لذت بردن از چیزی شدن
باد هوا-وعده ی دروغ-چیز پوچ و بی اعتبار
آخرین تحویل(قیامت)
چتولی نشستن-جمع و جور نشستن
از بیکفنی زنده بودن(بینهایت فقیر و نیازمند بودن)
آهوی مانده گرفتن(بیانصافی کردن، عاجزکشی کردن)
از خر شیطان پایین آمدن(از لجاجت دست برداشتن، از تصمیم نادرستی منصرف شدن)
خایه-بیضه-جرات
حاشا کردن-نگا. حاشا زدن
توبره ی گدایی-کیسه ی گدایی
به دو دو افتادن-گود رفتن چشم بر اثر ضعف یا بیماری
پیش خودمان بماند-به کسی مگو-نشنیده بگیر
ددر برو-نانجیب-زن بدکاره
خانه آبادان-عبارتی به عنوان سپاس
خانه بستن-در بازی نرد دو مهره را در یک خانه قرار دادن تا حریف نتواند در آن جا بنشیند
دسته هاون-استوانه ای فلزی یا چوبی برای کوبیدن چیزها در هاون
راه افتادن-آغاز راه رفتن کودک-آغاز به کار کردن-روشن شدن دستگاه-رونق یافتن کسب و کار
جانماز آب کشیدن-تظاهر به پرهیزکاری کردن-خود را بی گناه وانمودن
بار گذاشتن-نهادن ظرف غذا بر اجاق برای پخته شدن
دفتر یادداشت-دفتر ثبت رئوس مطالب که جنبه ی یادآوری دارد
به خانه ی بخت رفتن-شوهر کردن
آمد(فرخندگی، خوشقدمی)
پشت بام-سقف بیرونی بام
بیل را پارو کردن-در کاری ناشیگری محض کردن
تاب برداشتن-خم شدن-شکم دادن-لوچ شدن چشم
اشکنک سرشکنک داشتن-با خطر همراه بودن
آسمان سوراخ شدن-رویداد بزرگ پیش آمدن
خواب گرد-کسی که در خواب راه می رود
از پا درآمدن(افتادن، سخت خسته و درمانده شدن)
بد آمدن-برخوردن به کسی-ناراحت شدن
حواله ی روی یخ-نگا. حواله ی سر خرمن
آفتاب خوردن(سختی کشیدن)
دست به کار شدن-آغاز به کار کردن
بار کسی کردن-دشنام دادن-بد و بیراه گفتن- کلفت بار کسی کردن
رفتن آن جا که عرب نی انداخت-به جای دور و بی بازگشت رفتن-به وضع ناجوری گرفتار شدن
زانویی-زانو
ترکه-آدم باریک و بلند
آسمانجل-ندار-بیچیز-کسی که رواندازش آسمان است
خوش آب و هوا-معتدل-کنایه از جایی که در آن وسایل خوشی فراهم باشد
دود ِ نازک-دود سیگار و قلیان و چپق
جوشکاری-جوش دادن قطعات فلزی
خرج کردن-هزینه کردن-صرف کردن
درز گرفتن-کوتاه کردن سخن-اصطلاح خیاطی برای کوتاه کردن اندازه ای در لباس
بیشتر از کوپن حرف زدن ،-سخنان بالاتر از حد و مقام خود گفتن پا را از گلیم خود فراتر نهادن
تر و فرز-چست و چابک
آفتاب گز کردن(ولگردی کردن)
زنگ زدن-ترکیب شدن آهن با اکسیژن هوا-فرسوده شدن-بی مصرف شدن
ارزانی-بخشیدن-دادن
آب دادن بند(خود را لو دادن، فرصت را از دست دادن)
روبوسی-به مناسبتی روی یکدیگر را بوسیدن
افسار کسی را شل کردن-به کسی آزادی کمی دادن
تن زدن-سرپیچیدن-نپذیرفتن
خیط کشیدن-خط کشیدن
درجه دار-درجه های نظامی پایین تر از سروان
چاچول بازی-حقه بازی-هوچی گری-لاف زنی
آیه آمدن(سوگند یاد کردن، به قرآن سوگند خوردن)
آینهی زانو-برآمدگی زانو
دو تا شدن-خم شدن-دو لا شدن
پیسی سر کسی در آوردن-با کسی نهایت بدرفتاری را کردن
خود را به کسی بستن-خود را به کسی نسبت دادن
اَخ (به زبان کودکان)(بد، بدطعم)
دریدگی-وقاحت-بی شرمی-پر رویی
الدرم بلدرم کردن-بد و بیراه گفتن-ناسزا گفتن
جوش خوردن زخم-به هم آمدن سر زخم و پوست نو آوردن
چل مرد-مرد کوتاه قد
پوشال-چیزهای سبک-میان تهی و بی ارزش
انگشت بر چشم نهادن(پذیرفتن، مسلم دانستن)
دید و بازدید-ملاقات خویشان و دوستان با یکدیگر
آفتابنشین(بیکاره و تنبل)
جناغ-استخوان جلو سینه ی مرغ
بچه ی-اهل ِ
خیمه شب بازی-نمایش عروسکی-حیله و تزویر
بی همه چیز-آدم بد جنس-نادرست-کسی که صفت خوبی ندارد
پر نفس-پر چانه-پر حرف-کسی که در دویدن نفسش دیر تنگ شود
حکم حکم نادر و مرگ مفاجا-حکم صد در صد لازم الاجرا
به یک چوب راندن-همه را به یک چشم نگاه کردن
جیغ جیغو-اهل داد و فریاد-پر سر و صدا
بجا آوردن-شناختن-دریافتن
این تن بمیرد(سوگندی که یا در اصرار و یا در اثبات حرف خود یاد میکنند)
پیشت-آوازی برای راندن گربه
بی پا-از تاب و توان افتاده-فرسوده
خیال کسی تخت بودن-آسوده خیال بودن-کاملن مطمئن بودن
پزا-زود پخت شونده
بند بودن روی پای خود-به خود متکی بودن
چشم دو دو زدن-تکان تکان خوردن چشم
ریش پروفسوری-ریشی که فقط روی چانه یلند شده است
بی بی-مادر بزرگ-زن سالخورده و محترم
دم به تله ندادن-با احتیاط رفتار کردن-خطر نکردن
به گرد کسی نرسیدن-بسیار عقب بودن از کسی-فاصله ی بسیار با کسی داشتن
دکان کسی را تخته کردن-کسب کسی را از رونق انداختن-دست کسی را از چیزی کوتاه کردن
خاور شناس-دانا به فرهنگ شرق
راست آمدن-درست درآمدن حدس و پیش بینی
اختر در پیراهن کردن-بی قرار کردن
رَطب و یا بس گفتن-سخنان درست و نادرست گفتن-آسمان و ریسمان به هم بافتن
چای دان-جای نگهداشتن چای خشک
آجیل دادن-رشوه دادن-حق و حساب دادن
آواز دادن-خواستن
تخته پِهِن-پهن خشک شده که برای خوابیدن زیر حیوانات می گذارند
داشم-اصطلاح داش مشدی ها به معنی برادرم
دست دراز کردن-به حریم و حقوق دیگران تجاوز کردن
آبکور(کسی که سودش به دیگران نمی رسد)
زیر سری-بالش-متکا
راست و حسینی-رو راست-بی شیله پیله
دعوا-مشاجره-نزاع-بازخواست و سرزنش
دیم دیم-ساز به زبان کودکان
با سر رفتن-کنایه از داشتن نهایت شوق و اشتیاق برای کاری یا چیزی
خواب به سر شدن-نگا. خواب به خواب شدن
تُف کار-بچه باز
آستین بر چشم گذاشتن(پنهان گریستن)
رد زدن-رد پای کسی را گرفتن-نشان به جایی بردن
رفتن توی نخ چیزی یا کسی-چیزی یا کسی را زیر نظر داشتن و پاییدن
خوشا به حال ماهی-خیلی تشنه ام
بکُش-تا سر حد مرگ-بیش از حد توانایی
خُردمُرد-شکسته و ریزه میزه
تلیت کردن-خیساندن نان در غذاهای آبکی
جزیی فروش-کسی که که کالا را در اندازه های کوچک می فروشد
دروغ دسته نقاشی-دروغ گنده-دروغ شاخدار
پیش افتادن-جلو زدن-سبقت گرفتن
آب شدن قند توی دل(لذت بسیار بردن)
آفتاب گز کردن(ولگردی کردن)
جهان پهلوان-بزرگ ترین پهلوان دنیا-پهلوان جهان
از تعجب شاخ در آوردن(بسیار شگفت زده شدن)
زنده باد-باقی و شاداب و فرخنده باد
استخوان لای زخم گذاشتن(بلاتکلیف گذاشتن، کاری را کش دادن)
چس نفسی-پر حرفی-روده درازی
آهوی مانده گرفتن(بیانصافی کردن، عاجزکشی کردن)
راه بردن-بلد بودن-دانستن-اداره کردن-سامان دادن
اجباری(خدمت سربازی)
تاشو-آن چه روی هم تا و جمع شود
پا برهنه وسط حرف کسی دویدن-کسی را قطع کردن- آفتابه برداشتن
زحمت کشیدن-کار کردن
زیج نشستن-خانه نشین شدن-انزوا گزیدن-از دوستان بریدن
بازی در آوردن-بهانه آوردن-دبه در آوردن
تسبیح انداختن-یک یک دانه های تسبیح را از زیر انگشتان گذرانیدن
پشت خاک انداز-بسیار کم-به اندازه ی پشت خاک انداز
اوا خواهر(مرد زننما، مردی که علائق زنانه دارد)
تازه به دوران رسیده-نو کیسه-کسی که تازه به ثروت یا به جایی رسیده است
زیر و زبر گذاشتن-حرکت گذاشتن برای حروف-اِعراب
به خورد کسی دادن-به زور به کسی خوراندن-به کسی قالب کردن
اُق زدن(بالا آوردن)
تاب بازی-بازی کردن با تاب
توجیهی-برنامه های توضیحی
دریافتی-حقوق
تک مضراب زدن-سخن ناموافق و ناهنجار گفتن
پایانه-ترمینال-نقطه ای که یک داده وارد دستگاه می شود و یا از آن خارج می شود
پَک و پهلو-سینه و چپ و راست آن
ذوق زده-بسیار خوش حال
دور علم کسی جمع شدن-دور کسی گردآمدن و از او پشتیبانی کردن
پشت و رو کردن-برگرداندن جامه به صورتی که رو پشت و پشت رو شود
خاله شلخته-زن شلخته و بی احتیاط
پا سبک کردن-زاییدن-زایمان کردن
رد پای کسی را گرفتن-رد کسی را برداشتن
حرف بَری کردن-سخن چینی کردن-خبرچینی کردن
افتادن به گردن کسی(به کسی تحمیل شدن)
الو(شعلهی آتش، در پاسخ به زنگ تلفن یا خانه میگویند (یعنی میشنوم))
دور از جناب ب-لانسبت
بو گرفتن-بد بو شدن-بوی چیز دیگری را گرفتن
چرب کردن سبیل-رشوه دادن-حق السکوت دادن
تخته کردن-تعطیل کردن-بستن-از رونق و اعتبار انداختن
دستک-دفتر حساب
چیلک دان کسی را تکاندن-کسی را وادار با افشای رازش کردن
به درد بخور-مفید-چیز یا کسی که سودمند باشد
ابرو کج کردن-خشم گرفتن
دمرو-کسی که دمر خوابیده
رد گم کردن-اثر چیزی یا کاری را از میان بردن-گمراه ساختن-نظر کسی را از چیزی منحرف کردن
دست انداختن-ریشخند کردن-مسخره کردن
بی سایه سر شدن-بی صاحب ماندن-بیوه شدن
دست کسی را کوتاه کردن-کسی را از چیزی یا کاری کنار گذاشتن
حسابی-معقول-مورد اعتنا-کاملن
خواب و بیداری-در حالت بین بیداری و خواب
انگشت به دهان-حیرتزده-سرگشته
درخت اگر-امید پوچ و واهی
بخاری از کسی بلند نشدن-به حال دیگری سودی نداشتن-توانایی و برش نداشتن
ابرو انداختن-ابرو آمدن
حضرت فیل-شخصی موهوم با تیروی بسیار زیاد
آسمان گرفتن-فراگرفته شدن آسمان با ابر یا مه
خوش خوشان-اندک اندک-به تدریج-کم کم
باریک-دقیق-حساس
آلکلی-معتاد به الکل
دمدمی-دو دل-مردد-کسی که هر ساعت خوی و حالت دیگری دارد
رفتن تو هم-به فکر فرو رفتن-غمگین شدن-پریشان خاطر شدن
راست آمدن-درست درآمدن حدس و پیش بینی
ریش و پشم-موهای صورت-ریش و سبیل
دستگیر شدن-فهمیدن-متوجه شدن-بو بردن-عاید شدن-بازداشت شدن
حِجله-گنبد مانندی که همراه با آیینه های ریز و گوی های صیقلی بر گور افراد جوانمرگ شده می گذارند
دست آویز-بهانه-مستمسک-عذر
تر دست-ماهر-شعبده باز
پارتی بازی-حزب بازی-انجام کار از طریق سفارش و توصیه
خیت کردن-شرمنده کردن-کنفت کردن-بور کردن
پا گیر-سگی که حمله می کند و گاز می گیرد
آهوی مانده گرفتن(بیانصافی کردن، عاجزکشی کردن)
بلند پروازی کردن-جاه طلبی کردن-خودنمایی کردن
پیش ِ پا-جلوی رو
چل پله-آب انباری که دارای چهل پله است
اسرار مگو-حرفهای ناگفتنی
چسی درکن-آدم پر مدعا
چوب را از پهنا پرتاب کردن-ناشیانه عمل کردن
رژیم غذایی-دستور خوراک بیمار
تعارفی-کسی که بیش از اندازه اهل تعارف است-قابل پیشکش
دست نشانده-زیر دست-مطیع-فرمان بردار
در آش رشته گوشت دیدن-چیزی غیرمنتظره و دور از انتظار دیدن
پِشک-نرمی و پرده های بینی
چاک زدن-نگا. چاک دادن
رشته فرنگی-ماکارونی
چاسان فاسان-آرایش-بزک
دندان کسی پیش کسی گیر کردن-عاشق کسی شدن-شیفته ی کسی شدن
از بیکفنی زنده بودن(بینهایت فقیر و نیازمند بودن)
در هچل انداختن-به درد سر انداختن-به مخمصه انداختن
پشت هم اندازی-حقه بازی-حیله گری
ارزانی(بخشیدن، دادن)
از شیر مرغ تا جان آمیزاد(از سیر تا پیاز)
زحمت کش-کارگر-پیشه ور
بند کردن به کسی-به پر و پای کسی پیچیدن-پیله کردن به کسی
دهن تر کردن-اندکی نوشیدن-لو دادن
حاضر و آماده-آماده
پسکرایه-بخشی از کرایه ی حمل که در مقصد دریافت می شود
ریق زدن-ریغ زدن
اسکلتبندی-طرحریزی-زیرسازی
چهلم-چهلمین روز درگذشت کسی
تیغه-هر چیزی که مانند تیغ باشد-دیوار نازک
ای والله گفتن-به برتری کسی بر خود اقرار کردن
به جهنم-به درک-خوب شد که چنین شد-خوب است که چنین بد است
رو به راه-آماده-مهیا-منظم
رنگ به رنگ شدن-از خجالت یا خشم سرخ و زرد و سفید شدن
روغنی-آلوده به روغن
زاغه-جای نگاه داری گاو و گوسفند-حانه ی بسیار محقر-انبار مهمات
به روز کسی افتادن-وضعی مانند وضع کسی پیدا کردن
خدیجه خبرکش-خبر چین و دو به هم زن
اوت بودن-بیخبر بودن-از مرحله پرت بودن
روی خود کشیدن-رو کشیدن
اردکپرانی(از عهدهی جنگ با کسی برنیامدن)
خر کسی رفتن-دارای اهمیت و اعتبار بودن
ژاکت-کت بافته شده از کاموا
آفتابی شدن-پیدا و آشکار شدن-بیرون زدن آب قنات
دوم از آن-در ثانی-دوم آن که
بسم الله-جمله ای که هنگام آغاز به کاری و یا به هنگام تعجب و حیرت می گویند-بفرمائید ! این گوی و این میدان
دست ِ بالا گرفتن-حدکثر را فرض کردن
اصول دین پرسیدن(سوالپیچ کردن)
دو لُپه خوردن-با خرص و ولع خوردن-لقمه های بزرگ برداشتن
ریش پروفسوری-ریشی که فقط روی چانه یلند شده است
جارچی-کسی که حرف در دهانش بند نمی شود-دهن لق
چشم و دل پاک-کسی که به دیده ی بد به ناموس دیگران نگاه نکند
تفنگ انداختن-تیراندازی با تفنگ
رو زیاد کردن-پر رو شدن-توقع زیادی داشتن
دستِ دلبر-گران قدر-عزیز
آفت(زن عشوهگر و فتنهانگیز)
جرات کردن-گستاخی کردن-دلیری کردن
تپه تپه-چیزهایی که بی نظم کنار هم انباشته باشند
ریختن مو-سخت وحشت کردن
چوق-چوب-تومان
انگشت به دهان نهادن-متحیر ماندن
خر در چمن-آوای ناهنجار-هرج و مرج
آبِ جو(ب)(مال دنیا، هرچیز فراوان و بیارزش)
در آش رشته گوشت دیدن-چیزی غیرمنتظره و دور از انتظار دیدن
پا سوخت-پا بد-بد شانس
جان کندن-رنج بسیار بردن-با سختی فراوان کاری را انجام دادن
دست به فرار کسی خوب بودن-در گریختن استاد بودن
زیر گذر-راهی زیرزمینی برای پیاده ها که پیاده رو این سوی خیابان را به آن سو پیوند می دهد
زیش ریش شدن دل-سخت ناراحت شدن-به گریه افتادن و از حال رفتن
تلکه کردن-پول یا چیزی را به زور-چاپلوسی و یا فریب از کسی گرفتن
دس دس کردن-دست زدن-طول دادن-وقت گذراندن
پوشال-چیزهای سبک-میان تهی و بی ارزش
پا پیچ-شکایت-سخن چینی-مزاحم
به کارخوردن-بدرد خوردن-کارآمد بودن
از چیزی گلی چیدن(از چیزی بهره بردن)
تظاهر نمودن-وانمود کردنف ظاهر سازی کردن
آفتاب از کدام طرف در آمده؟(چه عجب از این طرفها؟!)
اردکپرانی(از عهدهی جنگ با کسی برنیامدن)
بی گدار به آب زدن-نسنجیده به کاری اقدام کردن-بی احتیاطی کردن
حق التدریس-مزد آموزگار
آب برداشتن-هدف دیگری در پس کاری وجود داشتن
زیر خاکی-آن چه که از زیر حاک بیرون آید
پاشنه بخواب-کفش راحتی
پافنگ-نهادن ته تفنگ در کنار در حالت خبردار ایستادن
دانگی-انجام کاری با پرداخت سهم خود از هزینه ی آن
خانه زاد-نوکر-خدمت گزار
پی نوشت-مطلبی که پس از پایان نوشته به آن افزوده می شود
اهل هیچ فرقهای نبودن(به کارها و چیزهایی که ناباب شمرده میشوند معتاد نبودن)
بستن دست کسی از پشت-در انجام کاری از کسی پیش بودن
دک و پوز-دهان و لب و دندان
تعطیل بردار-تعطیل شدنی
خِر-حنجره-گلو
ریسمان را طناب کردن-یک کلاغ چهل کلاغ کردن-اغراق کردن
پنج زاری-سکه ی پنج ریالی-پنج هزاری
ژست-طرز حرکت و رفتار شخص
جوخه ی اعدام-جوخه ای که محکوم به اعدام را تیرباران می کند
بنا کردن-شروع کردن
خام کردن-فریب دادن-اغفال کردن
چو افتادن-شایع شدن-شهرت یافتن
دوا درمان-مداوا-معالجه
حلیله و ملیله-چیز موهوم-داروی بی خاصیت-روغن میخ طویله
زهرمار خوردن-کوفت کردن-خوردن به تحقیر
چله ی کوچک-بیست روز میان هفدهم بهمن و پنجم اسفند
انگشت به دهان(حیرتزده، سرگشته)
ز ِله شدن-به تنگ آمدن-عاجز شدن-به ستوه آمدن
خِطَب-جزیی از جهاز شتر
زن طلاق-مردی که به اندک بهانه ای زنش را طلاق می دهد
اما توی کار آوردن(شک و تردید درست کردن، اشکالتراشی کردن)
دستشویی-توالت-مستراح
آگوز-لقب ریشخندآمیز برای مرد ریزنقش و متکبر
ارباب حجت(اهل منطق)
دل ای دل کردن-آواز اندوهگین خواندن
دو پشته-دو ردیفه-دو ترکه
زوار-زه وار-چیزی شبیه به زه
بساز-آدم سازگار-صبور
خرمن-انبوه و پرپشت
تَفت دادن-کمی سرخ و برشته کردن-بی روغن حرارت دادن
زار-کوتاه شده ی هزار برای ریال
چینه کشیدن-ساختن دیوار گلی
پوست پیازی-نازک و بی دوام
ریش پروفسوری-ریشی که فقط روی چانه یلند شده است
رو به قبله کردن-کسی را که درحال مرگ است رو به قبله خواباندن
آب از لب و لوچهی کسی سرازیر شدن(تمایل شدید داشتن، به طمع افتادن)
آفتابنشین-بیکاره و تنبل
از ران خود کباب خوردن-با سختی چیزی به دست آوردن
خاطر جمع بودن-مطمئن بودن-یقین داشتن
باد توی گلو انداختن- باد به غبغب انداختن
از پیش بردن(با موفقیت انجام دادن)
روگیر کردن-در رودربایستی ناگزیر به انجام کاری کردن-نگا. روبند کردن
ازرق-چشم زاغ
آلا گارسون(اصلاح موی سر زن به سبک موی پسران)
اتر خان رشتی-آدم پرافاده
بی سایه سر شدن-بی صاحب ماندن-بیوه شدن
خر آوردن و باقالی بار کردن-برای جتجال و دعوایی آماده شدن
ریش از دست کسی خلاص کردن-خود را رها کردن-در رفتن
چوب حرفی-چوب کوچکی که به دست کودکان می دادند تا روی سطر های کتاب بگذارد و آن ها را بخواند
تنگ شدن خلق-عصبی شدن-بی حوصله شدن-خشمگین شدن
چپ بودن خواب زن-خلاف شدن آن چه زن در خواب بیند
دست فرمان-مهارت در رانندگی
رنگ-حیله-نقشه-تدبیر
تل انبار-توده-انباشته
جهنم دره-جای نامناسب و عذاب دهنده
جِرِ ِنگ جِرِ ِنگ-صدای برخورد چیزهای فلزی
زو کشیدن-اصطلاحی از بازی الک دولک که بازنده باید بدون تازه کردن نفس یدود
پیس-کسی که پوستش با لکه هایی دو رنگ می شود
جر و بحث کردن-مجادله را به درازا کشاندن
این سفر-این بار
اوراق شدن-از هم پاشیدن-از کار افتادن
چِک کشیدن-حواله کردن با بانک به وسیله ی چک
پُخی بودن-کاره ای بودن-مهم بودن
اَنَک کردن-تحقیر کردن-خجالت دادن
بفرما زدن-تعارف کردن
ته بساط-باقی مانده ی وسایل زندگی و کسب و کار
تخته پوست انداختن-زمانی دراز نزد کسی ماندن-کنگر خوردن و لنگر انداختن
حکم حکم نادر و مرگ مفاجا-حکم صد در صد لازم الاجرا
دری وری گفتن-سخنان نامربوط گفتن-چرند و پرند گفتن-آسمان و ریسمان به هم بافتن
رد پا-جای پا-اثر
حساب سرانگشتی-حساب ساده و روشن
در کشتی نشستن و با ناخدا جنگیدن-ناسپاسی کردن
خان خانی-پر هرج و مرج-ملوک الطوایفی
بد اخم-عبوس و ترشرو
از بیخ-یکسره-بهکلی-کاملن
از جملهی کسانی نبودن که مخاطب گویندهی جمله را از آنان پنداشته است
با حال-آدم سرحال و خوش-چیز یا جای دلپذیر
چپه شدن-واژگون شدن به یک سمت-برگشتن
پر رودگی-پر گویی-پر حرفی
بیگاری-کار اجباری و بی مزد
از حساب پرت بودن-در اشتباه بودن
جاهل پسند-چیزی که جوان
درد گرفتن دل از اسهال
آش شلهقلمکار-بینظم و قاعده
دست به سیاه و سفید نزدن-به هیچ گونه کاری نپرداختن-ابدن کاری نکردن
راحت کردن خیال کسی-به کسی اطمینان خاطر دادن
آلبالو گیلاس چیدن-نگاه کردن و ندیدن
از پشت کوه آمدن(بیخبر از آداب و رسوم بودن، دهاتی بودن)
ته نشین-رسوب کرده
زلف-موهای جلو سر و بناگوش
جلو پوزه ی کسی را تیغه گرفتن-جلو فضولی های کسی را گرفتن
اشک تمساح-گریه ی دروغین
جاری-زن برادر شوهر
چزاندن-ضعیفی را آزار دادن
چراغ اول-نخستین پولی که معرکه گیران از مردم می گیرند
رمباندن-خراب کردن
ابنهای(کسی که با شوخیهای زشت و حرکات جلف وسیلهی آزار خود را فراهم میآورد)
اُق گرفتن-حالت تهوع پیدا کردن
خانه خراب کردن-بدبخت کردن-بی چیز کردن
توی مخ کردن-به خاطر سپردن-از بر کردن
روزه ی کله گنجشکی-روزه ای که بچه ها تا نیمه های روز می گیرند
جیبی-قابل گنجاندن در جیب-مربوط به جیب
چایمان کردن-سرما خوردن-چاییدن
پیش کردن گربه-راندن گربه
خوشگل-دل پذیر-تو دل برو-زیبا
پینه بستن-سخت شدن پوست کف دست و پا
از حساب پرت بودن-در اشتباه بودن
آب از دریا بخشیدن-از کیسهی خلیفه بخشیدن
تو خیک کسی فرو رفتن-کلاه سر کسی گذاشتن-به کسی قالب کردن
از جنب و جوش افتادن(آرام گرفتن، شور و هیجان خود را از دست دادن)
زاغ سیاه کسی را چوب زدن-پنهانی مراقب کسی بودن
اختلاط کردن-بیهدف از این در و آن در گفتوگو کردن
زیر آبکی-شنای زیر آب-پنهانی
اهل عمل-کسی که کمتر حرف میزند و بیشتر عمل میکند
پا-حریف
ریز بین-نکته سنج-بسیار دقیق-باریک بین
ریش چیزی درآمدن-کهنه و منسوخ شدن
جای کسی را خالی کردن-در جایی از کسی یاد کردن و آرزو کردن که کاش می بود
پا به ماه-آبستنی که در ماه آخر خود است
دهن کجی کردن-ادا و شکلک در آوردن برای مسخره کردن-بی اعتنایی کردن
صدایی برای نهیب زدن و راندن سگ
دل کسی گرفتن-غمگین شدن-متاثر شدن
چینه کشیدن-ساختن دیوار گلی
زر زر کردن-غر زدن-گریه کردن شدید
از دست کسی کشیدن(از کسی در زحمت و رنج بودن)
آسمان تا زمین(تفاوت بسیار)
اردک رفتن، غاز آمدن(دست از پا درازتر برگشتن)
خنِس و فنِس-گرفتاری و ناراحتی
دفتر کل-دفتری که در آن انواع کلیه معاملات و خلاصه ی هر کدام را در آن وارد می کنند
آقا چسونه-آدم حقیر و بی ارزش
خر ِ دیزه-لج بازی که به خود ضرر بزند
آزار داشتن-انجام کاری به قصد اذیت دیگری-کرم داشتن
آب بندی کردن(آرام آرام به کار انداختن دستگاه نو)
زیاده روی-افراط-اسراف
تعریفی-قابل توجه-عالی
بار آمدن-تربیت شدن-به روشی عادت کردن
تحت الشعاع بودن-زیر نفوذ و تاثیر دیگری بودن
بروز دادن-فاش کردن-آشکار ساختن-لو دادن
از دل و دماغ افتادن(شور و نشاط خود را از دست دادن، بیحوصله شدن)
از پشه گوشت کبابی خواستن-خواهش یا انتظاری نابهجا و نشدنی داشتن
دوا شور-شستن فرش با نوعی دوای جلا دهنده
چشم کسی چهارتا شدن-سخت تعجب کردن-انتظار شدید برد
پابند شدن-دلبستگی پیدا کردن-به چیزی یا کسی گرفتار شدن
دماغ را بالا کشیدن-اظهار نارضایتی کردن
چسبیدن-لذت دادن
خوب کاشتن-از عهده ی کاری خوب برآمدن
آش همان آش و کاسه همان کاسه(چیزی تغییر نکرده)
تلکه کردن-پول یا چیزی را به زور-چاپلوسی و یا فریب از کسی گرفتن
چوبک-خرده های چوب که برای شستن لباس به کار می رود
چاله چوله-جای پر از گودال-زمین ناهموار
خودکشی کردن-با رنج فراوان کاری را به پایان بردن
چول شدن-بور شدن در بازی-شرمنده شدن
جرینگ-صدای سکه های پول
چَرس-حشیش-گرد-بنگ
تو هچل-انداختن به دردسر انداختن-دچار مشکل کردن
دست کسی آمدن-آگاهی پیدا کردن-فهمیدن-بو بردن
جرینگ-صدای سکه های پول
خالی کردن تفنگ-شلیک کردن
اُزبَک(بیریخت، ژولیده، ازخودراضی)
بخت گشا-شانس آور-سبب خوش اقبالی-مایه ی سفید بختی
تور انداختن کسی-گیر آوردن کسی علیرغم میل او
بلا گردان-چیزی یا کسی که جلوی آسیب و زیان را می گیرد
دُم سیاه-نوع مرغوب برنج گیلان-کبوتری که دم سیاه دارد
بیخ خِر-بیخ گلو
درسته-یکجا-یکپارچه-کاملن
آب نخوردن چشم-امید نداشتن
دلچسب-دلپذیر-مقبول
به درک- به جهنم
داغ کسی به دل کسی ماندن-عزادار شدن کسی به دلیل مرگ عزیزی
تحت الشعاع قرار دادن-زیر نفوذ و تاثیر قرار دادن
روکش درکش کردن-ساخت و پاخت کردن
خیز-ورم-آماس
بغض کسی ترکیدن-از حالت گرفتگی و تاثر به گریه افتادن
دُم دار-پر رو-وقیح-دریده
زدُ وازد-زیر و رو کردن کالا و سوا کردن نوع به تر
آش و لاش(بهکلی متلاشیشده، لهولورده)
دمر خوابیدن-روی سینه و شکم خوابیدن
چوروک افتادن-چین پیداکردن چیزی
دو به دست کسی دادن-به کسی فرصت انجام کاری دادن-به کسی بهانه دادن
چینی بند زنی-عمل چینی بند زدن
زیر آبی-زیرآبکی
جفت و جلا-تکاپو و تلاش-دوز و کلک