د نمیتواند دارای دو پدر و مادر باشد) امّا ضرورتی میان تحقق فرزند خواندگی و قطع رابطه نسبی واقعی نیست. زیرا نسبت ناشی از فرزند خواندگی این خصیصه نسبت واقعی را ندارد و از این حیث شباهتی بین فرزند خوانده و فرزند واقعی نیست. از این رو در برقراری نسب باید به حقوق فرزند و جنبه حق و تکلیف توأمان اکثریت قریب به اتفاق آثار نسب توجه داشت. و تکلیف والدین در قبال فرزند را به کیفر سلب حق آنان زائل نساخت.
1-9- معایب و محاسن فرزندخواندگی

اینجا فقط تکه های از پایان نامه به صورت رندم (تصادفی) درج می شود که هنگام انتقال از فایل ورد ممکن است باعث به هم ریختگی شود و یا عکس ها ، نمودار ها و جداول درج نشوندبرای دانلود متن کامل پایان نامه ، مقاله ، تحقیق ، پروژه ، پروپوزال ،سمینار مقطع کارشناسی ، ارشد و دکتری در موضوعات مختلف با فرمت ورد می توانید به سایت 40y.ir مراجعه نمایید.
رشته حقوق همه گرایش ها : عمومی ، جزا و جرم شناسی ، بین الملل،خصوصی…
در این سایت مجموعه بسیار بزرگی از مقالات و پایان نامه ها با منابع و ماخذ کامل درج شده که قسمتی از آنها به صورت رایگان و بقیه برای فروش و دانلود درج شده اند
فرزند خواندگی در شرایط کنونی و جوامع امروزی برای استحکام و گرمی بخشیدن به کانون خانوادههای بدون اولاد و سالم سازی جامعه و رفع مشکلات روحی اطفال بدون سرپرست و کاستن ناهنجاریهای روانی زن و شوهری که از نعمت فرزند دار شدن محروم هستند نقش و فایده چشمگیری دارد و از بار مسئولیت دولت نیز کاسته خواهد شد.
امروزه روانشناسان و جامعه شناسان جهان به اتفاق عقیده دارند که بهترین محیط برای رشد عقل و تلطیف عواطف کودکان خانه و خانواده است. گرمی و حرارت خانواده موجب میشود که همه احساسات و عواطف عالی به خودی خود در نهاد کودک شکفته شود. کودک علاوه بر غذا و لباس احتیاج به محبت دارد. محبت است که روان کودک را پرورده و او را انسانی کامل و مفید تحویل اجتماع میدهد.
از نظر روانشناسی کودکانی که از پرتو محبت خانواده برخوردارند سالمتر و باهوشتر از کودکان پرورشگاهی میباشند و ثابت شده که یکی از علل عقب افتادگی اطفال، دوری از محیط خانه و خانواده است. ناراحتیهای عصبی در میان کودکانی که در محیطهای شبانه روزی نظیر پرورشگاهها به سر میبرند به مراتب بیشتر شایع است. زیرا به قول ارسطو محبت مانند یک مثقال عسل است که نمیتواند بیش از یکی دو کاسه آب را شیرین سازد و اگر آن را بادهها یا صدها کاسه آب مخلوط کنند اثر خود را از دست میدهد. بنابراین به طور مسلم خانواده سالمترین و بهترین محیط برای رشد جسم و روح طفل است و پرورشگاهها برای اطفال به منزله تبعیدگاه و زندان محسوب میگردد (امامی ،1349 ،ص 439 ).
در اسلام نیز نظر شارع مقدس این نیست که اطفال بیسرپرست را در دارالایتام جمع کرده و با آنها مانند حیوانات رفتار کرد و فقط شکم آنان را سیر نمود و به اندام آنها لباس پوشانید بلکه پیغمبر (ص) فرمود: «خیر بیوتکم بیت فیه یتیم یحسن الیه و شر بیوتکم بیت یساء الیه» بهترین خانههای شما آن خانه ایست که در آن یتیمی احسان شود و بدترین خانههای شما خانهایست که با یتیمی بد رفتاری گردد.
حضرت علی در فرمان تاریخ خود به مالک اشتر دستور میدهد تا مواظب یتیمان باشد و به وضع آنان رسیدگی کند و نیز در وصیت خودش به فرزندان خود حسن و حسین علیهما السلام فرمود: «در مورد یتیمان از خدا بترسید نکند که آنها را گرسنه بگذارید و در اثر بیسرپرستی ضایع و تباه گردند».
علت این همه سفارش این است که اطفال بیسرپرست به علت استعداد فراوان در پذیرش خوب و بد و خیر و شر، در محیط نامساعد، فاسد و تباه خواهند شد و ضرر مستقیم آن متوجه جامعهایست که در آن چنین طفلی زندگی میکند. زیرا هر طفلی از بطن مادر خود شقی و فاسد متولد نمیگردد بلکه موجودی پاک و معصوم پا به عرصه وجود میگذارد، چنانچه در قرآن کریم نیز آمده است. «لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم» بنابراین جامعه محل رشد طفل است که امکان دارد او را فاسد و شقی یا شایسته و سعید تربیت نماید.
همان طور که اشاره شد، نهاد فرزند خواندگی علاوه بر فوایدی که برای فرزند خوانده دارد برای استحکام بخشیدن اساس خانواده و از بین بردن ناهنجاریهای آشکار و پنهان زن و شوهری که از داشتن فرزند واقعی محروم ماندهاند بسیار کارساز است و زن و شوهری که فاقد فرزند هستند ولی با عشق و علاقه زندگی مشترک را ادامه میدهند از طریق پذیرش کودکان در خانواده خود غم پذیرایی این محرومیت را به فراموشی میسپارند یا از سنگینی و فشار آن میکاهند و طفل بیگانه حاصل از عوامل طبیعی یا غیر طبیعی همانند فرزند واقعی درپناه این خانواده به نحو مطلوب رشد کرده وارد جامعه میشود.
در فایده اجتماعی فرزند خواندگی نیز تردیدی نیست، زیرا وقتی اطفال بدون سرپرست جذب خانواده شوند و در محیط مناسب رشد کنند، درآینده جوانانی متعادل و دور از ناهنجاریهای روحی، فعالانه وارد اجتماع میشوند که از نظر اجتماعی، سیاسی و اقتصادی افرادی مفید و ارزنده خواهند بود. ضمن این که از مشکلات دولت نیز در زمینه نگاهداری اولیه و تربیت ادوار مختلف این گونه اطفال کاسته میشود.
ولی علیرغم فواید متعدد این امر نباید فرزند خواندگی و مقررات سرپرستی را آسان و سهل گرفت، زیرا اگر این امر به سادگی امکان پذیر شود، مضرات فراوانی در پی خواهد داشت. زیرا این موضوع به ارج و اهمیت بنیاد خانواده آسیب میرساند و برای داشتن فرزند دیگر ضرورتی به تشکیل خانواده مشروع احساس نمیشود و همه میتوانند با پذیرفتن فرزندان طبیعی و نامشروع خود، آنان را در زمره فرزندان مشروع در آورند و آنان که از بیم بیپناه ماندن فرزندشان در بیبند و باری و آلودگی احتیاط میکنند، آسوده خاطر شوند و منبعی تازه برای درآمد بیابند.
همچنین زشتترین چهره در موردی ظاهر میشود که خرید و فروش کودکان رواج یابد و سوداگران در صدد برآیند تا کودکان، نیازمندان و درماندگان را خریداری کنند و به بهای گرانتر به توانگران بفروشند، چهره کریه از بردهفروشی نوین که هر انسان خردمند از تصویر ایجاد آن به هراس میافتد.
النهایه جهت پیشبرد اهداف اجتماعی و جلوگیری از سوء استفاده احتمالی و مفاسد آن باید در تنظیم قوانین و مقررات مربوط دقت کافی به کار رود و نوعی نظارت ولو به طور غیر مستقیم در جهت حمایت از کودکان بیپناه که تحت سرپرستی خانوادهها قرار میگیرند اعمال گردد.
فصل دوم
فرزندخواندگی از منظر فقه اسلامی
2-1- طرح بحث
حقیقتاً ضایع شدن انساب و اختلاط آن منجر به مفاسد اخلاقی و اجتماعی شده و موجب خلل در اجتماع و انحلال در اخلاق میشود، به این جهت دین اسلام برای محافظت انساب و صیانت آن به شدت حریص بوده و به همین علت است که خداوند زنا را حرام گردانیده و همچنین ادعا کردن فرزند خوانده را در نسب حرام دانسته است.
در دوره جاهلیت پیش از اسلام وقتی کودکی را به عنوان فرزند میپذیرفتند همه آثار فرزند بطنی را شامل: محرمیت، ممنوعیت ازدواج و وراثت را بر او مترتب میساختند. آثار سوء این روش منجر شد خداوند در آیات 3و4 سوره احزاب، فرزندخواندگی را به شکلی که در بین اعراب جاهلیت بود منع نموده و فرمود: «خداوند فرزند خواندگان شما را، فرزندانتان قرار نداده است. این گفتار شما به زیانتان است و خداوند به حق سخن میگوید و به راه راست هدایت میکند. فرزند خواندهها را به پدرانشان نسبت دهید که نزد خداوند به عدالت نزدیکتر است».
بنابراین فرزند خواندگی در اسلام به شکلی که در عرب جاهلیت مرسوم بود به رسمیت شناخته نشد و منشأ اثر حقوقی نیست. فرزند خوانده از پدر و مادر ارث نمیبرد و بالعکس، هم چنین تکلیف به انفاق بین آنها وجود ندارد و اثری که بر قرابت نسبی از لحاظ منع نکاح بار میشود، بر فرزند خواندگی مترتب نیست (بهشتی، 1385، ص 350).
اکنون با توجه به پیش درآمد فوق در نظر داریم به بررسی بیشتر پیرامون فرزندخواندگی در اسلام و نظریات فقه در این خصوص پرداخته و با عنایت به سفارشات اسلام در نگهداری و سرپرستی کودکان از یک طرف و وجود آیات و احادیث در زمینه نسخ فرزند خواندگی در اسلام از طرف دیگر، دیدگاه فقه در این موضوع را از زوایای مختلف مورد توجه و ارزیابی قرار دهیم.
2-2- مشروعیت فرزندخواندگی در اسلام
در رابطه با مشروعیت فرزند خواندگی آنچه از ادله استنباط احکام مورد استناد قرار گرفته کتاب است و احادیث و اخبار، به صورت محدود به تفسیر و تبیین آیات قرآن در این زمینه پرداخته است. با این حال در مقام استنباط حکم شرعی فرزندخواندگی به کتاب اکتفا و دلالت آن واضح دانسته شده و در نتیجه نوبت به سایر ادله نرسیده است. به گونهای که عدم مشروعیت فرزند خواندگی و نسخ آن در اسلام همواره امری مسلم و مسجل بوده و جز به اختصاص چند سطر و ذکر چند آیه و یا حتی یک جمله نیازی به مطرح ساختن آن در کتب حقوقی احساس نشده است (صفایی و امامی، 1385؛ کاتوزیان، 1382؛ عبادی،1375).
با این حال با مراجعه به کتب و تفاسیر و بررسی آثار مفسران و در نظر گرفتن ارتباط معنوی آیات و لزوم تطابق و هماهنگی آنها چنین قاطعیت و احساس فراغتی را زائل میکند و لزوم بررسی دوباره را مطرح میسازد.
2-2-1- نظریه نسخ فرزندخواندگی
قرآن کریم به صراحت در آیات4و5 سوره احزاب فرزند خواندگی را در اسلام رد کرده است: « وَمَا جَعَلَ أَدْعِیَاءکُمْ أَبْنَاءکُمْ ذَلِکُمْ قَوْلُکُم بِأَفْوَاهِکُمْ وَاللَّهُ یَقُولُ الْحَقَّ وَهُوَ یَهْدِی السَّبِیلَ ادْعُوهُمْ لِآبَائِهِمْ هُوَ أَقْسَطُ عِندَ اللَّهِ فَإِن لَّمْ تَعْلَمُوا آبَاءهُمْ فَإِخْوَانُکُمْ فِی الدِّینِ وَمَوَالِیکُمْ و…» و پسرخواندههای شما پسر شما نیستند. این پسرخواندگی گفته خود شماست که به زبان خویش میگوئید و خداوند سخن حق و راست میگوید و اوست که راه راست را مینماید. آن پسرها را به پدرانشان باز خوانید. این نزد خدا راست و درستتر است. اگر پدران آنها را نشناسید، آنها برادران دینی شما هستند.
در تفسیر المیزان ذیل این آیه آمده است: «ادعیاء» جمع دعی و به معنای پسر خوانده است. در عصر جاهلیت این عمل «دعا وتبنی» در میان آنها دایر و معمول بوده و همچنین است در بین امتهای مترقی آن روز، مانند روم و فارس که وقتی کودکان را پسر خود میخواندند، احکام فرزند صلبی را در حق او اجرا میکردند، یعنی اگر دختر بود ازدواج با او را حرام میدانستند و چون پدر خوانده در میگذشت به او نیز مانند سایر فرزندان ارث میدادند و سایر احکام پدر و فرزندی را درباره او اجرا میکردند و اسلام این عمل را لغو کرد (علامه طباطبایی، 1357، ص 410-411).
بنابراین مفاد آیه این است که خدای تعالی آن کسانی را که شما آنها را فرزند خود خواندهاید، فرزندان شما قرار نداده تا احکام فرزند صلبی در حق آنان نیز جاری باشد.
علامه طباطبایی در آیه بعدی ذیل عبارت « ذَلِکُمْ قَوْلُکُم بِأَفْوَاهِکُمْ وَاللَّهُ یَقُولُ الْحَقَّ وَهُوَ یَهْدِی السَّبِیلَ» میفرماید: کلمه «ذلکم» در این آیه اشاره به مسئله فرزندخواندگی دارد و معنای « قَوْلُکُم بِأَفْوَاهِکُمْ» این است که شما فرزند دیگری را به خود نسبت میدهید. سخنی است که با دهانهای خود میگویید و جز این اثری ندارد. این تعبیر کنایه از بی اثر بودن این سخن است و معنای حق بودن قول خدا این است که او از چیزی خبر میدهد که واقع و حقیقت مطالب مطابق با آن است و اگر حکم و فرمانی براند، آثارش بر آن مرتبت میشود و مصلحت واقعی مطابق آن است و معنای راهنماییاش به راه این است که هر کس را هدایت کند، بر آن راه حق وادارش میکند که خیر و سعادت در آن است.
این دو جمله اشاره است به این که وقتی سخن شما بیهوده و بیاثر است و سخن خدا همواره با اثر و مطابق واقع است، پس سخن خود را رها نموده و سخن او را بگیرید. سپس خداوند میفرماید: «وقتی میخواهید پسر خوانده خود را معرفی و یا صدا کنید طوری صدا بزنید که مخصوص پدرانشان شوند، یعنی به پدرشان نسبت دهید (و بگویید ای پسر فلانی و نه پسرم) خواندن شما آنان را به نام پدرانشان به عدالت نزدیکتر است شیخ طوسی (1409)ص 315 و اگر علم به پدارن آنها ندارید و پدرانشان را نمیشناسید هنگام