نظریههای طبقه بندی ازدواجهای بادوام


نظریههای طبقه بندی ازدواجهای بادوام
بررسی کوبر[1]، و هاروف (به نقل از البرز، 1386)، در مورد ازدواجهای رضایت بخش، منجر به توسعه یک طبقه بندی از ازدواجهای با دوام شده است و پنج مدل از روابط مشخص گردیده است که به قرار ذیل میباشد:
- مدل فقدان و کم تحرکی حیات و زندگی[2]
انطباق و جور شدن به میزان کم که همسران نه تنها در تعارضات بلکه در علایق نیز این چنین هستند. در این مدل هر چند اشتیاق و علاقه سالهای اولیه کم رنگ شده است، اما به نظر نمی رسد که طرفین علاقه مند به ترک رابطه باشند.
- مدل خو گرفته با تعارض [3]
این دوره با درگیری و مشاجره زیاد مشخص میشود و طرفین به خوبی این جنگ و جدال را تحمل میکنند هر چند که چنین کاری برای آنها واقعا لذت بخش هم نمی باشد.
- مدل هم خویی منفعلانه [4]
انطباق و سازش راحت و بی دردسر؛ در این مدل زوجین مانند روابط با دیگران به راحتی با یکدیگر جور میشوند.
- مدل کلی[5]
ویژگی این مدل همیشه در کنار یکدیگر بودن و داشتن علایق متقابل شدید است.
- مدل حیات زندگی[6]
در این مدل هر چند طرفین تا حد زیادی به یکدیگر وابسته هستند اما یکدیگر را محدود نمی کنند و در مقایسه با مدل کلی به یکدیگر فرصت بیشتری را برای رشد و پیشرفت شخصی میدهند.
2-17- نظریه مدل اجتماعی نای[7]
یکی از نظریههای مهم در زمینه ازدواج و خانواده که توجیه مناسبی برای روابط رضایت بخش و بالعکس می باشد، نظریه مبادله اجتماعی نای (1978) است. این نظریه مبتنی بر یک مدل اقتصادی از رفتار انسان است و فرض اساسی در نظریه فوق این است که روابط با پاداشهای بیشتر و هزینههای کمتر رضایتمندی بیشتری را ایجاد خواهد کرد و دوام بیشتری خواهد داشت. چنین منابعی میتوانند منبع قدرت در تصمیم گیری زوجین باشد. نظریه مبادله اجتماعی میتواند به طور گسترده برای کمک به زوجین در موقع تعارض استفاده شود. اکثر درمانهای موفق زناشویی بر حداکثر سازی جنبههای پاداش دهنده روابط و به حداقل رساندن موانع تاکید میکنند (ابراهیم زاده، 1387).
2-18- نظریه چرخه پاداش زندگی زناشویی[8]:
شواهد حاکی از آن است که در ازدواج، دورههای خاصی وجود دارد که در آن سطح رضایتمندی پایینتر یا بالاتر از سایر دوره هاست. نظریه چرخه زندگی زناشویی با تقسیم بندی مراحل زندگی و تغییرات و تنشها و نقشهای خاص هر مرحله به بررسی تفاوتها در سطح رضایتمندی زناشویی که ناشی از تغییرات دورههای مختلف است میپردازد. نظریه روانی اجتماعی هر مرحله از چرخه زندگی را محصولی از توالی منظم و وقایع قبلی میداند. چنین رویکردی برای توجیه تاثیرات زندگی بر روابط مفید میباشد (جوانمرد، 1385).
مفهوم مهمی که اغلب متخصین خانواده درمانی، جامعه شناسان و طراحان چرخه زندگی به آن اشاره کرده اند، پدیده اپی ژنتیک سیستم ارتباطی است. با توجه به اصلی اپی ژنتیک مبادلات هر مرحله رشدی بر اساس تبادلات قبلی میباشد (عبدالله زاده، 1382).
موفقیت یا شکست در مراحل بعدی بستگی به پیامدهای تکالیف و تبادلات مراحل قبلی دارد و همین موضوع برای متخصصین مربوط مدل جالبی از چهار جریان عمده در اپی ژنتیک سیستم ارتباطی با دوام ارائه میدهد که عبارتند از: (دلبستگی – مراقبت – ارتباط – حل مساله مشترک و تقابل)، ( البرز، 1386).
محمدی (1386) به نقل از برچلو پنج مرحله از چرخه زندگی زناشویی را به قرار ذیل مطرح میکند:
مرحله اول: سالهای اولیه زندگی[9]:
در بین مراحل چرخه زندگی زناشویی، سالهای اول به نظر متخصصین، مخاطره آمیزترین و هیجان انگیزترین مرحله میباشد و برای اکثر افراد، بالاترین سطح رضایتمندی زناشویی را به همراه دارد.
مرحله دوم: انتقال به دوره والدینی[10]:
این مرحله، از تولد اولین فرزند تا زمانی که وی به سنین نوجوانی میرسد طول میکشد. اغلب بررسیهای طولی نشان میدهد که اکثر زوجین در فاصله یک تا 3 ماه پس از تولد نوزاد، کاهش در رضایتمندی زناشویی را تجربه میکنند. تنشهای مربوط به نقشهای زناشویی پس از استقلال زندگی فرزندان، نسبت به زمانی که آنها در خانواده حضور داشتند کمتر میشود و زوجها از رفتار خود نسبت به یکدیگر کمتر شکایت میکنند.
مرحله سوم: نیمه زندگی[11]:
این مرحله زمانی است که فرزند آخر به دوره نوجوانی میرسد و اولین فرزند خانه را ترک میکند. در این زمینه زوجین دوباره کشمکشهای کلاسیک دوره نوجوانی را با تنش زیاد تجربه میکند. مسائلی همچون تلاش دریافتن هویت شخصی، تلاش در تعیین نمودن و دنبال کردن زندگی شغلی و بحران هویت میانه زندگی و سازماندهی مجدد.
مرحله چهارم: فرا والدینی[12]
این مرحله زمانی شروع میشود که آخرین فرزند، خانه را ترک کرده و زمانی است که زن با شوهر بازنشسته میشوند. سندرم آشیانه خالی ویژگی این دوره است. بررسیهای اخیر نشان میدهد که این مرحله برای اکثر زوجها دوره نسبتا مثبتی بوده و رضایتمندی زناشویی نسبت به مراحل قبلی بهبود مییابد. مشکلاتی مانند دور شدن فرزندان از خانه، مرگ والدین دوستان و بستگان و تحلیل نیروهای جنسی و روانی در این دوره موجب نزدیکتر شدن مرز زناشویی میشود.
مرحله پنجم: اوج[13]
اکثر زوجهایی که به مرحله پایان چرخه زندگی مشترک میرسند، یاد گرفتهاند که چگونه میتوانند همسران خوبی باشند. این مرحله دوره میان بازنشستگی و مرگ یکی از طرفین است که ممکن است چند هفته، چند ماه و یا بیشتر طول بکشد.
2-19- نظریه عقلانی – هیجانی[14] آلیس
نظریه عقلانی – هیجانی معتقد است که اختلال زناشویی به طور مستقیم به اعمال طرف دیگر یا به رفتار همسر مربوط نمی شود بلکه بیشتر به خاطر نظر و عقیده ای است که زن و شوهر از این رفتار دارند. بنابراین RET در رابطه، به افراد توجه دارد. این رویکرد افراد را مورد اصلی در اختلال میداند. احساسات و رفتارهای آشفته ای که در روابط وجود دارد، صرفا معلول رفتار غلط یکی از زن و شوهر هست که به دنبال تحریکاتی مثل رفتار غلط، باعث و سازنده اختلال میگردند یا به عبارت دیگر RET پیوسته به احساسات و اعمال زن و شوهر توجه دارد، اما به طور اخص به تفکر هر یک از آنها نیز میپردازد. این تفکر است که در حد و سعی منجر به خشم و دیگر هیجانات و تعاملات آشفته زوجین میگردد (آلیس، 1997، ترجمه صالحی، 1375).
2-20- عوامل و مولفههای رضایت زناشویی
عوامل موثر بر رضایت زناشویی قدری وسیع و پیچیده است و تعاریف گوناگون از پژوهشگران و محققان در این زمینه به این پیچیدگی کمک میکند، در منابع گوناگون و از نظر محققان، عوامل مختلفی برای رضایت و نارضایتی زناشویی ذکر شده است. در اینجا، اول به اختصار این عوامل را از دیدگاههای مختلف مورد بررسی قرار میدهیم و در مرحله بعد به آن دسته از عواملی که در اکثر منابع اشاره شده است به صورت مفصل میپردازیم.
آلیس (به نقل از فرح بخش، 1385)، نارضایتی زناشویی را در دو عامل میداند:
- اسطورههای ارتباطی 2- ناهمخوانیهای مهم
- اسطورههای ارتباطی:
به نظر آلیس، نارضایتیهای زناشویی به خاطر وفاداری زوجین به یک یا چند اسطوره است که غیرواقعی و دارای حالت آرمانی هستند. اسطوره هایی وجود دارند که موجب میشوند زوجین انتظارات خود را از یکدیگر بالا ببرند. این اسطورهها عموما مربوط به رضایت زناشویی یا عشق و عاشقی است. این اسطورهها به طور ضمنی و نهفته در ذهن زوجین وجود دارد. اسطوره یک باور همگانی است که اکثر افراد یک قوم به آن باور دارند. مثلا: اساس عشق، زیبایی است.
- ناهمخوانیهای مهم: ناخشنودی زناشویی زمانی به وجود میآید که آنها در یک یا چند زمینه تطابق نداشته باشند. عدم تطابق ممکن است ناشی از انتخاب سطحی، بدون دقت و شناخت ناکافی باشد.
برادبری[15]، فینچام [16] و بیچ[17] (2000) در مقاله ای تحت عنوان پژوهشی در ماهیت و مولفههای تعیین کننده رضایت زناشویی، عوامل و مولفههای زیر را در رضایت زناشویی موثر میدانند:
الف: فرایندهای بین فردی در ازدواج مثل شناختها، عواطف، سلامت جنسی، الگوهای رفتاری، حمایت اجتماعی و خشونت.
ب: عوامل زمینه ای مثل فرزندان، زمینههای محیطی زوجین و خصوصیات آنها، فشارهای زندگی و دورههای انتقال.
ج: عوامل زمینه ای بزرگ مثل وضعیت اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و جغرافیایی زوجین.
هالفورد (ترجمه تبریزی و همکاران، 1384) چهارعامل موثر بر رضایت زوجین از رابطه شان را شناسایی کرده است که عبارتند از:
1-سازگاری زوجین: نحوه سازگاری زوجین با یکدیگر درباره مسایلی که در زندگی آنها در حال جریان است. شامل: نحوه ارتباطهای زوجین، چگونگی تفکر آنها نسبت به یکدیگر و احساس آنها در زمان با هم بودن.
2- رویدادهای زندگی: به رویدادهای مهم در زندگی افراد مثل: شغل، وضعیت جسمی و خانواده اشاره میکند.
- عوامل فردی: خصوصیات هر یک از همسران به عنوان یک فرد و ظرفیتها و آسیب پذیری آنها. این عوامل فردی، پیشینه و تجارب یادگیری افراد را منعکس میکند.
- بافت [18]: به زمینه ای از زندگی و فرهنگ افراد، خانواده گسترده و دوستان هر فرد اشاره میکند.
و در نهایت امیلی[19] و همکارانش (2006)، مولفهها و مکانیسم هایی را برای رضایت زناشویی برشمرده است که عبارتند از: 1- شناختها 2- سلامت جسمانی 3- الگوهای تعامل 4- حمایت اجتماعی 5- خشونت همسران 6- خصوصیات شخصیتی همسران 7- میزان کنترل گر بودن همسران 8- آسیب پذیری همسران نسبت به خیانت در روابط زناشویی 9- ارزشهای همسران 10- فرزندان .
در ذیل برخی از عوامل موثر بر رضایت زناشویی مرتبط با شرایط زندگی همراه با یافتهها و پژوهشهای مرتبط با آن آورده شده است:
رابطه جنسی:
رابطه جنسی یکی از متغیرهای مهم در روابط زناشویی است. محققان و درمانگران مسائل زناشویی، کیفیت رابطه جنسی بین زن و شوهر را مهمترین عامل تعیین کننده رضایت زناشویی میدانند (واتسون، 2005).
شادکامی کلی زناشویی با رضایتمندی جنسی رابطه دارد. زوجهای شادکام نسبت به زن و شوهرهای ناشاد از زندگی جنسی خود خشنودترند (ساپینگتون، 2005).
هالفورد (2001) بیان میکند که همیشه رابطه ای قوی بین رضایتمندی از رابطه، فعالیت و رضایت جنسی وجود دارد.
به هر حال رضایتمندی اولیه جنسی یک عامل پیش بینی کننده قوی برای رضایت و تداوم رابطه ی جنسی در زمانهای بعدی است (صداقت، 1385).
درآمد و اشتغال
از جمله عوامل خطرساز مشکلات ازدواج بویژه برای مردان، درآمد کم و شغل نامناسب میباشد. درآمد کم و ناامنی شغلی با رضایتمندی زناشویی پایین همراه است. هنگامی که زوجین به طور دائم درباره پول نگرانی داشته باشند، رضایت زناشویی پایین خواهد بود. بویژه برای شوهر، رضایت شغلی، با خشنودی رابطه دارد (ساپینگتون، 2007).
در مورد زنان نیز گووه[20](به نقل از آزاد منش، 1386)، معقتد است زنان خانه دار، از رضایت زناشویی کمتری نسبت به زنان شاغل برخورداند.
- 1. Cuber
- 2. evitalized
- 1. conflict-habitaated
- 2. passive – congenial
- 3. total
- 4. vital
- 1. social exchange theory Nye
- 2. marital life cycle
- 1. new couples
- 1. parental period
- 2. middle life property
- 3. post parental
- 1. culmination
- 2. rationa – emotional
- 1. Brad bury
- 2. Fincham
- 3. Beach
- 1. cotext
- 2. Emilli
- 1. Goue