اسهال، احساس سر گیجه و سبکی در سر، تعریق مفرط، تشدید رفلکسها، بالا رفتن فشارخون، تپش قلب، احساسدرد در قفسه سینه، اتساع مردمک، بیقراری و قدم زدن، سنکوب، مور مور شدن اندامها، لرزش، آشفتگی معده، بی خوابی، اشکال در تمرکز حواس، بی حالی، بی اشتهایی، تکرر ادرار و احساس قریب الوقوع بودن دفع ادرار علاوه بر آثار حرکتی و احشایی اضطراب، تاثیر آن در تفکر، ادراک و یادگیری نباید از نظر دور بماند، اضطراب پیدایش گیجی، کونفوزیون16 و دگرگونی ادراک را نه تنها در ارتباط با زمان و مکان بلکه افراد و معانی حوادث، تسهیل میکند. این دگرگونیها با پایین آوردن سطح تمرکز، کاهش فراخوانی خاطرات و ایجاد اختلال در توانایی ربط دادن یک عبارت به عبارت دیگر (تداعی) در یادگیری ایجاد تداخل میکند. یک وجه مهم هیجانها، تاثیر آنها بر انتخابی بودن توجه است بیمار مضطرب مستعد انتخاب بعضی از اقلام در محیط خود و چشم پوشی از اقلام دیگر بوده و به این ترتیب سعی میکند ثابت کند که در ترسناک تلقی نمودن یک موقعیت و ابراز واکنش متناسب با آن حقدارد اگر او اشتباهاً ترسهای خود را توجیهنماید اضطرابهای وی بوسیله واکنش انتخابی شدت خواهد یافت. به این ترتیب حلقهای معیوب از اضطراب، دگرگونی ادراک، افزایش اضطراب بوجود خواهد آمد. از طرف دیگر، اگر او با فکر انتخابی اشتباها به خود اطمینان ببخشد اضطرابهای متناسب ممکن است فروکش نموده و او را از اقدامات احتیاطی لازم باز دارد. (کاپلان ، سادوک ، ترجمه پور افکاری، 1382)
ترس
ترس یکی ازهیجانهای بنیادیاست که معمولابه عنوان واکنشی بهاشیا یا موقعیتهای تهدید کننده امنیت جهانی یا بهزیستی هیجانی در نظر گرفته میشود (بیدل، ترنر، 2005).
هیجان ترس هشدار دهنده است و با فعال کردن دستگاه عصبی خود مختار که با حالتهای فیزیولوژیک مختلفی مثل عرق کردن، لرزیدن، تنیدگی عضلانی. ناراحتی معدهای، رودهای، نفس نفس زدن، تپش قلب نمود مییابد. شخص را آمادهی پاسخ “جنگ یاگریز” میکند یعنییا شخصمیجنگد یامیگریزد (بارلو،چورپیتا و تارووسکی 1996، به نقل از شروردن و گوردن، ترجمهی فیروز بخت، 1384) ترس اغلب برای اشاره به واکنش طبیعی به یک تهدید واقعی یا ادراک شده به کار برده میشود. برای مثال ممکن است در کودکی ترس از مطب دندان پزشکی به دلیل درد واقعی که در ضمن کشیدن دندان احساس شده بوجود آید. (چویل و موریس، ترجمه نائینیان و همکاران، 1381). اینپاسخها با ازبین رفتنتهدید واقعی یاذهنی محو میشوند. ترس یک واکنش انطباقی است و شخص به تجربه یاد میگیرد تهدیدهای واقعی را از محرک یا وضعیتهای بی خطر تشخیص بدهد. رشد شناختی هم بر ادراک و برداشت شخص از تهدید تاثیر میگذارد (شرودر و گوردون، ترجمه فیروز بخت، 1384). با این وجود در پیشینه اختلال رفتاری/ آسیب روانی کودک از اصطلاح ترس گاه به عنوان واکنش رشدی بهنجار و گاه به عنوان مشکلی بالینی استفاده میشود (کسلر17 1972، لیپمن18 1967، به نقل از چویلی و موریس، ترجمه نائینیان و همکاران، 1381). مطالعات متعددی نشان میدهد که بین سن و ترس از اشیا و رویدادها رابطه وجود دارد به گونهای که به طور کلی به موازات افزایش سن، ترسهای گوناگون کاهش مییابد. ( بیدل و ترنر، 2005)
انواع ترسهای دوران کودکی
اضطراب عادی و لازم در کودکان:
از نوپایی تا نوجوانی هر فردمیتواند با بحرانهایی مثل تکیه بیش از اندازه بر والدین مقاومت در برابر تغییر کاهش اعتماد به نفس روبرو شود.
نوعاً این نگرانیها حل میشوند وقتی که کودک یاد بگیرد که موقعیت را اداره کند (سر رشته کار را در دست بگیرد). هماهنگ کردن تواناییهای جدید، مثل نام نویسی در یک مدرسه جدید، همسایگان جدید، امتحان دادن، مواجه با سگها، بچهها از ترسهایشان فاصله میگیرند و دیگر احساس بد حالی نمیکنند (کیم برلی، 2007).
نوزادی
کودک هنگام مشاهده افراد نامأنوس ( افرادی جز پدر و مادر) معمولاً به والدین میچسبد و جیغ میزند. این ترسها تا 9-7 ماهگی نهایتا یک سالگی برطرف میشود. (کیم برلی، 2007)
اوایل کودکی
اضطراب جدا شدن از پدر و مادر (جدا کردن اتاق کودک) که علائم گریستن، اندوه، ترس از دست دادن مهر والدین و…. را دارد تا یک سال ممکن است ادامه یابد و نهایتا طی 3 سال از بین میرود. همین که دنیای کودکان وسعت مییابد (مثلا ورود به مهد) آنها ممکن است موقعیتهای جدید و ناآشنایی را تجربه کنند آنها ممکن است از سگها و عنکوبتها بترسند.
کودکان 6-3 ساله سعی میکنند که بفهمند چه چیزهایی واقعی و چه چیزهایی غیر واقعیهستند .آنها ممکن است از کمد و دستشویی، زیر تخت، تاریکی و…… بترسند( به دلیل خلق محرکهای غیر واقعی، مثل هیولا)، وقتی کودک بتواند درک کند که خیلی از چیزها وجود خارجی ندارد تواناییاش برای تنها خوابیدن افزایش مییابد (کیم برلی، 2007).
کودک مدرسهای
هر سال کودکان دبستانی اطلاعات جدیدی را به دست میآورند آنها خطرات دنیای واقعی، دزدی، طوفان، بیماری یا مواد مخدر را درک و میفهمند که این خطرات وجود دارند ولی از او دورند . و به او نزدیک نیستند.
در مدرسه راهنمایی رشد اجتماعی آنها شکل میگیرد و نگرانیهای اجتماعی هم برای جامعه پذیری در آنها بوجود میآید. نگرانی راجع به ادامه تحصیل، عملکرد اجتماعی وشناسایی گروههایاجتماعی، یک نگرانیعادی است آگاهیاز انواع بیماریهای جسم
ی
و روانی میتواند موجب نگرانی او شود نوجوانان در مورد گروههای همسالشان، دنیای بزرگتر، قوانین اخلاقی و موفقیت آیندهشان نگران هستند.
نگرانی
سازه “نگرانی” درک دو مفهوم ترس و اضطراب را برای ما سختتر میکند، سازه نگرانیاز این جهتمهم است که نگرانی یکی از مداخلههای اصلی اختلالهای اضطرابی کودکان در ویراست چهارم راهنمای تشخیص و آماری اختلالهای روانی (DSM-IV) است. نگرانی جزو مولفههای شناختی اضطراب است برخلاف اضطراب که پاسخ هیجانی پیچیدهای است و مولفههای شناختی، فیزیولوژیک و حرکتی دارد (بارلو 2002؛ واسی و دالایون 1994 هر دو به نقل از شرودر و گوردن، ترجمه فیروز بخت، 1384). نگرانی، افکار و تصورات، در رابطه با پیامدهای منفی و تهدید آمیز است. کنترل این افکار و تصورات سخت است و میتواند عذاب آور باشند، همان طور که ترس یکی از حالتهای دستگاه هشدار شناختی است که ما را وامیدارد خطرات آتی را پیش بینی کنیم در نگرانی، رویدادهای آزارنده را مرور میکنیم و راههای اجتناب از آنها کنار بیاییم. این حل مساله یکی از فواید انطباقی نگرانی است چون ما را آماده میکند با وقایع مواجه شویم و با آنها کنار بیاییم. اما اگر در این زمینه افراط کنیم عملا فرایند مساله مختل میشود (میتوز، 190، به نقل از شرودر و گوردن، ترجمه فیروز بخت، 1384). مطالعات تجربی اخیر از این فرضیه که نگرانی و اضطراب کودکان دو سازه به هم مرتبط اما مستقل هستند، حمایت میکنند. (موریس و همکاران، 1998، سیلورس و همکاران 1995، به نقل از شرودر و گوردن، ترجمه فیروز بخت، 1384).
ترس در برابر اضطراب
ترس و اضطراب هر دو با مضمون تهدید مرتبط هستند ترس یک واکنش مشخص به محرکهای معینتلقی میشود واضطراب یکواکنش منتشرتر ودرونیتر است (گراهام، ترجمهی محمدی و هاشمی کهن زاد، 1381). همچنین در ترس به جای تنیدگی و بیمناک شدن، پاسخ فیزیولوژیک واکنش هشدار رابروز میدهیم با توجه به این که ترس و اضطراب دو سازه فرضی هستند و از گزارشهای خود شخص، باز بینیهای فیزیولوژیک و مشاهدات رفتاری استنباط میشوندو و خصایص مشترک زیادی دارند، در این مورد که آیا دو سازه متفاوت هستند یا تظاهرات سازه کلی تر و پراکندهتری به نام عاطفه منفی اختلاف نظر هست .(آلبانو، کازی و کارتر، 2001، به نقل از شرودر و گوردن، ترجمه فیروز بخت، 1384).
ترس و اضطراب مثل سایر هیجانها سه مولفه متمایز اما بسیار مرتبط دارند: 1) واکنشهای حرکتی یا رفتاری مثل اجتناب، گریز، بازخورد توام با تردید، گریه، روی هم فشردن فکها، کمک خواستن، مناسک قدم زدن و عدم تحرک، 2) واکنشهای شناختی یا ذهنی شامل افکار، تصورات، باورها و اسنادها و پیامدهایی مثل ناراحتی و وحشت، 3) واکنشهای فیزیولوژیک مثل افزایش ضربان قلب، زیاد عرق کردن، تند نفس کشیدن، تنیدگی عضلانی، ناآرامی، اختلال خواب و عدم تمرکز حواس (باریوس و هارتمن 1997، به نقل از شرودر و گوردن، ترجمهی فیروز بخت، 1384).
علائم عمومی اضطراب در کودکان
1. علائمی مثل گریستن، علائم فیزیکی، اندوه، خشم، بیچارگی، ناامیدی و شرمندگی.
2. به راحتی در موقعیتهای اضطرابزا مضطرب میشوند.
3. مدام سوالاتی میکنند، خیالشان راحت شود مثلا چی میشه اگر……؟
4. دلداری ناپذیرند.
5. به بحثهای منطقی پاسخی نمیدهند. بحثهای منطقی را قبول نمیکنند.
6. سردرد، دل درد، به طور مرتب مریضند که به مدرسه نروند.
7. به طور مرتب مضطربند، ساعتها نگران هستند روزها، هفتهها.
8. از خواب میپرند، به سختی به خواب میروند، به طور مرتب کابوس میبینند. به سختی قبول میکنند تنها بخوابند.
9. کمال گرا هستند. خودشان را دائما زیر سوال میبرند. استانداردهای خیلی بالایی دارند. طوری که هیچ چیز را کامل نمیدانند.
10. با مدرسه رفتن مشکل دارند.
11. عملکرد خودشان یا خانواده را ضعیف میکنند با مدرسه رفتن مشکل دارند، در رفت و آمد با دوستان و فعالیتهای روزانه، اجتماعات خانوادگی مشکل دارند.
12. والدینباید وقتزیادی رابرای آرامشدادن به کودک حتی در موقعیتهای استرسزای عادی مصرف کنند باید برای انجام کارهای بهداشتی، تکالیف مدرسه، خوردن غذا، مدام نوازش کنند یا با آنها صحبت کنند (چانسکی، 2008).
اختلالهای اضطرابی در کودکان
اضطراب معمولا با افسردگی همراه است کسانی که اضطراب دارند اغلب از نگرانی فزاینده، خجالت بارز، علائم افسردگی، توهم شکایت میکنند. (هاروی پارکر19، 2008).
در DSM- IV کودکان با یکی از 9 اختلال اضطرابی تشخیص داده میشوند: اختلال اضطراب جدایی، اختلال وحشتزدگی هراس از مکانهای باز، اختلال اضطراب فراگیر (اختلالاضطراب مفرط)، هراساجتماعی، هراسخاص (ساده)، اختلال وسواس فکری- عملی، اختلال فشار روانی پس از سانحه و اختلال فشار روانی حاد و در همه این اختلالهای اضطراب یک مشخصه مشترک است که به صورت واکنشهای شناختی ویژه وناپیوسته، واکنشهای فیزیولوژیکی و رفتاری بروز میکند، آنچه که یک اختلال اضطرابی را از دیگر اختلالها متمایز میکند کانون اضطراب کودک است. (ماش و بار کلی، ترجمهی توزنده جانی، توکلی زاده، کمال پور، 1383).
اختلال اضطراب جدایی:20
مشخصه اصلی اختلال اضطراب جدایی، ظاهر شدن اضطراب بیش از حد در مورد جدایی از کسانی است که کودک به آنان دلبستگی دارد. (انجمن روانپزشکی آمریکا 1987 به نقل از هربرت، ترجمه فیروز بخت، 1384).
کودک مبتلا به
اضطراب جدایی برای آن که نزدیک مادر یا کسی که به او دلبستگی دارد بماند از مدرسه رفتن طفره میرود، سردردها، دل دردها و سایر نشانههای جسمانی در این کودکان دیده میشود. تشخیص اضطراب جدایی وقتی مطرح میشود که از حد بهنجار فراتر رود. (هربرت، ترجمه فیروز بخت، 1384). این اختلال باید حداقل، مدت 4 هفته دوام داشته باشد. پیش از 18 سالگی شروع شود و باعث ناراحتی و اختلال قابل توجه در عملکردهای اجتماعی تحصیلی (یا شغلی) و سایر زمینههای مهم گردد. افرادی که این اختلال را دارند ممکن است بر اثر جدایی از خانه یا از افرادی که به آنان دلبستگی زیاد دارند دچار ناراحتی شدید و مداوم شوند این افراد وقتی از مظاهر اصلی دلبستگی جدا میشوند اغلب ترسهای مربوط به تصادف و بیماری افراد مورد علاقه و یا خودشان اشتغال فکری پیدا میکنند. کودکانی که این اختلال را دارند اغلب ترس از گم شدن و گم کردن همیشگی والدین را بروز میدهد. وقتی به تنهایی در خارج از منزل و سایر مکانهای آشنا سفر میکنند احساس ناراحتی کرده و ممکن است. از سفر به تنهایی خودداری کنند ممکن است در رفتن به مدرسه، اردو رفتن و رفتن به خانه یک دوست یا گذراندن شب در آنجا یا سفر کوتاه مدت تمایل نشان ندهند و یا خودداری میکنند.
این کودکان ممکن است تمایل به تنها ماندن در یک اتاق را نداشتند و حالت چسبندگی یا کنده شدن را داشته باشند و به والدین خود بچسبند (انجمن روان شناسی آمریکا DSM-IV، آوادیس یانس و نیکخو، 1381).
با وجود این که مفهوم کمرویی جدید نیست، تنها در سالهای اخیر اختلال اضطراب جدایی به عنوان یک اختلال شدید و شایع شناخته شده است که بر کارکردهای هیجانی و اجتماعی کودک اثر میگذارد. علاوه بر اینکه میتواند به آسیبهای شدیدی در گستره زندگی منجر شود از جمله این که دادههای جمع آوری شده در بریتانیا به طور تلویحی نشان میدهد که اضطراب جدایی در کودکی مقدمه اختلال اضطراب هراس از مکانهای21 باز در دوران بزرگسالی است. (سیلور22 و همکاران، 1995، به نقل از کندال، ترجمهی نجاریان و داوودی، 1384).
اختلال وحشتزدگی23
اختلالوحشتزدگی باوقوع حداقل یک حمله وحشتزدگی غیر منتظره یک ماه (یا بیشتر) با هم فاصله دارند، تعریف میشود، تشخیص اختلال وحشتزدگی در کودکان ممکن است به خاطر محدودیتهای شناختی- رشدی کودک دشوار باشد. کودکان خردسال بدون توجه به نشانهای خود مختار و تفسیر نادرست این نشانهها ترس از مریض شدن را گزارش میدهند. از نظر بالینی، کودکان قبل از دوره بلوغ تقریبا هرگز ترس از مردن، یا دیوانه شدن یا از دست دادن کنترل را به خاطر نشانههای فیزیولوژیکی بیان نمیکنند. اغلب این کودکان اضطراب نامشخص از بیمار شدن را گزارش میدهند یا از استفراغ کردن میترسند زیرا پیش بینی یا کنترل آن را دشوار میدانند بر طبق نظر موریف و مولت در سال 1993 شایعترین نشانههای وحشتزدگی گزارش شده در کودکان و نوجوانان شامل لرزش و رعشه، تپش قلب، سرگیجه، از حال رفتن، تنگی نفس، تعریق (در کودکان بزرگتر)، ترساز مردن یا از دست دادن کنترل است. کودکان خردسال معمولا حالتهای هیجانیشان را برحسب بیماری جسمی توصیف میکنند. (ماش و بارکلی، ترجمهی توزنده جانی، توکلی زاده و کمال پور، 1383).
هراسها24
هراس اجتماعی : این نوعاضطراب خیلی عمومیت دارد و با ترس مفرط در تقریبا همه موقعیتهایی که فرد در اجتماع قرار میگیرد همراه است بدلیل اینکه تشویش اجتماعی خیلی عمومیت دارد اغلب به نظر بی اهمیت قلمداد میشود بسیاری اوقات از آن چشم پوشی میشود